گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۰۰

هر زمان در شهر بند عقل، سور و ماتمی است
جز جهان عشق نبود گر جهان بی غمی است
دیدن خلق است بیماری و وادیدست نکس
عید و نوروز از برای بی دماغان ماتمی است
رفته و آینده اهل حال را منظور نیست
از حیات جاودانی خضر را قسمت دمی است
هر که در دریا شود اهل بصیرت چون حباب
هر نظر محو جمالی، هر نفس در عالمی است
گفتگوی عشق را هر گوش نتواند شنید
نیست جز چاه ذقن، این راز را گر محرمی است
حسن هیهات است نادم گردد از خوانخوارگی
می پرد چشم و دل خورشید هر جا شبنمی است
از درشتی های خط خوبان ملایم می شوند
ما جراحت دیدگان را خط مشکین مرهمی است
نقطه موهوم کز خردی نمی آید به چشم
پیش چشم خرده بین ما سود اعظمی است
بس که صائب دیدم از نادیدگان نادیدنی
زنگ بر آیینه طبعم بهار خرمی است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر زمان در شهر بند عقل، سور و ماتمی است
جز جهان عشق نبود گر جهان بی غمی است
هوش مصنوعی: در هر زمانی در دنیای محدود عقل، جشن‌ها و سوگواری‌ها وجود دارد و تنها دنیای عشق است که بدون غم به نظر می‌رسد.
دیدن خلق است بیماری و وادیدست نکس
عید و نوروز از برای بی دماغان ماتمی است
هوش مصنوعی: دیدن مردم برای بعضی‌ها بیماری است و برگزاری عید و نوروز برای کسانی که بی‌احساس و بی‌مزه‌اند، حالتی ماتم‌وار دارد.
رفته و آینده اهل حال را منظور نیست
از حیات جاودانی خضر را قسمت دمی است
هوش مصنوعی: رفته و آینده اهل حال را نمی‌توان در نظر گرفت، زیرا زندگی جاودانی خضر تنها در یک لحظه خاص به او عطا شده است.
هر که در دریا شود اهل بصیرت چون حباب
هر نظر محو جمالی، هر نفس در عالمی است
هوش مصنوعی: هر کسی که در دریا غوطه‌ور شود و به درک و بصیرت برسد، مانند حباب‌های روی آب، هر لحظه تحت تأثیر زیبایی‌هاست و هر نفس او در جهانی متفاوت و جدید تجلی می‌یابد.
گفتگوی عشق را هر گوش نتواند شنید
نیست جز چاه ذقن، این راز را گر محرمی است
هوش مصنوعی: عشق چیزی نیست که هر کسی بتواند آن را درک کند یا بشنود. این راز عمیق فقط در دل کسانی که به آن دسترسی دارند، قابل فهم است، مانند چاهی که فقط مخصوص کسانی است که در آن غرق شده‌اند.
حسن هیهات است نادم گردد از خوانخوارگی
می پرد چشم و دل خورشید هر جا شبنمی است
هوش مصنوعی: زیبایی هرگز نمی‌تواند به خاطر نیازمندی یا کمبودش شرمنده شود. دل و چشم خورشید در جایی که هر قطره شبنم وجود دارد، پر از شگفتی و نشاط هستند.
از درشتی های خط خوبان ملایم می شوند
ما جراحت دیدگان را خط مشکین مرهمی است
هوش مصنوعی: با رفتار دوستان خوب، درشتی و سختی‌ها ملایم می‌شود. زخم‌هایی که در چشمان ما ایجاد شده است، با خط و نوشته‌هایی زیبا و مشکی التیام می‌یابند.
نقطه موهوم کز خردی نمی آید به چشم
پیش چشم خرده بین ما سود اعظمی است
هوش مصنوعی: نقطه‌ای که وجود ندارد و به خاطر کوچکی‌اش قابل دیدن نیست، در برابر چشمان افرادی که دقیق نمی‌نگرند، برای ما نفع بزرگی دارد.
بس که صائب دیدم از نادیدگان نادیدنی
زنگ بر آیینه طبعم بهار خرمی است
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی‌هایی که در زندگی و طبیعت دیده‌ام، ذهنم مانند آینه‌ای شفاف شده و بهاری پر از صفا و شادابی را تجربه می‌کند.

حاشیه ها

1399/01/20 08:03
بابک دولتی

مصرع اول از بیت دوم مشکل تایپی دارد

1400/08/10 20:11
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

بیت «6» و بیت «8» احتمالاً غلط تایپی دارد و به صورت ذیل بایستی درست باشد:
6. حُسن، هیهات است نادم گردد از خون‌خوارگی / می‌پرَد چشم و دل خورشید هر جا شبنمی‌ست
.
8. نقطه‌ی موهوم، کز خُردی، نمی‌آید به چشم / پیش چشم خرده‌بین ما، سواد اعظمی‌ست