گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۶۸

عطر آن گل پیرهن تا در هوا پیچیده است
بوی گل دودی است در مغز صبا پیچیده است
سرو سیمین تو تا یکتای پیراهن شده است
برگ گل از غنچه خود در قبا پیچیده است
از عرق هر حلقه چشم گریه آلودی شده است
تا سر زلفش دگر دست که را پیچیده است؟
بر لب آب بقا از تشنگی جان می دهد
دست هر کس را که حیرت بر قفا پیچیده است
در غبار خاطر ما، ناله های خونچکان
همچو بوی خون به خاک کربلا پیچیده است
می شمارد پرده بیگانگی گلزار را
هر که از گل در نسیم آشنا پیچیده است
با تو ظالم در نمی گیرد فسون عجز ما
ورنه گوش آسمان را آه ما پیچیده است
پنجه مومین ما سرپنجه فولاد را
بارها از راه تسلیم و رضا پیچیده است
احتیاج استخوان بر یکدگر خواهد شکست
نخوتی کز سایه در مغز هما پیچیده است
نیست صائب دامن افلاک رنگین از شفق
خون ما افلاک را بر دست و پا پیچیده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عطر آن گل پیرهن تا در هوا پیچیده است
بوی گل دودی است در مغز صبا پیچیده است
هوش مصنوعی: بوی عطری که از گل به مشام می‌رسد، در فضا پراکنده شده و حس عجیبی دارد که مانند بوی دود گل است. این عطر به نسیم صبحگاهی که به آن "صبا" گفته می‌شود، نفوذ کرده و با آن ترکیب شده است.
سرو سیمین تو تا یکتای پیراهن شده است
برگ گل از غنچه خود در قبا پیچیده است
هوش مصنوعی: سرو زیبا و خوش قد و قامت تو به مانند یک لباس منحصر به فرد جلوه کرده است و برگ گل از غنچه‌اش در آغوش خود پیچیده است.
از عرق هر حلقه چشم گریه آلودی شده است
تا سر زلفش دگر دست که را پیچیده است؟
هوش مصنوعی: از اشک‌هایی که از چشمانش در آمده، حلقه‌هایی در دل او ایجاد شده است. حالا که موهایش به طرز زیبایی پیچ خورده، نمی‌دانم این زیبایی به چه کسی می‌رسد؟
بر لب آب بقا از تشنگی جان می دهد
دست هر کس را که حیرت بر قفا پیچیده است
هوش مصنوعی: در کنار آب، کسی که از تشنگی در حال جان دادن است، نشان می‌دهد که دیگران هم در حیرت و سردرگمی به سر می‌برند و نمی‌توانند به او کمک کنند.
در غبار خاطر ما، ناله های خونچکان
همچو بوی خون به خاک کربلا پیچیده است
هوش مصنوعی: در ذهن ما، صداهای دردناک و ناگوار مانند بوی خون در سرزمین کربلا منتشر شده است.
می شمارد پرده بیگانگی گلزار را
هر که از گل در نسیم آشنا پیچیده است
هوش مصنوعی: هر کس که با گل آشنا باشد و در نسیم آن بپیچد، می‌تواند غم دوری و بیگانگی گلزار را احساس کند.
با تو ظالم در نمی گیرد فسون عجز ما
ورنه گوش آسمان را آه ما پیچیده است
هوش مصنوعی: هر چند ما در برابر ظلم تو ناتوانیم و عجز ما تأثیری ندارد، اما صدای آه و ناله‌مان به گوش آسمان رسیده است.
پنجه مومین ما سرپنجه فولاد را
بارها از راه تسلیم و رضا پیچیده است
هوش مصنوعی: دست‌های مؤمن ما بارها از طریق تسلیم و رضایت، توانسته‌اند قدرت و استقامت آهنین را به چالش بکشند.
احتیاج استخوان بر یکدگر خواهد شکست
نخوتی کز سایه در مغز هما پیچیده است
هوش مصنوعی: نیاز و کمبود انسان‌ها باعث می‌شود که غرور و خودبزرگ‌بینی که مانند سایه‌ای در قلب و ذهن وجود دارد، از بین برود و شکست بخورد.
نیست صائب دامن افلاک رنگین از شفق
خون ما افلاک را بر دست و پا پیچیده است
هوش مصنوعی: صائب، می‌گوید که آسمان به دلیل خون ما رنگین نیست، بلکه برعکس، خون ما باعث زنجیر کردن آسمان به زمین شده است.