گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۰

با زمین‌گیری به منزل می‌رسانم خلق را
در بیابانِ طلب سنگِ نشانم خلق را
سینهٔ بی کینه‌ای دارم که چون زنبورِ شهد
می‌شود شیرین دهان از کسرِ شأنم خلق را
می‌کنند از من تهی پهلو چو تیغِ آبدار
گر‌چه از طبعِ روان، آبِ روانم خلق را
این گرانجانان سزاوارِ سبکباری نیند
ورنه از یک ناله از خود می‌رهانم خلق را
نیست از یوسف بجز حسرت نصیبِ مفلسان
از بهای خویش بر خاطر گرانم خلق را
چون شرابِ تلخ، صائب نیست بی‌کیفیتی
حرفِ تلخی کز نصیحت می‌چشانم خلق را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با زمین‌گیری به منزل می‌رسانم خلق را
در بیابانِ طلب سنگِ نشانم خلق را
هوش مصنوعی: با قرار دادن خود در شرایط سخت و دشوار، به مردم کمک می‌کنم تا در جستجوی هدفشان به مقصد برسند و من هم نشانه‌ای برایشان شوم.
سینهٔ بی کینه‌ای دارم که چون زنبورِ شهد
می‌شود شیرین دهان از کسرِ شأنم خلق را
هوش مصنوعی: من دل پاک و بی‌کینه‌ای دارم که مانند زنبوری که عسل جمع می‌کند، به خاطر محبت و بزرگواری‌ام، سخنانم شیرین و دل‌نشین می‌شود.
می‌کنند از من تهی پهلو چو تیغِ آبدار
گر‌چه از طبعِ روان، آبِ روانم خلق را
هوش مصنوعی: من را به مانند تیغی برّان و بی‌احساس خالی می‌کنند، در حالی‌که طبیعت من مانند آب روان است و می‌تواند درختان و موجودات را شاداب کند.
این گرانجانان سزاوارِ سبکباری نیند
ورنه از یک ناله از خود می‌رهانم خلق را
هوش مصنوعی: این انسان‌های رنج‌کشیده و ارزشمند، شایسته‌ی بی‌خیالی و سبکی بار نیستند، وگرنه با یک ناله می‌توانم تمام مردم را از خودم رها سازم.
نیست از یوسف بجز حسرت نصیبِ مفلسان
از بهای خویش بر خاطر گرانم خلق را
هوش مصنوعی: جز حسرت یوسف، چیزی نصیب بی‌پول‌ها نیست و این غم، باری سنگین بر دل من و دیگران شده است.
چون شرابِ تلخ، صائب نیست بی‌کیفیتی
حرفِ تلخی کز نصیحت می‌چشانم خلق را
هوش مصنوعی: چون شراب تلخ، نمی‌توانم بی‌خود و بی‌کیفیت حرف تلخی بزنم که نصیحتی به مردم باشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش عندلیب