شمارهٔ ۳۶ - در توصیف صفی آباد
می می چکد از آب و هوای صفی آباد
جامی است پر از باده بنای صفی آباد
اشرف که بهشت است ازو در عرق شرم
بالا نکند سر ز هوای صفی آباد
هر چند به اشرف نرسد هیچ مقامی
بالاتر ازان است صفای صفی آباد
الحق که نگین خانه معموره اشرف
می خواست نگینی چو بنای صفی آباد
اشرف که نکردی به ته پا نگه از ناز
چون سایه فتاده است به پای صفی آباد
بیمار شود از دم جان بخش مسیحا
سروی که برآید به هوای صفی آباد
بی پرده شود راز نهانخانه دلها
از مرمر اندیشه نمای صفی آباد
چون پنجه خورشید کند خیره نظر را
دستی که شود چهره گشای صفی آباد
هر چند به معراج رسانند سخن را
بالاتر ازان است بنای صفی آباد
از هیچ طرف مانع نظاره ندارد
چون عالم اندیشه، فضای صفی آباد
پیمانه ز خود باده گلرنگ برآرد
در انجمن نشأه فزای صفی آباد
فواره دریای گهرخیز معانی است
هر خامه که تر شد به ثنای صفی آباد
شد مشرق پروین، نظر شوخ کواکب
از شمسه خورشید لقای صفی آباد
از تخت جم و چتر پریزاد دهد یاد
اشرف که فتاده است به پای صفی آباد
ممتاز به خوبی است ز مجموعه اشرف
چون مصرع برجسته، بنای صفی آباد
از سرو گذشته است کله گوشه مینا
از تربیت آب و هوای صفی آباد
اشرف به ته پای پریزاد کند خواب
از ابر پریشان فضای صفی آباد
چون غنچه گل باز شود غنچه پیکان
در بوم و بر عقده گشای صفی آباد
داغ سیهی می برد از نامه اعمال
از بس که تر افتاده هوای صفی آباد
چون سایه شد اشرف یکی از خاک نشینان
روزی که قد افراخت لوای صفی آباد
بر سینه زند سنگ ازو شیشه تقوی
هر چند لطیف است هوای صفی آباد
طاوس بهشت است که از بال زند چتر
تالار زراندود بنای صفی آباد
زاهد که ز دستش نچکد آب ز خشکی
مستانه دهد جان به لقای صفی آباد
اشرف که در آراستگی باغ بهشت است
یک گوشه ندارد به صفای صفی آباد
چون روی عرقناک نماید ز ته زلف
در زیر رگ ابر، لقای صفی آباد
کشمیر که خال رخ هندست ز سبزی
حاشا که شود روی نمای صفی آباد
از فیض قدوم شه دین، ثانی عباس
برخلد کند ناز، بنای صفی آباد
جایی که زبان قاصر از اوصاف بهشت است
صائب چه توان گفت صفای صفی آباد؟
شمارهٔ ۳۵ - در توصیف اشرف: کیمیای خوشدلی خاک دیار اشرف استشمارهٔ ۳۷ - در مدح نواب ظفرخان: این چنین هجران اگر دارد مرا در پیچ و تاب
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می می چکد از آب و هوای صفی آباد
جامی است پر از باده بنای صفی آباد
هوش مصنوعی: در صفی آباد، هوای دلنواز و دل انگیز موجب شده که شراب به آرامی فروچکد. در اینجا جامی پر از نوشیدنی وجود دارد که نشان از زیبایی و جذابیت این مکان دارد.
اشرف که بهشت است ازو در عرق شرم
بالا نکند سر ز هوای صفی آباد
هوش مصنوعی: بهشتی که در آن قرار دارد بسیار باارزش و فوقالعاده است، اما او به خاطر خجالت و شرم از وضعیت خود، به سوی آن نگاه نمیکند و به دنبال دنیای پاک و آرامشبخش است.
هر چند به اشرف نرسد هیچ مقامی
بالاتر ازان است صفای صفی آباد
هوش مصنوعی: هرچند که به بهترین مقامها دست نیافته باشد، اما صفای صفیآباد از هر مقام دیگری بالاتر است.
