گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۶۴

من نمی گویم ز گلزارت کسی گل چیده است
رنگ آن سیب زنخدان اندکی گردیده است
شمع خامش، شیشه خالی، جام عشرت سرنگون
عرصه بزم تو، میدان شبیخون دیده است
چشمه سوزن محیط بحر نتواند شدن
در دل تنگم شکوه عشق چون گنجیده است؟
نیست شیرین استخوان ما چو گوهر بی سبب
قطره ما سالها تلخی ز دریا دیده است
حسن هر خاری درین گلزار بر جای خودست
چون ز مژگان مو به چشم افتد بلای دیده است
مگذر از چشم تر ما این چنین دامن کشان
شبنم ما پنجه خورشید را تابیده است
کلک صائب تا رقم پرداز شد، دست صبا
داستان زلف را بر یکدگر پیچیده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من نمی گویم ز گلزارت کسی گل چیده است
رنگ آن سیب زنخدان اندکی گردیده است
هوش مصنوعی: من نمی‌گویم که کسی از باغ تو گلی چیده است، اما رنگ آن سیب درخشان کمی تغییر کرده است.
شمع خامش، شیشه خالی، جام عشرت سرنگون
عرصه بزم تو، میدان شبیخون دیده است
هوش مصنوعی: شمع خاموش است، شیشه‌ها خالی‌اند و جام خوشی‌ها به زمین افتاده‌اند، این فضا در جشن تو، حالت جنگ و ناامنی را به خود گرفته است.
چشمه سوزن محیط بحر نتواند شدن
در دل تنگم شکوه عشق چون گنجیده است؟
هوش مصنوعی: چشمه کوچکی مانند سوزن نمی‌تواند در عمق دریا قرار گیرد، همان‌طور که احساسات عاشقانه‌ام در دل تنگم جا گرفته‌اند.
نیست شیرین استخوان ما چو گوهر بی سبب
قطره ما سالها تلخی ز دریا دیده است
هوش مصنوعی: طعم شیرینی ما مانند گوهر بدون دلیل نیست؛ زیرا سال‌ها تلخی را از دریا چشیده‌ایم.
حسن هر خاری درین گلزار بر جای خودست
چون ز مژگان مو به چشم افتد بلای دیده است
هوش مصنوعی: هر گونه زیبایی و جذابیتی در این باغ گل به خودی خود ارزشمند و زیباست، اما وقتی موی گیسوان کسی به چشمان ما بیفتد، می‌تواند باعث درد و رنج شود.
مگذر از چشم تر ما این چنین دامن کشان
شبنم ما پنجه خورشید را تابیده است
هوش مصنوعی: ما را با نگاه آبدار خود رها نکن، چون شبنمی است که دست آفتاب را لمس کرده است.
کلک صائب تا رقم پرداز شد، دست صبا
داستان زلف را بر یکدگر پیچیده است
هوش مصنوعی: قلم صائب، وقتی که نوشتن آغاز می‌کند، نسیم صبحگاهی قصه موهای پیچیده شده را به هم می‌آمیزد.