گنجور

شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت رضا(ع)

این حریم کیست کز جوش ملایک روزبار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار
کیست یارب شمع این فانوس کز نظاره اش
آب می گردد به گرد دیده ها پروانه وار
این شبستان خوابگاه کیست کز موج صفا
دود شمعش می رباید دل چو زلف مشکبار
یارب این خاک گرامی مغرب خورشید کیست
کز فروغش می شود چشم ملایک اشکبار
این مقام کیست کز هر بیضه قندیل او
سر برآرد طایری چون جبرئیل نامدار
کیست یارب در پس این پرده کز انفاس خوش
می برد از چشم ها چون بوی پیراهن غبار
این مزار کیست یارب کز هجوم زایران
غنچه می گردد در او بال ملایک در مطار
جلوه گاه کیست یارب این زمین مشک خیز
کز شمیمش می خورد خون ناف آهوی تتار
ساکن این مهد زرین کیست کز شوق لبش
شیر می جوشد ز پستان صبح را بی اختیار
این همایون بقعه یارب از کدامین سرورست
کز شرافت می زند پهلو به عرش کردگار
سرور دنیا و دین سلطان علی موسی الرضا
آن که دارد همچو دل در سینه عالم قرار
جدول بحر رسالت کز وجود فایضش
خاک پاک طوس شد از بحر رحمت مایه دار
گوهر بحر ولایت کز ضمیر انورش
هر چه در نه پرده پنهان بود گردید آشکار
آن که گر اوراق فضلش را به روی هم نهند
چون لباس غنچه گردد چاک این نیلی حصار
آسمان از باغ قدرش غنچه نیلوفری است
یک گل رعناست از گلزار او لیل و نهار
مهره مومی است در سرپنجه او آسمان
می دهد او را به هر شکلی که می خواهد قرار
حاصل دریا و کان را گر به محتاجی دهد
شق شود از جوش گوهر آسمان ها چون انار
می شود گوهر جواهر سرمه در جیب صدف
در دل دریا شکوه او نماید گر گذار
راز سرپوشیدگان غیب بر صحرا فتد
پرده بردارد اگر از روی خورشید اشتهار
آنچه تا روز جزا در پرده شب مختفی است
پیش عالم او بود چون روز روشن آشکار
گر سپر از موم باشد در دیار حفظ او
تیغ خورشید قیامت را کند دندانه دار
بوی گل در غنچه از خجلت حصاری گشته است
تا نسیم خلق او پیچیده در مغز بهار
تیغ او چون سربرآرد از نیام مشکفام
می شود صبح قیامت از دل شب آشکار
آن که تیغ کهکشان در قبضه فرمان اوست
چون تواند خصم با او تیغ شد در کارزار؟
تیغ جوهردار او را گو به چشم خود ببین
آن که گوید برنمی خیزد نهنگ از چشمه سار
چون تواند خصم رو به باز با او پنجه کرد؟
آن که شیر پرده را فرمانش آرد در شکار
همچو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است
در رضای او رضای حضرت پروردگار
شکوه غربت غریبان را ز خاطر بار بست
در غریبی تا اقامت کرد آن کوه وقار
زهر در انگور تا دادند او را دشمنان
ماند چشم تاک تا روز قیامت اشکبار
تاک را چون مار هر جا سبز شد سر می زنند
تا شد از انگور کام شکرینش زهربار
وه چه گویم از صفای روضه پرنور او
کز فروغش کور روشن می شود بی اختیار
گوشوار خود به رشوت می دهد عرش برین
تا مگر یابد در او یک لحظه چون قندیل بار
می توان خواند از صفای کاشی دیوار او
عکس خط سرنوشت خلق را شبهای تار
روضه پر نور او را زینتی در کار نیست
پنجه خورشید مستغنی است از نقش و نگار
خیره می شد دیده ها از دیدنش چون آفتاب
گر نمی شد قبه نورانی او زرنگار
می توان دیدن چو روی دلبران از زیر زلف
از محجرهای او خلد برین را آشکار
