گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۷۱

چهره اش خندان و خط مشکبو پیچیده است
نامه وا کرده است اما گفتگو پیچیده است
دل ز کافر نعمتی دارد تلاش وصل یار
ورنه چندین بوسه در پیغام او پیچیده است
چون عرق خواهد نگاه عاشقان را آب کرد
پرده شرمی که یار ما به رو پیچیده است
از نگاه گرم، آن موی میان از نازکی
بارها بر روی آتش همچو مو پیچیده است
از کمند سایه چون آهوی مشکین می رمد
هر که را از زلف او در مغز بو پیچیده است
می شود کان بدخشان خاک راه از سایه اش
بس که خون خلق بر دامان او پیچیده است
اختیار ما بود با گریه بی اختیار
باده پر زور ما دست سبو پیچیده است
بخیه انجم نمی بندد دهان صبح را
سینه ما را چه ناصح در رفو پیچیده است؟
چون گهر از عالم بالاست آب روی خلق
زاهد خشک از چه چندین در وضو پیچیده است؟
در خور جولان ندارد عرصه ای، از زهد نیست
این که دست ما عنان آرزو پیچیده است
پیش چشم هر که چون صائب مآل اندیش شد
در خزان چندین بهار تازه رو پیچیده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چهره اش خندان و خط مشکبو پیچیده است
نامه وا کرده است اما گفتگو پیچیده است
هوش مصنوعی: او با چهره‌ای خندان و خط خوشی، نامه‌ای را باز کرده است، اما گفتگویی که در میان است، پیچیده و پیدا نیست.
دل ز کافر نعمتی دارد تلاش وصل یار
ورنه چندین بوسه در پیغام او پیچیده است
هوش مصنوعی: دل کافر از برکاتی برخوردار است که تنها با تلاش برای وصل یار، به دست می‌آید. ورنه، او بوسه‌های زیادی را در پیغام‌هایش پنهان کرده است.
چون عرق خواهد نگاه عاشقان را آب کرد
پرده شرمی که یار ما به رو پیچیده است
هوش مصنوعی: وقتی که عشق به اوج می‌رسد، پرده‌ی شرمی که محبوب ما بر روی صورتش کشیده است، مانند آبی که عرق را خشک می‌کند، کنار می‌رود.
از نگاه گرم، آن موی میان از نازکی
بارها بر روی آتش همچو مو پیچیده است
هوش مصنوعی: از گرمی نگاه او، موی وسط او که به نازکی چندین بار دور آتش پیچیده شده، به نظر می‌رسد.
از کمند سایه چون آهوی مشکین می رمد
هر که را از زلف او در مغز بو پیچیده است
هوش مصنوعی: هر کسی که در دام زلف او گرفتار شده و بویی خوش از آن می‌برد، مانند آهو که از سایه فرار می‌کند، از آن کمند می‌گریزد.
می شود کان بدخشان خاک راه از سایه اش
بس که خون خلق بر دامان او پیچیده است
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف گوهری بسیار باارزش می‌پردازد که در دل خاک بدخشان قرار دارد. اما این گوهر به دلیل ظلم و خون‌ریزی‌هایی که در طول تاریخ بر مردم آنجا رفته، رنگ و بویی از زشتی و تلخی به خود گرفته است. این سایه سنگین گذشته بر زیبایی و درخشندگی آن اثر گذاشته و تحولی را نشان می‌دهد که در نتیجه آن، زیبایی گوهری به تیره‌گی تبدیل شده است.
اختیار ما بود با گریه بی اختیار
باده پر زور ما دست سبو پیچیده است
هوش مصنوعی: ما خودمان تصمیم‌گیرنده بودیم، اما با گریه‌ای که نمی‌توانستیم کنترل کنیم، سرنوشت‌مان به دست مشروباتی که قدرت زیادی دارند افتاده است و ظرف شراب در دست ماست.
بخیه انجم نمی بندد دهان صبح را
سینه ما را چه ناصح در رفو پیچیده است؟
هوش مصنوعی: ستاره‌ها نمی‌توانند صبح را خاموش کنند، حالا چه کسی می‌تواند دردی را که ما داریم، به راحتی درمان کند؟
چون گهر از عالم بالاست آب روی خلق
زاهد خشک از چه چندین در وضو پیچیده است؟
هوش مصنوعی: چرا زاهدان که در حالت خشک به سر می‌برند، با آب در حال وضو گرفتن‌اند در حالی که گوهر معنوی از دنیای بالاتر و معنویات نشأت می‌گیرد؟
در خور جولان ندارد عرصه ای، از زهد نیست
این که دست ما عنان آرزو پیچیده است
هوش مصنوعی: مکان و زمان برای فعالیت و تلاش ما محدود است و این محدودیت به خاطر زهد و تارک دنیا بودن نیست، بلکه به این دلیل است که ما خودمان کنترل آرزوهایمان را در دست داریم.
پیش چشم هر که چون صائب مآل اندیش شد
در خزان چندین بهار تازه رو پیچیده است
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند صائب به پیامدها و نتایج فکر کند، در این فصل خزان می‌تواند جوانه‌های جدیدی از زیبایی و نشاط را ببیند.