گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۳

نیست از روی زمین سیری دل خود کام را
حرص می گردد زیاد از خاک، چشم دام را
داغ دارد میکشان را تشنه چشمی های من
می کنم خالی ز می در دست ساقی جام را
روزگار عیش را دود سپندی لازم است
شد شب آدینه نیل چشم زخم ایام را
دل به کوشش آرزو را پخته نتوانست کرد
در بغل نتوان رساندن میوه های خام را
هر که را از درد و صاف می نظر بر نشأه است
باده یک جام داند بوسه و دشنام را
جسم رنگ جان گرفت از بی قراری های دل
می برد چون سایه با خود صید وحشی دام را
در دل خود کعبه مقصود را هر کس که یافت
بستن زنار داند بستن احرام را
بوسه را در نامه می پیچد برای دیگران
آن که می دارد دریغ از عاشقان پیغام را
دل چو شد افسرده، از جسم گرانجان پاره ای است
رنگ برگ خویش باشد میوه های خام را
نیست صائب شنبه و آدینه در کوی مغان
می کند یکرنگ، مشرب سر به سر ایام را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست از روی زمین سیری دل خود کام را
حرص می گردد زیاد از خاک، چشم دام را
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس به طور کامل راضی و سیر نیست و دل انسان همیشه در جستجوی بیشتر است. خواسته‌ها و آرزوهای او مانند دامی است که او را به سوی زمین و مادیات می‌کشاند.
داغ دارد میکشان را تشنه چشمی های من
می کنم خالی ز می در دست ساقی جام را
هوش مصنوعی: چشمان من از شدت تشنگی در پی شراب هستند و من در دست ساقی، جام را خالی می‌کنم.
روزگار عیش را دود سپندی لازم است
شد شب آدینه نیل چشم زخم ایام را
هوش مصنوعی: برای لذت بردن از زندگی، باید بعضی چیزها را فدای آن کنیم. حالا که شب جمعه است و به دلایلی مانند بدی نیت و حسادت، باید مراقب آسیب‌های ناشی از روزگار باشیم.
دل به کوشش آرزو را پخته نتوانست کرد
در بغل نتوان رساندن میوه های خام را
هوش مصنوعی: دل نمی‌تواند آرزوهایش را با تلاش به بلوغ برساند، همان‌طور که نمی‌توان میوه‌های نارس را به جای میوه‌های رسیده در آغوش گرفت.
هر که را از درد و صاف می نظر بر نشأه است
باده یک جام داند بوسه و دشنام را
هوش مصنوعی: هر کسی که از درد و رنج به حقیقتی رسیده باشد، می‌تواند تجارب شیرین و تلخ زندگی را به درستی درک کند و بفهمد.
جسم رنگ جان گرفت از بی قراری های دل
می برد چون سایه با خود صید وحشی دام را
هوش مصنوعی: جسم تحت تأثیر اضطراب‌های دل، رنگ و شعور خاصی پیدا کرد و مانند سایه‌ای، شکار را به همراه خود به سوی دام می‌آورد.
در دل خود کعبه مقصود را هر کس که یافت
بستن زنار داند بستن احرام را
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل خود به هدف واقعی و معنوی دست یابد، می‌داند که چگونه از تعلقات مادی خود رها شود و به عبادت و تقدس نزدیک شود.
بوسه را در نامه می پیچد برای دیگران
آن که می دارد دریغ از عاشقان پیغام را
هوش مصنوعی: آن کسی که بوسه را در نامه برای دیگران پنهان می‌کند، به عاشقان پیغام نمی‌دهد و از آن‌ها دریغ می‌کند.
دل چو شد افسرده، از جسم گرانجان پاره ای است
رنگ برگ خویش باشد میوه های خام را
هوش مصنوعی: زمانی که دل انسان دچار ناراحتی و افسردگی می‌شود، مانند این است که بخشی از وجودش از جسمش جدا شده است. حالا در شرایطی که رنگ و حال و هوای دلش تغییر کرده، نمی‌تواند میوه‌های خام و ناپخته را ببیند و احساس کند.
نیست صائب شنبه و آدینه در کوی مغان
می کند یکرنگ، مشرب سر به سر ایام را
هوش مصنوعی: در کوچه‌های مغان، روزهای شنبه و جمعه هیچ تفاوتی ندارند؛ زیرا در آنجا، همه روزها به یک شکل و رنگ هستند و حال و هوای این فضا، تمام ایام را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب