شمارهٔ ۴۰ - قصیده
مردم به زرق طره دستار می روند
خرمهره اند و در پی افسار می روند
در کوچه های شهر چرا خون نمی رود؟
زینسان که خلق روی به دیوار می روند
خلق ظلوم مرکب غول ضلالتند
نبود عجب اگر نه بهنجار می روند
در سنگ خاره جای کند نقش پایشان
از بار حرص بس که گرانبار می روند
این بوکشان حرص عجب آهنین تنند
بر بوی مشک مفت به تاتار می روند
مژگان خوشه از دهن مور می کشند
از شوق مهره در دهن مار می روند
افسانه عیادت کر تازه می شود
گاهی اگر به پرسش بیمار می روند
در زیر پای خویش نبینند از غرور
بر برگ گل به پای پر از خار می روند
در سینه شان دهن چو گشاید نهنگ حرص
در خون صد سفینه پربار می روند
از حرص تنگ چشم که خاکش به چشم باد
در کام شیر و در دهن مار می روند
سر می کنند در سر طول امل ز حرص
چون عنکبوت در سر این کار می روند
زآواز پایشان بدرد پرده های گوش
در سنگلاخ دهر کشف وار می روند
چون پیل مست اگر چه سراپا تهورند
از زخم نیش پشه ای از کار می روند
بسته است چشم باطنشان دست روزگار
خرچنگ وار ازان نه بهنجار می روند
شیر و پلنگ ز آدم درنده بهتر است
اوتاد ازان به دامن کهسار می روند
یک پا به خواب غفلت و یک پای در رکاب
چون نقطه پای بند (و) چو پرگار می روند
آنان که تن به زینت ایام داده اند
آخر چو طره بر سر دستار می روند
این زاهدان خشک به این گردن ضعیف
چون زیر بر گنبد دستار می روند؟
آنان که از شکست سر سخت خورده اند
بهر چه تند روی به دیوار می روند؟
شمارهٔ ۳۹ - در مدح نواب ظفرخان: بحر طبعم در سخن چون گوهر افشانی کندشمارهٔ ۴۱ - در توصیف کابل و مدح نواب ظفرخان: خوشا عشرت سرای کابل و دامان کهسارش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مردم به زرق طره دستار می روند
خرمهره اند و در پی افسار می روند
هوش مصنوعی: مردم با زیبایی و ظاهری دلفریب به جستوجوی مقام و ثروت میپردازند، در حالی که به دنبال کنترل و هدایت زندگی خود هستند.
در کوچه های شهر چرا خون نمی رود؟
زینسان که خلق روی به دیوار می روند
هوش مصنوعی: چرا در کوچههای شهر خبر از خون و خشم نیست؟ به خاطر اینکه مردم ترجیح میدهند به دیوارها نگاه کنند و از روبرو شدن با واقعیت خودداری کنند.
خلق ظلوم مرکب غول ضلالتند
نبود عجب اگر نه بهنجار می روند
هوش مصنوعی: انسانها به خاطر ظلم و نادانی خود مانند مرکبهایی هستند که به سمت گمراهی حرکت میکنند. جای تعجب نیست که به طور طبیعی به سمت این راه نادرست میروند.
در سنگ خاره جای کند نقش پایشان
از بار حرص بس که گرانبار می روند
هوش مصنوعی: در دل سنگهای سخت، اثر پای آنها باقی مانده، زیرا به خاطر حرص و طمعشان، بار سنگینی را با خود حمل میکنند و به دشواری پیش میروند.
این بوکشان حرص عجب آهنین تنند
بر بوی مشک مفت به تاتار می روند
هوش مصنوعی: این افرادی که بوهای خوش را برای اهداف خود میجویند، به شکلی عجیب و با ارادهای قوی، حتی با وجود خطرات، به سمت جایی میروند که بوی مشک به مشام میرسد.
مژگان خوشه از دهن مور می کشند
از شوق مهره در دهن مار می روند
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و جذاب، مانند خوشههای نرم و لطیف هستند که به راحتی انسان را فریب میدهند، در حالی که در دل آدمی، آرزوها و احساسات گاهی به خطرات بزرگی تبدیل میشوند، مانند اینکه مهرهای در دهان مار قرار گیرد.
