گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۶۹

هر که چون جوهر ز تیغ یار سر پیچیده است
تاروپود عمر را بر یکدگر پیچیده است
از نفس چون چشم می گردد دهان سرمه دار
بس که دود تلخ آهم در جگر پیچیده است
کیست در دامن کشد پای اقامت زیر چرخ؟
کوه در جایی که دامن بر کمر پیچیده است
رشته آه مرا در پرده شبهای تار
فکر زلفش چون گره بر یکدگر پیچیده است
ناله من در دل سنگین آن بیدادگر
خنده کبکی است در کوه و کمر پیچیده است
پرتو آن شمع از استغنا نمی افتد به خاک
از کجا این شعله ام بر بال وپر پیچیده است؟
رفت از سختی ز کف سر رشته تدبیر من
راههای راست در کوه و کمر پیچیده است
می فزاید در غریبی قدر ارباب کمال
پا به دامان صدف بیجا گهر پیچیده است
از ضعیفی گرچه صائب در نمی آید به چشم
عالمی را دست آن موی کمر پیچیده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که چون جوهر ز تیغ یار سر پیچیده است
تاروپود عمر را بر یکدگر پیچیده است
هوش مصنوعی: کسی که مانند جوهر در دامن تیغ محبوب پیچیده است، تمام لحظات زندگی‌اش را به هم گره زده و با هم پیوند داده است.
از نفس چون چشم می گردد دهان سرمه دار
بس که دود تلخ آهم در جگر پیچیده است
هوش مصنوعی: وقتی نفس من به اندازه‌ای سنگین و تلخ می‌شود که مانند سیاهی در دهنم می‌نشیند، به خاطر این است که درد و غم عمیق در وجودم پیچیده و به من فشار می‌آورد.
کیست در دامن کشد پای اقامت زیر چرخ؟
کوه در جایی که دامن بر کمر پیچیده است
هوش مصنوعی: کیست که زیر آسمان گسترده زندگی کند؟ کوه‌ها در جایی قرار دارند که پایین‌تر از آن، طبیعت به هم پیچیده و زیبا است.
رشته آه مرا در پرده شبهای تار
فکر زلفش چون گره بر یکدگر پیچیده است
هوش مصنوعی: احساساتی که در دل دارم، مانند رشته‌ای از آه‌ها در شب‌های تار، به طرز پیچیده‌ای به هم گره خورده‌اند، درست مثل زلف‌های او که در هم تنیده شده‌اند.
ناله من در دل سنگین آن بیدادگر
خنده کبکی است در کوه و کمر پیچیده است
هوش مصنوعی: ناله و زاری من در دل فرد ظالم و بی‌رحم مثل صدای خنده یک کبک است که در دل کوه و دشت پنهان شده‌است.
پرتو آن شمع از استغنا نمی افتد به خاک
از کجا این شعله ام بر بال وپر پیچیده است؟
هوش مصنوعی: پرتو آن شمع به خاطر بی‌نیازی‌اش به زمین نمی‌افتد. این شعله که در من وجود دارد، از کجا آمده و چرا بر بال و پر من پیچیده است؟
رفت از سختی ز کف سر رشته تدبیر من
راههای راست در کوه و کمر پیچیده است
هوش مصنوعی: از دستانم تدبیر و تدبیر از بین رفت، و اکنون راه‌های مستقیم در دل کوه و دره پیچ‌خورده و گم شده است.
می فزاید در غریبی قدر ارباب کمال
پا به دامان صدف بیجا گهر پیچیده است
هوش مصنوعی: در تنهایی و غربت، ارزش و مقام انسان‌های برجسته بیشتر نمایان می‌شود، همچنان که مروارید که در صدفی نامناسب قرار دارد، در دل خویش زیبایی و ارزش را پنهان کرده است.
از ضعیفی گرچه صائب در نمی آید به چشم
عالمی را دست آن موی کمر پیچیده است
هوش مصنوعی: اگرچه من از ضعف و ناتوانی نمی‌توانم خود را در نظر دیگران به خوبی نشان دهم، اما کسی که در عالم وجود دارد، به خاطر جذابیت و زیبایی‌اش مانند مویی که دور کمر پیچیده شده است، توجه‌ها را به خود جلب می‌کند.