غزل شمارهٔ ۱۱۶۵
مهربانی از میان خلق دامن چیده است
از تکلف، آشنایی برطرف گردیده است
وسعت از دست و دل مردم به منزل رفته است
جامه ها پاکیزه و دلها به خون غلطیده است
در بساط آفرینش یک دل بیدار نیست
رگ ز غفلت در تن مردم ره خوابیده است
رحم و انصاف و مروت از جهان برخاسته است
روی دل از قبله مهر و وفا گردیده است
پرده شرم و حیا، بال و پر عنقا شده است
صبر از دلها چون کوه قاف دامن چیده است
نیست غیر از دست خالی پرده پوشی سرو را
خار چندین جامه رنگین ز گل پوشیده است
موج دریا سینه بر خاشاک می مالد ز درد
رشته سر تا پای در گوهر نهان گردیده است
گوهر و خرمهره در یک سلک جولان می کنند
تار و پود انتظام از یکدگر پاشیده است
بلبلان را خار در پیراهن است از آشیان
بستر گل، خوابگاه شبنم نادیده است
هر تهیدستی ز بی شرمی درین بازارگاه
در برابر ماه کنعان را دکانی چیده است
تر نگردد از زر قلبی که در کارش کنند
یوسف بی طالع ما گرگ باران دیده است
خاطر آزاد ما از دور گردون فارغ است
شیشه افلاک را بر طاق نسیان چیده است
در دل ما آرزوی دولت بیدار نیست
چشم ما بسیار ازین خواب پریشان دیده است
اختر ما را کجا از خاک خواهد برگرفت؟
آن که روی مهر تابان بر زمین مالیده است
بر زمین آن کس که دامان می کشید از روی ناز
عمرها شد زیر دامان زمین خوابیده است
گر جهان زیر و زبر گردد، نمی جنبد ز جا
هر که صائب پا به دامان رضا پیچیده است
غزل شمارهٔ ۱۱۶۴: من نمی گویم ز گلزارت کسی گل چیده استغزل شمارهٔ ۱۱۶۶: در بهشت است آن که چشمش از جهان پوشیده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مهربانی از میان خلق دامن چیده است
از تکلف، آشنایی برطرف گردیده است
هوش مصنوعی: محبت و مهربانی از میان مردم بیرون آمده و خود را از زحمت و تکلف رها کرده است، به همین دلیل حالتی صمیمی و آشنا بین آنها به وجود آمده است.
وسعت از دست و دل مردم به منزل رفته است
جامه ها پاکیزه و دلها به خون غلطیده است
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که مردمی که به خانههای خود میروند، دیگر از دل و جان وسعت و بزرگی ندارند. در حالی که ظاهرشان مرتب و تمیز است، درونشان پر از درد و غم است.
در بساط آفرینش یک دل بیدار نیست
رگ ز غفلت در تن مردم ره خوابیده است
هوش مصنوعی: در دنیای آفرینش، دل بیداری وجود ندارد و مردم در خواب غفلت سیر میکنند، به گونهای که رگهای غفلت در وجود آنها جاری است.
رحم و انصاف و مروت از جهان برخاسته است
روی دل از قبله مهر و وفا گردیده است
هوش مصنوعی: رحم و انصاف و انسانیت از این دنیا رخت بربسته و دلها از محور محبت و وفاداری منحرف شدهاند.
پرده شرم و حیا، بال و پر عنقا شده است
صبر از دلها چون کوه قاف دامن چیده است
هوش مصنوعی: شرم و حیا از میان رفته و دیگر وجود ندارد. صبر و آرامش در دلها مانند کوه قاف گسترده شده و احساسات را تحت تأثیر قرار داده است.
نیست غیر از دست خالی پرده پوشی سرو را
خار چندین جامه رنگین ز گل پوشیده است
هوش مصنوعی: هیچ چیز جز دست خالی نیست که بتواند زیبایی سرو را بپوشاند؛ چندین خار است که گلها را در رنگهای گوناگون پوشاندهاند.
