گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۸۹

با رخ خندان او گل چهره نگشوده ای است
برق با جولان شوخش پای خواب آلوده ای است
می کشد در خاک و خون نظارگی را دیدنش
سبز تلخ من عجب شمشیر زهرآلوده ای است
گردش پرگارش از مرکز بود آسوده تر
عالم حیرت، عجایب عالم آسوده ای است
چشم عبرت بین به خواب نوبهاران رفته است
ورنه هر برگ خزانی دست بر هم سوده ای است
تلخکامی های ما از لب گشودنهای ماست
ورنه پر شکر بود هرجا لب نگشوده ای است
خاطر آسوده در وحشت سرای خاک نیست
هست در زیر زمین، اینجا اگر آسوده ای است
جاده چون زنجیر می پیچد به پای رهروان
در پی این کاروان گویا قدم فرسوده ای است
در شبستانی که من پروانه او گشته ام
دولت بیدار، صائب چشم خواب آلوده ای است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با رخ خندان او گل چهره نگشوده ای است
برق با جولان شوخش پای خواب آلوده ای است
هوش مصنوعی: چهره خندان او همانند گلی است که هنوز باز نشده و زیبایی‌اش با رفتار سرزنده‌اش نمایان می‌شود. این زیبایی همچون روشنی برق است که با حرکات عاشقانه‌اش به خواب رفته‌ها جلوه‌گری می‌کند.
می کشد در خاک و خون نظارگی را دیدنش
سبز تلخ من عجب شمشیر زهرآلوده ای است
هوش مصنوعی: دیدن محبوبی که سر نوشتش به درد و رنج افتاده، به گونه‌ای بر من تاثیر می‌گذارد که نمی‌توانم از آن بگذرم. این عشق برای من شبیه شمشیری مسموم است که درد و تلخی را به همراه دارد.
گردش پرگارش از مرکز بود آسوده تر
عالم حیرت، عجایب عالم آسوده ای است
هوش مصنوعی: چرخش پرگار از مرکز باعث می‌شود که عالم به حالت راحت‌تری در آید و عجایب آن جهان نیز در آرامش قرار داشته باشند.
چشم عبرت بین به خواب نوبهاران رفته است
ورنه هر برگ خزانی دست بر هم سوده ای است
هوش مصنوعی: چشم عبرت بین به خواب بهاری رفته است، در حالی که هر برگ پاییزی نشانی از مشکلات و عبرتی برای ما دارد. اگر کمی تأمل کنیم، متوجه می‌شویم که هر چیزی که در این دنیا وجود دارد، درس‌هایی برای ما در بر دارد.
تلخکامی های ما از لب گشودنهای ماست
ورنه پر شکر بود هرجا لب نگشوده ای است
هوش مصنوعی: تلخی‌های ما به خاطر صحبت کردن‌مان است، در حالی که هر جا سکوت کرده‌ایم، شیرینی و خوبی وجود دارد.
خاطر آسوده در وحشت سرای خاک نیست
هست در زیر زمین، اینجا اگر آسوده ای است
هوش مصنوعی: در دنیای مادی و پر از نگرانی، آرامش واقعی تنها در زیر زمین و پس از مرگ وجود دارد. اگرچه در این دنیا ممکن است به نظر بیاید که آرامش داریم، اما واقعیت این است که این آرامش دائمی نیست و در حقیقت، زندگی ما در این جهان پر از ترس و دغدغه است.
جاده چون زنجیر می پیچد به پای رهروان
در پی این کاروان گویا قدم فرسوده ای است
هوش مصنوعی: جاده به صورت پیچ و خم در می‌آید، مانند زنجیری که به پاهای مسافران بسته شده است. به نظر می‌رسد این کاروان در حال حرکت است و گویی قدم‌هایش خسته و فرسوده هستند.
در شبستانی که من پروانه او گشته ام
دولت بیدار، صائب چشم خواب آلوده ای است
هوش مصنوعی: در جایی که من به عشق او شیدا و گرفتار شده‌ام، خوشبختی و روزگار بیدار مانند چشمانی است که خواب آلود به نظر می‌رسند.

حاشیه ها

1400/07/16 10:10
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

در بیت شماره‌ی «5»، مصرع دوم «جالب»: باید به صورت دو کلمه نوشته شود:
تلخ‌کامی‌های ما، از لب گشودن‌های ماست / ورنه، پُر شکّر بود هر جا «لبِ» نگشوده‌ای‌ست