گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۷۲

دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است
فرصتش بادا که محراب دعا را دیده است
می پرد چشمش که خورشید از کجا پیدا شود
شبنم ما در فنای خود بقا را دیده است
ای غزال چین چه پشت چشم نازک می کنی؟
چشم ما آن چشمهای سرمه سا را دیده است
در پناه طره او گل ننازد چون به خویش؟
بر سر خود سایه بال هما را دیده است
از دم سرد حریفان کی شود افسرده دل؟
شمع ما پشت سر چندین صبا را دیده است
شعله جواله را طعن گرانجانی زند
هر که وقت رقص آن گلگون قبا را دیده است
پشت دست از پنجه مرجان گذارد بر زمین
بحر تا تردستی مژگان ما را دیده است
دام راه ما خشن پوشان نگردد موج صوف
چشم ما چین جبین بوریا را را دیده است
صائب این دل کز حریم سینه ام بی جا نشد
رفته از جا تا اداهای بجا را دیده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است
فرصتش بادا که محراب دعا را دیده است
هوش مصنوعی: دل از شدت عشق و شوق، دیوانه شده است چون پای آن محبوب را دیده است. امیدوارم که این دل در نهایت به درگاه دعا و راز و نیاز برود و آنجا را ببیند.
می پرد چشمش که خورشید از کجا پیدا شود
شبنم ما در فنای خود بقا را دیده است
هوش مصنوعی: چشمان او مانند پرنده‌ای به دنبال پیدایش خورشید می‌گردند و شبنمی که ما داریم، در فنا و ناپدیدی خود، بقا و پایداری را مشاهده کرده است.
ای غزال چین چه پشت چشم نازک می کنی؟
چشم ما آن چشمهای سرمه سا را دیده است
هوش مصنوعی: ای غزال زیبا با چشمان نازک و جذاب، چه کار می‌کنی؟ ما چشمان سرمه‌ای و دلربا را دیده‌ایم و هیچ چشم‌نواز دیگری برایمان اثرگذار نیست.
در پناه طره او گل ننازد چون به خویش؟
بر سر خود سایه بال هما را دیده است
هوش مصنوعی: در سایه زیبایی او، گل نمی‌تواند خود را نشان دهد؛ زیرا او به اندازه‌ای خاص و منحصر به فرد است که هیچ چیز دیگر به پای او نمی‌رسد.
از دم سرد حریفان کی شود افسرده دل؟
شمع ما پشت سر چندین صبا را دیده است
هوش مصنوعی: آیا ممکن است قلب ما به خاطر مشکلات و ناامیدی‌های دیگران ناراحت شود؟ شمع ما از پشت سر، بارها وزش نسیم‌های ملایم را تجربه کرده است.
شعله جواله را طعن گرانجانی زند
هر که وقت رقص آن گلگون قبا را دیده است
هوش مصنوعی: هر کسی که لحظه‌های رقص آن کس را با لباس قرمز دیده باشد، نمی‌تواند به راحتی نادیده‌اش بگیرد و به او طعنه بزند.
پشت دست از پنجه مرجان گذارد بر زمین
بحر تا تردستی مژگان ما را دیده است
هوش مصنوعی: دست از پنجه‌ی مرجان به زمین دریا گذاشته تا تردستی مژگان ما را مشاهده کند.
دام راه ما خشن پوشان نگردد موج صوف
چشم ما چین جبین بوریا را را دیده است
هوش مصنوعی: دامی که در مسیر ما قرار دارد، به دلیل سنگینی خویش بر تن خشن نمی‌افزاید، زیرا چشمان پرصوف ما توانسته‌اند چین و چروک‌های پارچه بوریا را زیر نظر بگیرند.
صائب این دل کز حریم سینه ام بی جا نشد
رفته از جا تا اداهای بجا را دیده است
هوش مصنوعی: دل من که از حریم سینه‌ام دور نمانده، اکنون از جایش حرکت کرده و رفتارهای درست و به جا را مشاهده کرده است.

حاشیه ها

1401/10/26 17:12
عبد

اصطلاحات 

چشم نازک کردن

ادا و اطوار بجا

 

باد دیده را چه ترس از اه سرد 

در فنا بقا دیدن   : پارادوکسی زیبا