گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۹۶

عمر شمع صبح و لطف بی بقای او یکی است
عهد گل در زود رفتن با وفای او یکی است
گرچه در هر گوشه صد قربانی لب تشنه هست
آن که زمزم سرزند از زیر پای او یکی است
هر که را بر دست نقاش است چشم دوربین
رتبه بال و پر طاوس و پای او یکی است
مرکز بر گرد سر گردیدن عالم شده است
کعبه قانع که در سالی قبای او یکی است
در حلاوتخانه وحدت دویی را بار نیست
قند شیرین کار و زهر جانگزای او یکی است
هر که چون صائب کند قطع طمع از روزگار
در مذاقش لطف گردون و جفای او یکی است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمر شمع صبح و لطف بی بقای او یکی است
عهد گل در زود رفتن با وفای او یکی است
هوش مصنوعی: عمر شمع صبح و زیبایی‌اش که زود زایل می‌شود، هر دو یکسانند. همچنین، عهد گل در مورد رفتن سریع آن و وفاداری‌اش هم یکی است.
گرچه در هر گوشه صد قربانی لب تشنه هست
آن که زمزم سرزند از زیر پای او یکی است
هوش مصنوعی: هرچند در هر نقطه‌ای افرادی هستند که به شدت نیازمند و تشنه‌کام‌اند، اما آن کسی که از دلش زلال آب زلالی می‌جوشد، تنها یک نفر است.
هر که را بر دست نقاش است چشم دوربین
رتبه بال و پر طاوس و پای او یکی است
هوش مصنوعی: هر کسی که در دست هنرمند نقاش قرار دارد، باید بداند که موفقیت و زیبایی او در سطحی از قدرت و شکوه قرار دارد، اما در واقعیت، تفاوتی میان او و دیگران وجود ندارد.
مرکز بر گرد سر گردیدن عالم شده است
کعبه قانع که در سالی قبای او یکی است
هوش مصنوعی: جهان در حال چرخش به دور مرکز خود است و کعبه نیز به خاطر این که در هر سال تنها یک بار به قبا می‌رسد، در این وضعیت آرام و قانع است.
در حلاوتخانه وحدت دویی را بار نیست
قند شیرین کار و زهر جانگزای او یکی است
هوش مصنوعی: در محل زیبایی و شیرینیِ اتحاد، دیگر دوگانگی وجود ندارد. شیرینی و تلخی هر دو به یکجا ختم می‌شوند و ذات آن‌ها در واقع یکسان است.
هر که چون صائب کند قطع طمع از روزگار
در مذاقش لطف گردون و جفای او یکی است
هوش مصنوعی: هرکسی که مانند صائب امیدش را از روزگار قطع کند، در چشیدنش لطف و محبت آسمان و بی‌مهری آن، برای او یکی خواهد بود.