گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۵۸

تنگ خلقی شعله دوزخ سرشتی بوده است
جبهه وا کرده صحرای بهشتی بوده است
اعتباری را که در خوبی سرآمد گشته بود
ما به چشم عاقبت دیدیم زشتی بوده است
دور باش صد بلا گردید درد و داغ عشق
غوطه خوردن در دل آتش بهشتی بوده است
در سر زاهد به غیر از خودپرستی هیچ نیست
این کدوی پوچ، قندیل کنشتی بوده است
از لحد خوابش نگردد تلخ چون تن پروران
بستر و بالین هر کس خاک و خشتی بوده است
شور لیلی از سر مجنون به جان دادن نرفت
پیچ و تاب عشق، خط سرنوشتی بوده است
چرخ مینایی که عقل پیر یک دهقان اوست
از سواد بیکران عشق، کشتی بوده است
قامتش خم گشت و نگذارد قدم در راه راست
راستی صائب عجب غفلت سرشتی بوده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تنگ خلقی شعله دوزخ سرشتی بوده است
جبهه وا کرده صحرای بهشتی بوده است
هوش مصنوعی: تنگ‌نظری و کم‌تحملی، خصلت آتش جهنم است، در حالی که انسان‌هایی با روح بزرگ و دست‌و‌دهانی باز، صفت بهشت را دارند و به دیگران خیر می‌رسانند.
اعتباری را که در خوبی سرآمد گشته بود
ما به چشم عاقبت دیدیم زشتی بوده است
هوش مصنوعی: در گذشته، اعتبار و خوبی که به نظر می‌رسید در اوج خود قرار دارد، در نهایت برعکس و به شکل زشتی نمایان شد.
دور باش صد بلا گردید درد و داغ عشق
غوطه خوردن در دل آتش بهشتی بوده است
هوش مصنوعی: دوری از تو باعث شد که بلاهای زیادی به سرم بیاید. درد و رنج عشق مثل غرق شدن در آتشی است که در عین سختی، نشانه‌ای از بهشت را به همراه دارد.
در سر زاهد به غیر از خودپرستی هیچ نیست
این کدوی پوچ، قندیل کنشتی بوده است
هوش مصنوعی: زاهد تنها به فکر خود و منافع خود است و در واقع هیچ چیز دیگری در سرش نیست. او مانند یک کدو تهی است که فقط ظاهری زیبا دارد، ولی درونش خالی است و محتوایی ندارد.
از لحد خوابش نگردد تلخ چون تن پروران
بستر و بالین هر کس خاک و خشتی بوده است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در خواب ابدی‌اش به تلخی نمی‌خوابد، همان‌طور که افرادی که به تن‌آسایی عادت کرده‌اند، در بستر و بر روی بالش خود آرامش ندارند. برای هر فرد سرانجامی در خاک و درون خشت‌ها وجود دارد.
شور لیلی از سر مجنون به جان دادن نرفت
پیچ و تاب عشق، خط سرنوشتی بوده است
هوش مصنوعی: شور و شوق لیلی در دل مجنون باعث نشد که او جانش را فدای عشق کند؛ این پیچیده گی و چرخش‌های عشق، ناشی از یک سرنوشت خاص بوده است.
چرخ مینایی که عقل پیر یک دهقان اوست
از سواد بیکران عشق، کشتی بوده است
هوش مصنوعی: عقل یک دهقان که به نوعی نماد تجربه و خردمندی است، در دنیای وسیع عشق به مانند یک کشتی می‌ماند که به آرامی در امواج آن حرکت می‌کند. این تصویر نشان‌دهنده ارتباط عمیق و پیچیده بین عقل و احساسات در زندگی انسان است.
قامتش خم گشت و نگذارد قدم در راه راست
راستی صائب عجب غفلت سرشتی بوده است
هوش مصنوعی: قامت او خم شده و اجازه نمی‌دهد که قدمی به سوی حقیقت برداشته شود. صائب، چه غفلت عجیبی در فطرت انسان وجود دارد.