شمارهٔ ۳۸ - در توصیف جشن بهار و مدح نواب ظفرخان
تذرو بال فشان گردد از غبار بسنت
رود بهار به گرد از گل عذار بسنت
گذشت فصل خزان شکسته رنگیها
رسید موسم رنگین نوبهار بسنت
بهار با همه سامان بی نیازی رنگ
کند گدایی رنگ از گل عذار بسنت
چه نقش های تماشا فریب زد بر آب
به روی خاک بماناد نوبهار بسنت
هزار رنگ متاع ملال اگر داری
به باد می دهدش یک نفس، شعار بسنت
بهار دست به دست از چمن هوا گیرد
چو گل کند ز کف دستها نگار بسنت
گلی ز چهره احباب می توان چیدن
غنیمت است چو ایام گل، بهار بسنت
چه همچو برگ خزان دیده رفته ای از دست؟
رخی به رنگ ده از سیر لاله زار بسنت
خمیر مایه قوس قزح شده است زمین
ز بس که ریخت ز هر سو گل از کنار بسنت
سواد هند که چون زاغ آمدی به نظر
شده است چون پر طاوس از بهار بسنت
شده است مرغ هوا یکقلم چو بوقلمون
ز بس بلند شده است از زمین غبار بسنت
درین دو روز که طاوس رنگ جلوه گرست
شکسته رنگی خود می کنم به کار بسنت
بهار را به حنابندی چمن بگذار
بس است رنگرز چهره ها غبار بسنت
ز رنگهای عجب، گرده بهاران است
چرا سپند نسوزم به روزگار بسنت؟
کجا به چیدن گل دست گلفروش رود؟
چنین که دست و دلم می رود به کار بسنت؟
هزار پرده رنگین کشید بر رویم
شکسته رنگ مبادا گل عذار بسنت
به ملک هند کنون یک گل زمینی (کذا) نیست
که چهره اش نبود گلگل از نثار بسنت
چگونه مصرع رنگین ز طبع سر نزند؟
که سایه بر سرم افکند شاخسار بسنت
به خاک پای گل و آشنایی بلبل
که به ز روی بهارست پشت کار بسنت
چنان که صحبت رنگین نمی رود از یاد
همیشه در دل من هست خارخار بسنت
چرا چو گل نزنی خند بر جهان صائب؟
ببین که با که ترا یار کرده، بار بسنت
بهار جود، ظفرخان صبح پیشانی
که سرخ رو ز گل اوست لاله زار بسنت
به اینقدر که گل عارض تواش روداد
یکی هزار شد امروز اعتبار بسنت
نماند سوده لعل و زمرد و یاقوت
به روز جشن تو از بس که شد به کار بسنت
همیشه بزم تو از اهل طبع رنگین باد
میان لاله رخان هست تا شعار بسنت
شمارهٔ ۳۷ - در مدح نواب ظفرخان: این چنین هجران اگر دارد مرا در پیچ و تابشمارهٔ ۳۹ - در مدح نواب ظفرخان: بحر طبعم در سخن چون گوهر افشانی کند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تذرو بال فشان گردد از غبار بسنت
رود بهار به گرد از گل عذار بسنت
هوش مصنوعی: پروانهها از غبار بهار به پرواز درمیآیند و در این فصل، زیبایی گلها در چهرههای گلفام نمایان میشود.
گذشت فصل خزان شکسته رنگیها
رسید موسم رنگین نوبهار بسنت
هوش مصنوعی: فصل پاییز به پایان رسید و زمان آن رسیده است که رنگهای زیبا و شاداب بهار فرا برسند.
بهار با همه سامان بی نیازی رنگ
کند گدایی رنگ از گل عذار بسنت
هوش مصنوعی: بهار با تمام زیباییها و بینیازیاش، رنگی به خود میگیرد و گدایی میکند تا رنگی از گلهای بهاری بگیرد.
چه نقش های تماشا فریب زد بر آب
به روی خاک بماناد نوبهار بسنت
هوش مصنوعی: نقش و نگارهایی که بر روی آب دیده میشوند، مانند فصل بهار بر روی خاک باقی میمانند و ما را فریب میدهند. این تصویرسازی نشاندهندهٔ زیباییهای گذرا و زودگذر زندگی است.
هزار رنگ متاع ملال اگر داری
به باد می دهدش یک نفس، شعار بسنت
هوش مصنوعی: اگر هزاران چیز برای ناراحتی و دلمشغولی داری، یک نفس میتواند همه آنها را به باد دهد و فراموش کنی.
بهار دست به دست از چمن هوا گیرد
چو گل کند ز کف دستها نگار بسنت
هوش مصنوعی: بهار با نرمی و لطافت از چمنها و گلها لذت میبرد و مانند گلی زیبایی که در دستان کسی قرار میگیرد، حسی مسحورکننده به زندگی میبخشد.
گلی ز چهره احباب می توان چیدن
غنیمت است چو ایام گل، بهار بسنت
هوش مصنوعی: میتوان از چهره دوستان خود گلی چید، زیرا ایام گل و بهار فرصتی ارزشمند است.
چه همچو برگ خزان دیده رفته ای از دست؟
رخی به رنگ ده از سیر لاله زار بسنت
هوش مصنوعی: چرا مانند برگهای پاییز از دست رفتهای؟ چهرهات به رنگ گلهای لاله در بهار است.