موج دریا سینه بر خاشاک می مالد ز درد
رشته سر تا پای در گوهر نهان گردیده است
هوش مصنوعی: موج دریا به آرامی بر روی خاشاک میگذرد و از احساس درد و رنجی که در دل دارد، میزند. این حس عمیق او به نوعی به گوهرهای نهفته درونش مرتبط است.
گوهر و خرمهره در یک سلک جولان می کنند
تار و پود انتظام از یکدگر پاشیده است
هوش مصنوعی: مروارید و سنگهای قیمتی در یک ردیف در حال حرکت هستند و رشته و تارهای نظم از یکدیگر جدا شدهاند.
بلبلان را خار در پیراهن است از آشیان
بستر گل، خوابگاه شبنم نادیده است
هوش مصنوعی: بلبلان چنان در چنگال خارها گرفتارند که در آشیانهای که بر بستر گل ساختهاند، خوابگاه شبنم را نمیبینند.
هر تهیدستی ز بی شرمی درین بازارگاه
در برابر ماه کنعان را دکانی چیده است
هوش مصنوعی: هر کسی که فقیر است و شرم ندارد، در این محل، برای خود جایی در برابر زیبایی و شکوه یوسف فراهم کرده است.
تر نگردد از زر قلبی که در کارش کنند
یوسف بی طالع ما گرگ باران دیده است
هوش مصنوعی: قلبی که در سختیها و چالشها دچار تزلزل نشود، با طلا و ثروت هم تر نمیشود. یوسف، که نماد موفقیت و خوشبختی است، نتوانسته ما را از سرنوشت سختمان برهاند و ما هنوز در دشواریها به سر میبریم.
خاطر آزاد ما از دور گردون فارغ است
شیشه افلاک را بر طاق نسیان چیده است
هوش مصنوعی: ذهن آزاد ما از چرخشِ دنیا بیخبر و بینیاز است و تمام چیزهای آسمانی را در کمال فراموشی قرار داده است.
در دل ما آرزوی دولت بیدار نیست
چشم ما بسیار ازین خواب پریشان دیده است
هوش مصنوعی: در دل ما آرزوی خوشبختی و ثروت بیدار نیست، چرا که چشمان ما خیلی از این خوابهای آشفته و بینظم دیدهاند.
اختر ما را کجا از خاک خواهد برگرفت؟
آن که روی مهر تابان بر زمین مالیده است
هوش مصنوعی: ستاره ما را کجا از زمین بلند خواهد کرد؟ کسی که چهره درخشانش را بر روی خاک گذاشته است.
بر زمین آن کس که دامان می کشید از روی ناز
عمرها شد زیر دامان زمین خوابیده است
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر زیبایی و ناز خود، دامن را به زمین میکشید و خود را در اوج خوشبختی میدید، امروز زیر خاک خوابیده و عمرش به پایان رسیده است.
گر جهان زیر و زبر گردد، نمی جنبد ز جا
هر که صائب پا به دامان رضا پیچیده است
هوش مصنوعی: اگر جهان هرچقدر هم دچار تغییر و تحولی شود، کسی که به دامن رضایت و خشنودی خدا چنگ زده و از آن حمایت میکند، هرگز از جای خود تکان نمیخورد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1388/11/06 14:02
منصور محمدزاده
اصطلاح "گرگ باران دیده" که در این شعر آمده، مورد بحث است0 عده ای میگویند این اصطلاح معنی ندارد بلکه در اصل "گرگ بالان دیده" بوده ( بالان به معنی تله و دام است و طبعاَ گرگی که قبلاَ به دام افتاده باشد تجربهَ بیشتری دارد).
1392/04/19 08:07
حسین
این شعر از ضعف های بسیاری برخوردار است موسیقی لفظی و معنوی آن مخدوش است و تناسبی با شعر صائب بلندآوازه ندارد هر چند در دیوان او بوده باشد.

صائب