الحق که نگین خانه معموره اشرف
می خواست نگینی چو بنای صفی آباد
هوش مصنوعی: در واقع، نگین این خانه معتبر و آباد، در واقع نگینی شایسته مانند بنای صفی آباد را میطلبد.
اشرف که نکردی به ته پا نگه از ناز
چون سایه فتاده است به پای صفی آباد
هوش مصنوعی: چون ندانستی که چه کسی برتر است، ناز و کرشمههای خود را کنار بگذار. مانند سایهای که بر پای دشت صفی آباد افتاده است، باید مراقب باشی که مبادا موقعیت درست را از دست بدهی.
بیمار شود از دم جان بخش مسیحا
سروی که برآید به هوای صفی آباد
هوش مصنوعی: در اثر نفس جانبخش مسیحا، درخت سرو که در هوای صفی آباد رشد میکند، بیمار میشود.
بی پرده شود راز نهانخانه دلها
از مرمر اندیشه نمای صفی آباد
هوش مصنوعی: رازهای پنهان دلها به وضوح و روشنی میآید و با تفکر و اندیشه، عیان میشود.
چون پنجه خورشید کند خیره نظر را
دستی که شود چهره گشای صفی آباد
هوش مصنوعی: وقتی که نور خورشید چشمها را خیره میکند، دستی که به شادابی چهره و زیبایی میافزاید، همواره در صفای زندگی نقش دارد.
هر چند به معراج رسانند سخن را
بالاتر ازان است بنای صفی آباد
هوش مصنوعی: هرچند که با کلمات میتوان به اوج و بلندی رسید، اما این سخن از آنچه در حقیقت وجود دارد و برپا شده، فراتر است.
از هیچ طرف مانع نظاره ندارد
چون عالم اندیشه، فضای صفی آباد
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که عالم اندیشه به گونهای است که هیچ مانعی برای مشاهده و فهم آن وجود ندارد. این فضا مانند یک سرزمین پاک و خالی از موانع است که امکان تفکر و contemplative بودن را تسهیل میکند. این به معنای آزادی کامل در اندیشه و تفکر است.
پیمانه ز خود باده گلرنگ برآرد
در انجمن نشأه فزای صفی آباد
هوش مصنوعی: پیمانهای که از خود بادهای خوش رنگ و سرخ را بیرون میآورد، در جمعی باعث افزایش حالت نشٔه و شادی میشود.
فواره دریای گهرخیز معانی است
هر خامه که تر شد به ثنای صفی آباد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر قلمی که در ستایش و توصیف زیباییها و معانی عمیق بکار میرود، مانند فوارهای است که از دریاها و گنجینههای معنوی سرشار است. به عبارت دیگر، نوشتن در مدح چیزهای باارزش و عمیق میتواند مثل جوشیدن و فوران گنجهایی باشد که از عمق دریا استخراج میشود.
شد مشرق پروین، نظر شوخ کواکب
از شمسه خورشید لقای صفی آباد
هوش مصنوعی: شرق ستاره پروین روشن شد و نگاه شیطنتآمیز ستارهها از خورشید صفی آباد به ما تابید.
از تخت جم و چتر پریزاد دهد یاد
اشرف که فتاده است به پای صفی آباد
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به یاد تخت و تاج جمشید و زیبایی پریزاد میافتد و به اشرف اشاره میکند که به پای صفی آباد افتاده است. این تصویر، نماد از دست رفتن عظمت و شکوه گذشته و سقوط در مذلت و فروپاشی است.
ممتاز به خوبی است ز مجموعه اشرف
چون مصرع برجسته، بنای صفی آباد
هوش مصنوعی: کیفیت ممتاز در هر مجموعهای نشاندهندهی ارزش و زیبایی آن است، مانند یک مصرع زیبا که در یک شعر یا یک بنا که در یک منطقهی محبوب قرار دارد.
از سرو گذشته است کله گوشه مینا
از تربیت آب و هوای صفی آباد
هوش مصنوعی: سر و شکل زیبا و دلربای مینا، به نوعی به یادآور ویژگیهای طبیعی و آرامشبخش صفی آباد است؛ جایی که تحت تأثیر شرایط مناسب زیستمحیطی رشد یافته و پرورش یافته است.