خمیر مایه قوس قزح شده است زمین
ز بس که ریخت ز هر سو گل از کنار بسنت
هوش مصنوعی: زمین به خاطر زیبایی و تنوعی که از گلهای مختلف به وجود آمده، مانند خمیر مایهای شده که رنگین کمان را به وجود آورده است. گلها از هر طرف روییدهاند و شکوفایی بهار را نشان میدهند.
سواد هند که چون زاغ آمدی به نظر
شده است چون پر طاوس از بهار بسنت
هوش مصنوعی: سایههای رنگین و زیبا که از دور به عنوان زیبایی طبیعی دیده میشوند، مانند پرهای رنگارنگ طاووس در فصل بهار جلوه میکنند.
شده است مرغ هوا یکقلم چو بوقلمون
ز بس بلند شده است از زمین غبار بسنت
هوش مصنوعی: پرندهای در آسمان به مانند بوقلمون به خاطر ارتفاع زیادش از زمین، غباری را به پا کرده که نشانهی فصل بهار است.
درین دو روز که طاوس رنگ جلوه گرست
شکسته رنگی خود می کنم به کار بسنت
هوش مصنوعی: در این روزها که زیبایی و شکوه طاوس به نمایش درآمده، من نیز رنگ و زیبایی خود را به نمایش میگذارم و از آن بهره میبرم.
بهار را به حنابندی چمن بگذار
بس است رنگرز چهره ها غبار بسنت
هوش مصنوعی: بهار را در آغوش چمن بگذار، زیرا دیگر نیازی به رنگآمیزی چهرهها با غبار بهار نیست.
ز رنگهای عجب، گرده بهاران است
چرا سپند نسوزم به روزگار بسنت؟
هوش مصنوعی: به خاطر زیباییهای شگفتانگیز بهار، چرا باید به روزگار شکوه بکنم و نگران باشم؟
کجا به چیدن گل دست گلفروش رود؟
چنین که دست و دلم می رود به کار بسنت؟
هوش مصنوعی: کجا گلفروش میتواند به چیدن گل مشغول شود؟ در حالی که من هم به همین اندازه دل و دستم به کار بهار میرود؟
هزار پرده رنگین کشید بر رویم
شکسته رنگ مبادا گل عذار بسنت
هوش مصنوعی: هزاران پرده رنگی بر چهرهام کشیده شده که نکند رنگ رو به رویم تغییر کند و گل زیباییام در بهار پژمرده شود.
به ملک هند کنون یک گل زمینی (کذا) نیست
که چهره اش نبود گلگل از نثار بسنت
هوش مصنوعی: در هند اکنون گلی نیست که زیباییاش به اندازه گلهای بهاری نباشد.
چگونه مصرع رنگین ز طبع سر نزند؟
که سایه بر سرم افکند شاخسار بسنت
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است شعری زیبا و رنگین از دل بیاید، در حالی که سایهای حساس و دلنشین مانند شاخ و برگ درختان بهاری بر سر من افتاده است؟
به خاک پای گل و آشنایی بلبل
که به ز روی بهارست پشت کار بسنت
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و زیبایی گل و آشنایی که بلبل دارد، بهتر از زشتیهایی است که در پشت زیبایی بهار وجود دارد.
چنان که صحبت رنگین نمی رود از یاد
همیشه در دل من هست خارخار بسنت
هوش مصنوعی: صحبتهای دلنشین و رنگارنگ هرگز از یادم نمیرود و همیشه در قلب من باقیست، مانند خاری که در بهار میماند.
چرا چو گل نزنی خند بر جهان صائب؟
ببین که با که ترا یار کرده، بار بسنت
هوش مصنوعی: چرا مانند گل نمیخندی به جهان، صائب؟ نگاهی کن به اینکه با چه کسی دوستی و بهار زندگیات را در کنار او سپری میکنی.
بهار جود، ظفرخان صبح پیشانی
که سرخ رو ز گل اوست لاله زار بسنت
هوش مصنوعی: بهار با نیکی و مهربانی در حال آمدن است، و صورت زیبای صبح، که مانند گل سرخی است، در میان باغ لالهها و زیباییهای بهاری درخشان است.
به اینقدر که گل عارض تواش روداد
یکی هزار شد امروز اعتبار بسنت
هوش مصنوعی: به اندازه زیبایی و جذابیت چهرهات، امروز هزاران اعتبار و ارزش بهاری در دنیا ایجاد شده است.
نماند سوده لعل و زمرد و یاقوت
به روز جشن تو از بس که شد به کار بسنت
هوش مصنوعی: در روز جشن تو، هیچ جواهری مثل لعل و زمرد و یاقوت باقی نمیماند، چرا که همه چیز تحت تأثیر فصل بهار قرار میگیرد و در نتیجه زیبایی طبیعی همه چیز را میپوشاند.
همیشه بزم تو از اهل طبع رنگین باد
میان لاله رخان هست تا شعار بسنت
هوش مصنوعی: همواره جشن و شادی تو با اهل ذوق و سلیقه پررنگ و زیباست، در میان لالههای چهرهات تا به خاطر فصل بهار است.