غزل شمارهٔ ۱۲۰۴
زیر پای سرو چون آب روان غلطیدنی است
گل به تردستی ز عکس تازه رویان چیدنی است
گر لباس فاخری در عالم ایجاد هست
از گناه زیردستان چشم خود پوشیدنی است
پیشدستی کن، ازین تشویش خود را وارهان
جام پر زهر اجل چون عاقبت نوشیدنی است
از دم سرد خزان چون می رود آخر به باد
با لب خندان به گلچین سر چو گل بخشیدنی است
تا به کی در استخوان بندی گدازی مغز خود؟
این طلسم استخوانی چون ز هم پاشیدنی است
وقت خود ضایع مکن چون غافلان در چیدنش
چون بساط زندگانی عاقبت برچیدنی است
بر دل آزاده حسن خلق بند آهن است
از گل بی خار بیش از خار دامن چیدنی است
نیست از بخت سیه دلهای روشن را ملال
دیده آیینه شبها ایمن از نادیدنی است
دل ز اشک گرم خالی ساز هنگام صبوح
در زمین پاک، صائب تخم خود پاشیدنی است
غزل شمارهٔ ۱۲۰۳: تا نپوشیده است روی خال را خط دیدنی استغزل شمارهٔ ۱۲۰۵: مدتی شد کز حدیث اهل دل گوشم تهی است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زیر پای سرو چون آب روان غلطیدنی است
گل به تردستی ز عکس تازه رویان چیدنی است
هوش مصنوعی: زیر پای سرو، مانند آب روانی که به آرامی حرکت میکند، گل به حنرمندی و با مهارت از چهرههای زیبا چیده میشود.
گر لباس فاخری در عالم ایجاد هست
از گناه زیردستان چشم خود پوشیدنی است
هوش مصنوعی: اگر در دنیای آفرینش لباس زیبا و فاخر وجود دارد، از گناه و معاصی زیر دستان باید چشم پوشید.
پیشدستی کن، ازین تشویش خود را وارهان
جام پر زهر اجل چون عاقبت نوشیدنی است
هوش مصنوعی: هر چه زودتر اقدام کن و از این نگرانیها آزاد شو، چرا که نوشیدن آن جام پر از زهر سرنوشت حتمی است.
از دم سرد خزان چون می رود آخر به باد
با لب خندان به گلچین سر چو گل بخشیدنی است
هوش مصنوعی: با ورود نهایت فصل خزان و وزش باد، گلچین با لب خندان به سمت گلها میرود تا زیباییهای آنها را در اختیار بگیرد و هدیه دهد.
تا به کی در استخوان بندی گدازی مغز خود؟
این طلسم استخوانی چون ز هم پاشیدنی است
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی در تن خود را درگیر مسائل بیمعنی کنی؟ این قید و بندهای دنیایی بالاخره از هم میگسلند.
وقت خود ضایع مکن چون غافلان در چیدنش
چون بساط زندگانی عاقبت برچیدنی است
هوش مصنوعی: وقت خود را هدر نده، چون کسانی که غافلند. باید بدانیم که زندگی مثل بساطی است که در نهایت برچیده میشود.
بر دل آزاده حسن خلق بند آهن است
از گل بی خار بیش از خار دامن چیدنی است
هوش مصنوعی: دل آزادگان به خوبی و نیکوکاری وابسته است، چون زیباترین گلها بدون خار، بیش از خارهایی که در دامن وجود دارند، برای چیدن مناسبتر هستند.
نیست از بخت سیه دلهای روشن را ملال
دیده آیینه شبها ایمن از نادیدنی است
هوش مصنوعی: بخت بد باعث ناراحتی دلهای روشن نمیشود، چون شبها مثل آینهای هستند که از چیزهای نادیدنی در اماناند.
دل ز اشک گرم خالی ساز هنگام صبوح
در زمین پاک، صائب تخم خود پاشیدنی است
هوش مصنوعی: دل را در صبحگاهان از اشک و اندوه خالی کن، زیرا در این زمین پاک، صائب فرصتی است برای کاشتن seeds (تخم) خود را.

صائب