غزل شمارهٔ ۱۱۹۸
راحت کونین در زیر سر بیگانگی است
هست اگر دارالامانی کشور بیگانگی است
از ریاض آشنایی خاطر خرم مجوی
این گل بی خار در بوم و بر بیگانگی است
آشنایی هر نفس دارد خمار تازه ای
باده بی دردسر در ساغر بیگانگی است
آب و روغن را به هم پیوند دادن مشکل است
آشنایی های بی نسبت سر بیگانگی است
تا ز خود بیگانه گشتم، رستم از قید فلک
رخنه ای گر دارد این زندان، در بیگانگی است
موج را سرگشته دارد آشنایی های بحر
پشت ما بر کف قاف از لنگر بیگانگی است
قطع پیوند جهان با آشنایی مشکل است
این برش در تیغ صاحب جوهر بیگانگی است
دل چو با هم آشنا افتاد گو دیدن مباش
دیده فرد باطلی از دفتر بیگانگی است
فارغند از آشنایی آشنایان ازل
آشنایی های رسمی مصدر بیگانگی است
در کتاب آشنایی معنی بیگانه نیست
این حدیث آشنا در دفتر بیگانگی است
می توان معشوق را از راه وحشت رام کرد
این می زود آشنا در ساغر بیگانگی است
آشنایان محبت منعمند از درد و داغ
سینه بی داغ، صائب محضر بیگانگی است
غزل شمارهٔ ۱۱۹۷: دوستی با کورفهمان حجت نادیدگی استغزل شمارهٔ ۱۱۹۹: چشمم از خواب پریشان، چشمه پر سنبلی است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
راحت کونین در زیر سر بیگانگی است
هست اگر دارالامانی کشور بیگانگی است
هوش مصنوعی: در آرامش و راحتیام، در زیر سر احساس بیگانگی قرار دارد و اگرچه به نظر میرسد که در فضایی امن و آرام زندگی میکنم، اما در حقیقت این احساس بیگانگی و دوری از هویت واقعیام، به من دست میدهد.
از ریاض آشنایی خاطر خرم مجوی
این گل بی خار در بوم و بر بیگانگی است
هوش مصنوعی: براى رسیدن به خوشی و شادابی، به دنبال لمس زیباییهای خالص و بیپیشینه باش، زیرا این گل بدون خار، در دلِ بیگانهها و مکانهای ناآشنا رشد کرده است.
آشنایی هر نفس دارد خمار تازه ای
باده بی دردسر در ساغر بیگانگی است
هوش مصنوعی: هر بار که با یک آشنا روبهرو میشویم، حال و هوای جدیدی به ما میدهد. خوشیهای بیدغدغه و بدون دردسر در دل بیگانگی و ناآشنایی نهفته است.
آب و روغن را به هم پیوند دادن مشکل است
آشنایی های بی نسبت سر بیگانگی است
هوش مصنوعی: پیوند دادن آب و روغن به هم کار دشواری است، همینطور برقراری روابطی که هیچ نسبتی ندارند، باعث ایجاد دوری و بیگانگی میشود.
تا ز خود بیگانه گشتم، رستم از قید فلک
رخنه ای گر دارد این زندان، در بیگانگی است
هوش مصنوعی: تا زمانی که از خودم بیگانه شدم، اگر رستم هم بتواند از قید آسمان فرار کند، این آزادی در واقع در بیگانگی است.
موج را سرگشته دارد آشنایی های بحر
پشت ما بر کف قاف از لنگر بیگانگی است
هوش مصنوعی: موج به خاطر آشناییهای دریا در حال سردرگمی است، و آنچه ما را از دنیای ناآشنا جدا میکند، مانند لنگری در دریا است که ما را از حرکت بازمیدارد.
قطع پیوند جهان با آشنایی مشکل است
این برش در تیغ صاحب جوهر بیگانگی است
هوش مصنوعی: قطع رابطه با دنیای آشنا کار سادهای نیست؛ این جدا شدن مانند بریدن با تیغی است که از ذات بیگانگی ساخته شده است.
دل چو با هم آشنا افتاد گو دیدن مباش
دیده فرد باطلی از دفتر بیگانگی است
هوش مصنوعی: وقتی دل با دیگران ارتباط برقرار کند و با آنها آشنا شود، نیازی به دیدن نداریم؛ چرا که نگاه کردن به فردی ناآشنا، تنها اشتباهی است که از عدم آشنایی ناشی میشود.
فارغند از آشنایی آشنایان ازل
آشنایی های رسمی مصدر بیگانگی است
هوش مصنوعی: آشنایان از ابتدا بیخبر از هم هستند و روابط رسمی تنها باعث جدایی و بیگانگی میشود.
در کتاب آشنایی معنی بیگانه نیست
این حدیث آشنا در دفتر بیگانگی است
هوش مصنوعی: در کتاب آموزش، مفهومی از بیگانه وجود ندارد؛ این گفتار آشنا در متنهای بیگانه نوشته شده است.
می توان معشوق را از راه وحشت رام کرد
این می زود آشنا در ساغر بیگانگی است
هوش مصنوعی: میتوان محبوب را با استفاده از ترس و وحشت تحت کنترل قرار داد، در حالی که این نوشیدنی، که سریعاً عادی میشود، در ظرفی پر از غریبی و ناآشنایی است.
آشنایان محبت منعمند از درد و داغ
سینه بی داغ، صائب محضر بیگانگی است
هوش مصنوعی: دوستانی که محبت دارند، از درد و رنج دور هستند و کسی که در کنار آنها باشد، از دردی که در دل خود دارد، آزاد میشود. صائب، در محفل افراد بیگانه احساس تنهایی میکند.

صائب