افسانه عیادت کر تازه می شود
گاهی اگر به پرسش بیمار می روند
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، داستان ملاقات با بیماران تازه میشود وقتی که به حال آنها سر میزنند و از آنها حالشان را میپرسند.
در زیر پای خویش نبینند از غرور
بر برگ گل به پای پر از خار می روند
هوش مصنوعی: افراد مغرور معمولاً به چیزهای کوچک و زیبای زندگی توجه نمیکنند و به راحتی از کنار آنها میگذرند. در حالی که ممکن است در مسیر خود به مشکلاتی برخورد کنند که باعث زخمخوردگی آنها میشود.
در سینه شان دهن چو گشاید نهنگ حرص
در خون صد سفینه پربار می روند
هوش مصنوعی: وقتی که دلهایشان به طمع باز میشود، مانند نهنگی که در دریا شیرجه میزند، از خون و هستی دیگران بهرهبرداری میکنند و کشتیهای پرباری را به سفری پرخطر میفرستند.
از حرص تنگ چشم که خاکش به چشم باد
در کام شیر و در دهن مار می روند
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت و تنگنظری، او به چیزهایی که به دیگران تعلق دارد، حس میکند که همانند خاکی در برابر باد هستند و در نتیجه، خوشبختی و لذت دیگران را از بین میبرد.
سر می کنند در سر طول امل ز حرص
چون عنکبوت در سر این کار می روند
هوش مصنوعی: افرادی که به شدت به دنبال خواستهها و آرزوهایشان هستند، مانند عنکبوتی میمانند که در دام خود در حال حرکت است و در نهایت خود را در تلهای که ساخته گرفتار میکنند. آنها در تلاش برای به دست آوردن آنچه میخواهند، به گونهای سرگردان و گرفتار میشوند.
زآواز پایشان بدرد پرده های گوش
در سنگلاخ دهر کشف وار می روند
هوش مصنوعی: صدای پای آنها به گوش میرسد و مانند نغمهای غمگین در سختیهای زمانه جریان دارد.
چون پیل مست اگر چه سراپا تهورند
از زخم نیش پشه ای از کار می روند
هوش مصنوعی: اگرچه انسانها به ظاهر قوی و بی باک هستند، اما حتی یک آسیب کوچک و ناچیز میتواند آنها را از پا درآورد.
بسته است چشم باطنشان دست روزگار
خرچنگ وار ازان نه بهنجار می روند
هوش مصنوعی: چشم دل آنها بسته است و دست سرنوشت به مانند خرچنگ، به صورت غیرعادی و نامنظم آنها را به جلو میبرد.
شیر و پلنگ ز آدم درنده بهتر است
اوتاد ازان به دامن کهسار می روند
هوش مصنوعی: شیر و پلنگ، به عنوان حیوانات درنده، از انسان خطرناکتر هستند. افرادی که در دامن کوهها زندگی میکنند، از این جانوران بهترند.
یک پا به خواب غفلت و یک پای در رکاب
چون نقطه پای بند (و) چو پرگار می روند
هوش مصنوعی: یک پا در خواب غفلت و پای دیگر آماده حرکت، مانند نقطهای که به پرگار وصل است، در حرکتاند.
آنان که تن به زینت ایام داده اند
آخر چو طره بر سر دستار می روند
هوش مصنوعی: افرادی که زندگی خود را به زیباییهای ظاهری و فریبنده سپردهاند، در نهایت مانند رشته مویی که بر روی عمامه قرار میگیرد، به زمین میافتند و از本质 خود دور میشوند.
این زاهدان خشک به این گردن ضعیف
چون زیر بر گنبد دستار می روند؟
هوش مصنوعی: این زاهدان بیاحساس و سرد، با این گردن نازک و ضعیفشان چگونه میتوانند زیر گنبد و عمامهی خود را بپوشانند؟
آنان که از شکست سر سخت خورده اند
بهر چه تند روی به دیوار می روند؟
هوش مصنوعی: کسانی که از شکستهای خود درس نگرفتهاند، چرا به سرعت به دیوارها برخورد میکنند؟