گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۵۷

آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است
دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است
ما عبث در سینه دریا نفس را سوختیم
گوهر مقصود در دامان ساحل بوده است
ما ز هجران ناله های خویش می پنداشتیم
چون جرس فریاد ما از قرب محمل بوده است
ما عبث دل را به زیر آسمان می جسته ایم
این سپند شوخ در بیرون محفل بوده است
داد از قید جهان زنجیر، آزادی مرا
شاهراه کعبه مقصد سلاسل بوده است
تا دلم خون گشت، سیر چرخ بی پرگار شد
سیر این پرگارها بر نقطه دل بوده است
تا گرفتم رخنه دل را، جهان تاریک شد
روشنی این خانه را از رخنه دل بوده است
زیر مرهم می شناسد حال داغ ما که چیست
هر که را آیینه پنهان در ته گل بوده است
چشم او صائب مرا از عقل و دین بیگانه کرد
دوستی با می پرستان زهر قاتل بوده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است
دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است
هوش مصنوعی: ما در درون خود به دنبال کسی هستیم که در دل ما حضور دارد، اما غافل از این موضوع هستیم که فاصله ما از او به خاطر ناآگاهی و فاصله گرفتن از جایگاه واقعی‌مان است.
ما عبث در سینه دریا نفس را سوختیم
گوهر مقصود در دامان ساحل بوده است
هوش مصنوعی: ما بی‌فایده در عمق دریا تلاش کردیم و جان خود را به خطر انداختیم، در حالی که هدف و چیز ارزشمند نزدیکی‌های ساحل بود.
ما ز هجران ناله های خویش می پنداشتیم
چون جرس فریاد ما از قرب محمل بوده است
هوش مصنوعی: ما از جدایی و فراق، ناله‌هایمان را به حساب می‌آوردیم، به‌گونه‌ای که گمان می‌کردیم صدای فریاد ما از نزدیک بودن محلی است که در آن حضور داشتیم.
ما عبث دل را به زیر آسمان می جسته ایم
این سپند شوخ در بیرون محفل بوده است
هوش مصنوعی: ما بی‌جهت دل و جان‌مان را برای جستجوی عشق در آسمان خرج کرده‌ایم، در حالی که عشق شاد و بازیگوش در واقع خارج از جمع ما وجود داشته است.
داد از قید جهان زنجیر، آزادی مرا
شاهراه کعبه مقصد سلاسل بوده است
هوش مصنوعی: به خاطر زنجیرهایی که در این دنیا دارم، فریاد می‌زنم. آزادی من راهی است که به کعبه می‌رسد و هدف اصلی از این زنجیرها بوده است.
تا دلم خون گشت، سیر چرخ بی پرگار شد
سیر این پرگارها بر نقطه دل بوده است
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلم به شدت رنجید، حرکت چرخ بدون راهنما شد. این پرگارها به دور نقطه‌ای که دل من بوده می‌چرخند.
تا گرفتم رخنه دل را، جهان تاریک شد
روشنی این خانه را از رخنه دل بوده است
هوش مصنوعی: وقتی که به عمق دل خود پی بردم، همه‌چیز برایم تیره و تار شد؛ روشنایی این خانه نیز از دلتنگی و آسیب‌های درون خودم نشأت گرفته است.
زیر مرهم می شناسد حال داغ ما که چیست
هر که را آیینه پنهان در ته گل بوده است
هوش مصنوعی: کسی که در عمق وجود خود دچار درد و رنج است، می‌تواند درد دیگران را درک کند. هر کسی که در دل خود تلخی‌ها و غم‌ها را تجربه کرده باشد، می‌تواند احوالات دیگران را بهتر بفهمد.
چشم او صائب مرا از عقل و دین بیگانه کرد
دوستی با می پرستان زهر قاتل بوده است
هوش مصنوعی: چشم او باعث شد که من از عقل و دین دور شوم. دوستی با کسانی که به می‌پرستی مشغولند، مانند زهر کشنده‌ای است.