غزل شمارهٔ ۱۱۵
کردهام بر خود گوارا تلخیِ دشنام را
دیدهام در عینِ ناکامی جمالِ کام را
انتقامِ هرزهگویان را به خاموشی گذار
تیغ میگوید جوابِ مرغِ بیهنگام را
کامِ خود شیرین اگر خواهی، به کامِ خلق باش
تلخ باشد کام دایم مردمِ ناکام را
نقشِ موم و شعله هرگز راست ننشیند به هم
روی از فولاد باید سیلی ایام را
لعل سیرابش زکاتِ بوسه بیرون میکند
کیست تا آرد به یادش صائبِ گمنام را؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کردهام بر خود گوارا تلخیِ دشنام را
دیدهام در عینِ ناکامی جمالِ کام را
هوش مصنوعی: من دشنام را بر خود راحت و لذتبخش کردهام و در حالی که به موفقیت نرسیدهام، زیبایی و جذابیت انتظاراتم را دیدهام.
انتقامِ هرزهگویان را به خاموشی گذار
تیغ میگوید جوابِ مرغِ بیهنگام را
هوش مصنوعی: بهتر است به بیادبان پاسخ ندهی و سکوت کنیم، زیرا صحبت کردن با کسانی که بیفکری میکنند، کافی نیست.
کامِ خود شیرین اگر خواهی، به کامِ خلق باش
تلخ باشد کام دایم مردمِ ناکام را
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زندگیات شیرین باشد، باید به فکر رضایت دیگران باشی، زیرا همیشه آنهایی که ناکام ماندهاند، زندگی تلخی خواهند داشت.
نقشِ موم و شعله هرگز راست ننشیند به هم
روی از فولاد باید سیلی ایام را
هوش مصنوعی: نقش موم و شعله هیچگاه نمیتواند به درستی با هم قرار بگیرد؛ بنابراین، برای مقابله با تأثیرات و تغییرات روزگار، باید از چیزی محکم مانند فولاد استفاده کرد.
لعل سیرابش زکاتِ بوسه بیرون میکند
کیست تا آرد به یادش صائبِ گمنام را؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و خواص لعل (گوهر) اشاره دارد که به واسطه بوسهای جان میگیرد و جان خود را از آن میگیرد. سوالی مطرح میشود که چه کسی میتواند به یاد صائب، شاعر نا شناخته و گمنام، این زیبایی را به او بازگرداند؟ در واقع، این جمله نشاندهنده تنهایی و عدم شناخته شدن صائب است و خواستار توجه و یادآوری او است.

صائب