اشرف به ته پای پریزاد کند خواب
از ابر پریشان فضای صفی آباد
هوش مصنوعی: بهترین و زیباترین شب، خواب را از ابرهای بیقرار برمیدارد و فضایی دلنشین و آرامشبخش را به وجود میآورد.
چون غنچه گل باز شود غنچه پیکان
در بوم و بر عقده گشای صفی آباد
هوش مصنوعی: زمانی که غنچه گل شکفته شود، غنچه مانند پیکانی در دل بوم و بر پدیدار میشود و گرههای درونی را میگشاید و به آشتی و آرامش میانجامد.
داغ سیهی می برد از نامه اعمال
از بس که تر افتاده هوای صفی آباد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به دلیل شدت غم و اندوهی که بر دل فرد نشسته، آثار و کارهای نیک او تحت تأثیر قرار گرفته و لکههای سیاه و غم در نامه عملش نمایان شده است. این احساسات به قدری شدید است که باعث میشود او به یاد صفی آباد و آرامش آنجا بیفتد و دلتنگی بیشتری احساس کند.
چون سایه شد اشرف یکی از خاک نشینان
روزی که قد افراخت لوای صفی آباد
هوش مصنوعی: در روزی که پرچم صفی آباد به اهتزار درآمد، یکی از خاک نشینان به اندازهای بزرگ و عظیم شد که به مانند سایهای دراز، به چشم میآمد.
بر سینه زند سنگ ازو شیشه تقوی
هر چند لطیف است هوای صفی آباد
هوش مصنوعی: سنگ بر سینه میزند، اما شیشهی تقوا با اینکه بسیار نرم و لطیف است، هوای صفی آباد را تحمل میکند. این بیان نشاندهندهی تابآوری و مقاومت در برابر چالشها و سختیهاست.
طاوس بهشت است که از بال زند چتر
تالار زراندود بنای صفی آباد
هوش مصنوعی: طاوس بهشت، پرندهای زیبا و با شکوه است که از بالهای خود به عنوان سایبان در تالار باشکوهی با سقف طلاکار استفاده میکند.
زاهد که ز دستش نچکد آب ز خشکی
مستانه دهد جان به لقای صفی آباد
هوش مصنوعی: یک زاهد که نمیتواند از عطش عشق چیزی بچشد، با وجود این، جانش را فدای ملاقات با معشوق میکند.
اشرف که در آراستگی باغ بهشت است
یک گوشه ندارد به صفای صفی آباد
هوش مصنوعی: درختان و گلهای بهشت در زیبایی خود بینظیرند و هیچ جایی برای مقایسه با صفای باغهای دیگر ندارند.
چون روی عرقناک نماید ز ته زلف
در زیر رگ ابر، لقای صفی آباد
هوش مصنوعی: وقتی که چهره عرقآلود او از زیر موهایش نمایان میشود، مانند این است که در زیر باران، زمین صفا و زیبایی خود را نشان میدهد.
کشمیر که خال رخ هندست ز سبزی
حاشا که شود روی نمای صفی آباد
هوش مصنوعی: کشمیر به مانند خال زیبای صورت هند است و باور نکن که این زیبایی روی زمین را خراب کند.
از فیض قدوم شه دین، ثانی عباس
برخلد کند ناز، بنای صفی آباد
هوش مصنوعی: از برکت حضور شاه دین، برادر عباس در بهشت، ناز و نعمت میافزاید و پایهگذار صفیآباد میشود.
جایی که زبان قاصر از اوصاف بهشت است
صائب چه توان گفت صفای صفی آباد؟
هوش مصنوعی: در مکانی که زبان از توصیف زیباییهای بهشت ناتوان است، صائب چگونه میتواند در مورد زیباییهای صفای صفی آباد صحبت کند؟
حاشیه ها
1402/07/29 14:09
مجید
کاخ زیبای صفی آباد بهشهر هنوزم مثل نگین میدرخشه و توجه هر رهگذری رو جلب میکنه