غزل شمارهٔ ۱۰۰۶
گردش پرگار ما را حلقه مویی بس است
مرکز سرگشتگی ها خال دلجویی بس است
نیست با آیینه روی حرف ما چون طوطیان
باعث گفتار ما چشم سخنگویی بس است
بند آهن بر سبکروحان گرانی می کند
گردن باریک ما را حلقه مویی بس است
سر به صحرا می دهد شوریدگان را ناله ای
یک جهان آهوی وحشت دیده را هویی بس است
مطلب آزادگان دست از دو عالم شستن است
همچو سرو از گلستان ما را لب جویی بس است
غزل شمارهٔ ۱۰۰۵: مزد دست و تیغ قاتل چشم قربانی بس استغزل شمارهٔ ۱۰۰۷: گرچه در دفع کدورت هر نوایی دلکش است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گردش پرگار ما را حلقه مویی بس است
مرکز سرگشتگی ها خال دلجویی بس است
هوش مصنوعی: پرگار ما فقط به یک حلقه کوچک نیاز دارد تا نشان دهد، در حالی که مرکز گمراهیها و درد دل، یک نشانه محبت کافی است.
نیست با آیینه روی حرف ما چون طوطیان
باعث گفتار ما چشم سخنگویی بس است
هوش مصنوعی: ما مانند طوطیها نیستیم که فقط از روی ظاهری که در آینه میبینیم صحبت کنیم؛ بلکه وجود یک نگاه عمیق و فهم دقیق در کلام ما وجود دارد.
بند آهن بر سبکروحان گرانی می کند
گردن باریک ما را حلقه مویی بس است
هوش مصنوعی: بار سنگین زنجیر آهنین بر روحهای سبکبالمان فشار میآورد، در حالی که یک حلقه موی نازک برای گردن باریک ما کافی است.
سر به صحرا می دهد شوریدگان را ناله ای
یک جهان آهوی وحشت دیده را هویی بس است
هوش مصنوعی: شوریدگان به کوه و دشت میروند و نالهای از دل دارند که در آن احساس غم و اندوهی عمیق نهفته است. آهویی که ترسیده، تنها به یک صدای دلخراش نیاز دارد تا احساساتش را به نمایش بگذارد.
مطلب آزادگان دست از دو عالم شستن است
همچو سرو از گلستان ما را لب جویی بس است
هوش مصنوعی: آزادگان برای دستیابی به آزادی و رهایی از قید و بند دنیا، از هر دو جهان دل میکنند، مانند سروی که از گلستان جدا میشود. برای ما کافی است که لب جویی داشته باشیم.