گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۵۰

از شکوه عشق، میدان تنگ بر هامون شده است
دامن صحرا ز یک دیوانه پر مجنون شده است
می کنم چون موج در آغوش دریا پا دراز
تا عنان اختیار از دست من بیرون شده است
سرکشی از بس که زین وحشی نگاهان دیده ام
باورم ناید که آهو رام با مجنون شده است
شانه شمشاد را دست نگارین می کند
بس که در زلف گرهگیر تو دلها خون شده است
نیست در روی زمین از بی غمی آثار درد
چهره زرین نهان در خاک چون قارون شده است
ز انقطاع فیض، کوتاه است ایام خزان
دولت فصل بهار از فیض روز افزون شده است
جلوه همکار می بندد زبان لاف را
در زمان قامت او سرو ناموزون شده است
همچو داغ لاله چسبیده است صائب بر جگر
آه ما از بس که نومید از در گردون شده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از شکوه عشق، میدان تنگ بر هامون شده است
دامن صحرا ز یک دیوانه پر مجنون شده است
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و قدرت عشق، این دشت کوچک شده و دامن صحرا پر از نشانه‌های دیوانگی و عشق شده است.
می کنم چون موج در آغوش دریا پا دراز
تا عنان اختیار از دست من بیرون شده است
هوش مصنوعی: مانند موجی که در آغوش دریا آرام می‌گیرد، تن به راحتی می‌سپارم و پاهایم را دراز می‌کنم، چرا که احساس می‌کنم کنترل و اراده‌ام از دستم خارج شده است.
سرکشی از بس که زین وحشی نگاهان دیده ام
باورم ناید که آهو رام با مجنون شده است
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی زیاد از چشم‌های وحشی و سرکش دیدم، به نظرم نمی‌آید که آهو بتواند با مجنون آرام و رام شود.
شانه شمشاد را دست نگارین می کند
بس که در زلف گرهگیر تو دلها خون شده است
هوش مصنوعی: شانه‌ی زلف تو به قدری زیبا و دلرباست که به آن شکل و زیبایی می‌دهد و این زیبایی باعث شده است که دل‌ها به شدت تحت تأثیر قرار بگیرند و احساسات عمیق‌تری را در افراد بیدار کنند.
نیست در روی زمین از بی غمی آثار درد
چهره زرین نهان در خاک چون قارون شده است
هوش مصنوعی: در روی زمین نشانه‌ای از آرامش و بی‌خیالی پیدا نمی‌شود. درد و رنج به گونه‌ای در زندگی وجود دارد که همچون ثروت قارون، در زیر زمین و در دل خاک پنهان شده است.
ز انقطاع فیض، کوتاه است ایام خزان
دولت فصل بهار از فیض روز افزون شده است
هوش مصنوعی: با قطع شدن نعمت‌ها، روزهای پاییز از عظمت بهار کوتاه می‌شود و این فصل بهار به خاطر برکت‌های روزافزون، به زمان خاصی تبدیل می‌شود.
جلوه همکار می بندد زبان لاف را
در زمان قامت او سرو ناموزون شده است
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت او باعث می‌شود که دیگران از خودشان صحبت کنند و به نوعی در سایه او قرار بگیرند، به طوری که در مقایسه با قامت او، دیگران کم‌ظاهر و ناموزون به نظر می‌رسند.
همچو داغ لاله چسبیده است صائب بر جگر
آه ما از بس که نومید از در گردون شده است
هوش مصنوعی: درد و اندوه ما به اندازه‌ای عمیق و سوزان است که مانند زخم لاله بر دل مان نشسته، و این ناشی از ناامیدی ما از زندگی و سرنوشت است.