گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۰

بی کسی کِی خوار سازد زادهٔ اقبال را؟
شهپر سیمرغ می‌گردد مگس‌ران زال را
با تهی چشمان چه سازد نعمتِ روی زمین؟
سیری از خرمن نباشد دیدهٔ غربال را
می‌توانی در دو عالم نوبتِ شاهی زدن
صرف در تسخیرِ دل‌ها گر کنی اقبال را
گفتگوی خامشان را ترجمان در کار نیست
لال می‌فهمد به آسانی زبانِ لال را
پیچ و تابِ عشق را از دل‌ زدودن مشکل است
کِی به افشاندن توان بی‌نقش کردن بال را؟
می‌توان زافتادگی بردن به ساقِ عرش راه
دولتِ پابوس، روزی می‌شود خلخال را
مار از نزدیکیِ گنج، اژدهایی می‌شود
از برای جاه می‌جویند مردم مال را
ساده‌لوحانی که محوِ حسنِ بی‌رنگی شدند
ابجدِ مشقِ جنون دانند خط و خال را
ساغرِ ناکامی از خود آب برمی‌آورد
تشنگی سیراب می‌سازد گُلِ تبخال را
می‌شود ناطق کمربند از میانِ نازکت
ساقِ سیمینِ تو خامش می‌کند خلخال را
رنجِ باریکِ تو صائب از دلِ پرآرزوست
دور کن این عنکبوتِ رشتهٔ آمال را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی کسی کِی خوار سازد زادهٔ اقبال را؟
شهپر سیمرغ می‌گردد مگس‌ران زال را
هوش مصنوعی: هیچگاه بی‌کسی موجب خوار شدن فرزند بخت و اقبال نمی‌شود؛ همچنان که زال، فرزند سیمرغ، در حضور دیگران به مگس‌ها تبدیل نمی‌شود.
با تهی چشمان چه سازد نعمتِ روی زمین؟
سیری از خرمن نباشد دیدهٔ غربال را
هوش مصنوعی: چشمان خالی و بی‌محتوا نمی‌توانند از نعمت‌های روی زمین بهره‌مند شوند. کسی که فقط به نگاه کردن اکتفا کند و عمیق‌تر نبیند، هرگز نمی‌تواند از خود گندم خوش و انباشت شده استفاده‌ای ببرد.
می‌توانی در دو عالم نوبتِ شاهی زدن
صرف در تسخیرِ دل‌ها گر کنی اقبال را
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به مقام و عظمت برسی، باید تلاش کنی تا دل‌های مردم را به‌دست آوری. با این کار، می‌توانی در دو جهان به رهبری و فرمانروایی برسی و شانس خود را امتحان کنی.
گفتگوی خامشان را ترجمان در کار نیست
لال می‌فهمد به آسانی زبانِ لال را
هوش مصنوعی: گفتگوی بی‌معنایشان را کسی نمی‌تواند ترجمه کند، اما فردی که لال است به راحتی زبان لال‌ها را درک می‌کند.
پیچ و تابِ عشق را از دل‌ زدودن مشکل است
کِی به افشاندن توان بی‌نقش کردن بال را؟
هوش مصنوعی: کشیدن عشق از دل کار آسانی نیست. چطور می‌توان بال را بی‌هیچ نقشی پرواز داد؟
می‌توان زافتادگی بردن به ساقِ عرش راه
دولتِ پابوس، روزی می‌شود خلخال را
هوش مصنوعی: با تلاش و تواضع می‌توان به مقامات بلند رسید و یک روز، به مقام‌های والا به‌عنوان خدمت گزاری در کنار بزرگان قرار گرفت و حتی زینت‌ها و نعمت‌ها را به دست آورد.
مار از نزدیکیِ گنج، اژدهایی می‌شود
از برای جاه می‌جویند مردم مال را
هوش مصنوعی: وقتی انسان‌ها به دست‌یابی به ثروت و مقام می‌پردازند، ویژگی‌های زشت و خطرناکی در آن‌ها بروز می‌کند. برخی افراد در تلاش برای به دست آوردن مال و دارایی، به رفتارهای نامناسب و خطرناک شبیه به مارها تبدیل می‌شوند، که به خاطر جاه و مقام به هر اقدامی دست می‌زنند.
ساده‌لوحانی که محوِ حسنِ بی‌رنگی شدند
ابجدِ مشقِ جنون دانند خط و خال را
هوش مصنوعی: ساده‌دلانی که تحت تأثیر زیبایی بی‌رنگ قرار گرفته‌اند، خط و خال را نشانه‌های دیوانگی می‌دانند و آن را به عنوان تجربه‌ای جدید تلقی می‌کنند.
ساغرِ ناکامی از خود آب برمی‌آورد
تشنگی سیراب می‌سازد گُلِ تبخال را
هوش مصنوعی: جامی که پر از ناکامی است، خودش باعث می‌شود تشنگی برطرف شود و حتی زخم‌های حاد را بهبود بخشد.
می‌شود ناطق کمربند از میانِ نازکت
ساقِ سیمینِ تو خامش می‌کند خلخال را
هوش مصنوعی: با دیدن نازکی و زیبایی پای تو، کمربند با نرمی و خاموشی کنار می‌رود و خلخال (زینتی برای پا) نیز به آرامی جای خود را می‌گیرد.
رنجِ باریکِ تو صائب از دلِ پرآرزوست
دور کن این عنکبوتِ رشتهٔ آمال را
هوش مصنوعی: غم و درد نکته‌سنج تو از دل پر آرزو نشأت می‌گیرد، این تارعنکبوت آرزوهایت را دور کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۰ به خوانش عندلیب