غزل شمارهٔ ۱۱۵۲
بلبل رنگین نوایی بر سر کار آمده است
آب و رنگ تازه ای بر روی گلزار آمده است
وقت گلشن خوش که گلریزان ابر رحمت است
چشم پل روشن که آب امسال سرشار آمده است
دست سرو بوستان، دست تیمم کرده بود
این زمان از هر رگش ابری پدیدار آمده است
عندلیبان در تلاش تنگنای غنچه اند
بلبل خوش نغمه ای گویا به گلزار آمده است
آب مروارید آورده است چشم جوهری
گوهر بی قیمت ما تا به بازار آمده است
رنگ نتوانم ز غیرت دید بر روی شفق
تا سر خورشید در کویش به دیوار آمده است
حجت قاطع بود بر پاکی دامان گل
این که در مهد قفس بلبل به گفتار آمده است
می تواند چنگ در فتراک زد خورشید را
از تعلق هر که چون شبنم سبکبار آمده است
فرصت پیچیدن دستار، مستان را نداد
در چه ساعت گل نمی دانم به گلزار آمده است
نیشکر مهر خموشی بر زبان خود زده است
کلک شکربار صائب تا به گفتار آمده است
غزل شمارهٔ ۱۱۵۱: ابر رحمت با دل و دست گهربار آمده استغزل شمارهٔ ۱۱۵۳: از جوانی داغ ها بر سینه ما مانده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بلبل رنگین نوایی بر سر کار آمده است
آب و رنگ تازه ای بر روی گلزار آمده است
هوش مصنوعی: یک بلبل خوشخوان و خوشرنگ به باغ آمده و با صدایش شوری به فضا بخشیده است. به علاوه، جلوهای نو و زیبا بر روی گلها ایجاد شده است.
وقت گلشن خوش که گلریزان ابر رحمت است
چشم پل روشن که آب امسال سرشار آمده است
هوش مصنوعی: زمانی که باغ پر از گلهاست و باران رحمت میبارد، چشمهایمان به دریاچهای روشن دوخته شده که امسال پرآب شده است.
دست سرو بوستان، دست تیمم کرده بود
این زمان از هر رگش ابری پدیدار آمده است
هوش مصنوعی: در این باغ، درخت سرو جدایی از دیگران را احساس میکند و در حالی که دستش را به سمت آسمان دراز کرده، از هر رگ آن حالتی شبیه باران یا ابر به وجود آمده است.
عندلیبان در تلاش تنگنای غنچه اند
بلبل خوش نغمه ای گویا به گلزار آمده است
هوش مصنوعی: پرندگان در تلاش برای باز کردن گلها هستند و بلبل خوشصدا به باغ آمده است.
آب مروارید آورده است چشم جوهری
گوهر بی قیمت ما تا به بازار آمده است
هوش مصنوعی: چشم ما مانند جواهرات گرانبهاست و حالا که به بازار آمده، همگان میتوانند زیبایی و ارزش آن را ببینند.
رنگ نتوانم ز غیرت دید بر روی شفق
تا سر خورشید در کویش به دیوار آمده است
هوش مصنوعی: من نمیتوانم رنگی غیر از غیرت را بر چهرهٔ سپیدهدم ببینم، زیرا خورشید تا زمانی که به دروازهٔ کوی تو رسیده، بر دیوار سایه افکنده است.
حجت قاطع بود بر پاکی دامان گل
این که در مهد قفس بلبل به گفتار آمده است
هوش مصنوعی: درست بودن پاکی و معصومیت گل زمانی به اثبات میرسد که بلبل در قفس، با صدای دلنشینش آواز میخواند.
می تواند چنگ در فتراک زد خورشید را
از تعلق هر که چون شبنم سبکبار آمده است
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند شبنم سبک و بیخیال است، میتواند به راحتی بر مشکلات غلبه کند و از محدودیتها رهایی یابد. او مثل چنگ زدن به فتراک، میتواند درخشش و زیبایی زندگی را درک کند و به سمت آزادی حرکت کند.
فرصت پیچیدن دستار، مستان را نداد
در چه ساعت گل نمی دانم به گلزار آمده است
هوش مصنوعی: زمانی برای بستن دستار یا پوشیدن آن به مستان داده نشد. نمیدانم در چه ساعتی گل در گلزار ظاهر شده است.
نیشکر مهر خموشی بر زبان خود زده است
کلک شکربار صائب تا به گفتار آمده است
هوش مصنوعی: نیشکر که شیرینی و لطافت خاصی دارد، به نوعی سکوت کرده و از گفتن هیچ چیزی پرهیز میکند. این سکوت به دلیل زیبایی سخن و احساسات شیرین است که صائب در کلامش به کار برده است. به این معنا که او با کلامش به بیان نکاتی ارزشمند و دلنشین پرداخته است.
حاشیه ها
1401/01/19 03:04
pure-az
با درود،
وزن این شعر «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» میباشد.

صائب