گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۰۲

باده مرد افکن من معنی روشن بس است
ساغر و مینای من کلک و دوات من بس است
چون زلیخا مشربان ما را تلاش قرب نیست
دیده یعقوب ما را بوی پیراهن بس است
عاشقان پروانه مشرب را درین هنگامه ها
گر دل روشن نباشد، چهره روشن بس است
تا قیامت خونبهای ما ازان وحشی غزال
این که دست افکنده خون ما بر آن گردن بس است
روی شرم آلود را آرایشی در کار نیست
قطره شبنم چراغ لاله را روغن بس است
جامه فتحی مرا چون بیدلان در کار نیست
سخت جانی زیر پیراهن مرا جوشن بس است
خانه خلوت نسازد بر گنه ما را دلیر
شرمگینان را نگهبان دیده روزن بس است
باعث دلسردی دلبستگان رنگ و بوی
دست خالی رفتن شبنم ازین گلشن بس است
مطلب از گلخن همین آیینه روشن کردن است
زیر گردون چند باشی ای دل روشن، بس است
تنگتر از آستین گردید هنگام سفر
تا به کی خواهی کشیدن پای در دامن، بس است
رشته تابی بر سبکروحان گرانی می کند
سد راه عیسی از بالا روی سوزن بس است
نیست جز ملک رضا دارالامانی خاک را
چند صائب دور خواهی بود ازان مأمن، بس است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باده مرد افکن من معنی روشن بس است
ساغر و مینای من کلک و دوات من بس است
هوش مصنوعی: نوشیدنی‌ای که من می‌نوشم، قدرت و تاثیر زیادی دارد و برای من کافی است. اما وسایل نوشتن من مثل قلم و دوات نیز برای بیان حقیقت و معنای روشن کافی است.
چون زلیخا مشربان ما را تلاش قرب نیست
دیده یعقوب ما را بوی پیراهن بس است
هوش مصنوعی: به مانند زلیخا، ما نیز در جستجوی محبوب خود هستیم و نیازی به تلاش برای نزدیک شدن به او نداریم؛ زیرا همان‌طور که یعقوب تنها با بوی پیراهن فرزندش راضی شد، ما نیز با نشانه‌هایی از عشق خود شاد می‌شویم.
عاشقان پروانه مشرب را درین هنگامه ها
گر دل روشن نباشد، چهره روشن بس است
هوش مصنوعی: عاشقان که مانند پروانه به عشق نور می‌سوزند، در زمان‌های سخت و پرچالش اگر دلشان روشن و پر از محبت نباشد، کافی است که چهره‌ای نورانی و خندان داشته باشند.
تا قیامت خونبهای ما ازان وحشی غزال
این که دست افکنده خون ما بر آن گردن بس است
هوش مصنوعی: تا پایان دنیا، خون ما به اندازه کافی از این غزال وحشی که دست خود را بر روی گردن ما گذاشته، پرداخت خواهد شد.
روی شرم آلود را آرایشی در کار نیست
قطره شبنم چراغ لاله را روغن بس است
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و طبیعی بودن اشاره شده است. هیچ نیازی به آرایش برای زیبایی که تمایل به نمایش دارد نیست. زیبایی در سادگی و اصالت خود نمایان می‌شود و همان‌طور که وجود یک قطره شبنم برای نورپردازی گل لاله کافی است، زیبایی طبیعی نیز بدون تظاهر و آرایش جلوه‌گر است.
جامه فتحی مرا چون بیدلان در کار نیست
سخت جانی زیر پیراهن مرا جوشن بس است
هوش مصنوعی: پیراهن من به اندازه کافی مرا محافظت می‌کند و نیازی به تلاش و سختی دیگران برای پیروزی در کارهایم ندارم. مثل بیدلان، من هم در شرایط سخت زنده می‌مانم و با قدرت و صبر جلو می‌روم.
خانه خلوت نسازد بر گنه ما را دلیر
شرمگینان را نگهبان دیده روزن بس است
هوش مصنوعی: دلیران شرمگین ما را از گناه پنهان نمی‌کنند و فقط یک نگاه برای مراقبت کافی است تا خانه‌مان آرام باشد.
باعث دلسردی دلبستگان رنگ و بوی
دست خالی رفتن شبنم ازین گلشن بس است
هوش مصنوعی: دلیل ناامیدی و دلزدگی عاشقان، بی‌رنگ و بوی بی‌فایده بودن و گذراندن شبنم از این باغ و گلستان است.
مطلب از گلخن همین آیینه روشن کردن است
زیر گردون چند باشی ای دل روشن، بس است
هوش مصنوعی: موضوع اصلی این است که هدف از زندگی و وجود انسان، کسب روشنی و آگاهی است. تحت هر شرایطی که هستی، باید به این نکته توجه داشته باشی که روشنایی و دانایی مهم‌تر از مکان و موقعیت ظاهری‌ات هستند. بنابراین، با وجود سختی‌ها و چالش‌ها، مهم است که درونت را روشن نگه‌داری.
تنگتر از آستین گردید هنگام سفر
تا به کی خواهی کشیدن پای در دامن، بس است
هوش مصنوعی: در این موقعیت، جا برای حرکت و پیشرفت کمتر شده است و دیگر نمی‌توان به بهانه‌های مختلف از مسئولیت‌ها فرار کرد. باید به فکر اقدام و تغییر بود، زیرا ادامه این وضعیت کافی است.
رشته تابی بر سبکروحان گرانی می کند
سد راه عیسی از بالا روی سوزن بس است
هوش مصنوعی: رشته‌ای که به سبکی روحانی گره خورده، می‌تواند مانع بزرگی برای پیشرفت عیسی باشد. از بالا، تنها وجود یک سوزن کافیست تا این مانع را به چالش بکشد.
نیست جز ملک رضا دارالامانی خاک را
چند صائب دور خواهی بود ازان مأمن، بس است
هوش مصنوعی: تنها بهشت رضا مکانی امن و راحت برای بشریت است. صائب، اگر بخواهی از این مکان دور شوی، کافی است که از این پناهگاه دور بمانی.