همچو اوراق خزان بال ملایک ریخته است
هر کجا پا می نهی در روضه آن شهریار
می توان رفتن به آسانی به بال قدسیان
از حریم روضه او تا به عرش کردگار
قلزم رحمت حبابی چند بیرون داده است
نیست قندیل این که می بینی به سقفش بی شمار
زیر بال قدسیان چون بیضه پنهان گشته است
قبه نورانی آن سرو عرش اقتدار
از محجرهای زرینش که دام رحمت است
می توان آمرزش جاوید را کردن شکار
تا غبار آستانش جلوه گر شد، حوریان
از عبیر خلد افشانند زلف مشکبار
هر شب از گردون ز شوق سجده خاک درش
قدسیان ریزند چون برگ خزان از شاخسار
کشتی نوح است صندوقش که از طوفان غم
هر که در وی دست زد آمد سلامت بر کنار
خادمان صندوق پوش مرقدش می ساختند
گر نمی بود اطلس گردون ز انجم داغدار
با کمال بی نیازی مرقد زرین او
می کند با دام سیمین مرغ دلها را شکار
اشک شمع روضه او را ز دست یکدگر
حور و غلمان می ربایند از برای گوشوار
نقد می سازد بهشت نسیه را بر زایران
روضه جنت مثالش در دل شبهای تار
می توان خواند از جبین رحل مصحف های او
رازهای غیب را چون لوح محفوظ آشکار
بس که قرآن در حریم او تلاوت می کنند
صفحه بال ملایک می شود قرآن نگار
هر شب از جوش ملک در روضه پرنور او
شمعها انگشت بردارند بهر زینهار
تا دم صبح از فروغ قبه زرین او
آب می گردد به چشم اختران بی اختیار
هر شبی صد بار از موج صفا در روضه اش
در غلط از صبح افتد زاهد شب زنده دار
حسن خلقش دل نمی بخشید اگر زوار را
آب می شد از شکوهش زهره ها بی اختیار
اختیار خدمت خدام این در می کند
هر که می خواهد شود مخدوم اهل روزگار
از صفای جبهه خدام او دلهای شب
می توان کردن مصحف خط غبار
از سر گلدسته اش چون نخل ایمن تا سحر
بر خداجویان شود برق تجلی آشکار
از نوای عندلیبان سر گلدسته اش
قدسیان در وجد و حال آیند ازین نیلی حصار
داغ دارد چلچراغ او درخت طور را
این چنین نخلی ندارد یاد چشم روزگار
از سر دربانی فردوس، رضوان بگذرد
گر بداند می کنندش کفشدار این مزار
خضر تردستی که میراب زلال زندگی است
می کند سقایی این آستان را اختیار
می فتد در دست و پای خادمانش آفتاب
تا مگر چون عودسوز آنجا تواند یافت بار
مطلب کونین آنجا بر سر هم ریخته است
چون برآید ناامید از حضرتش امیدوار؟
روز محشر سر برآرد از گریبان بهشت
هر که اینجا طوق بر گردن گذارد بنده وار
می کند با اسب چوب از آتش دوزخ گذر
هر که را تابوت گردانند گرد این مزار
چشمه کوثر به استقبالش آید روز حشر
هر که را زین آستان بر جبهه بنشیند غبار
از فشار قبر تا روز جزا آسوده است
هر که اینجا از هجوم زایران یابد فشار
می رود فردا سراسر در خیابان بهشت
هر که را امروز افتد در خیابانش گذار
هر که باشد در شمار زایران درگهش
می تواند شد شفیع عالمی روز شمار
آتش دوزخ نمی گردد به گردش روز حشر
از سر اخلاص هر کس گشت گرد این مزار
بر جبین هر که باشد سکه اخلاص او
از لحد بیرون خرامد چون زر کامل عیار
می شود همسایه دیوار بر دیوار خلد
در جوار روضه او هر که را باشد مزار
هر که شمع نیمسوزی برد با خود زین حریم
ایمن از تاریکی قبرست تا روز شمار
می گشاید چشم زیر خاک بر روی بهشت
هر که از خاک درش با خود برد یک سرمه وار
بر جبین هر که بنشیند غبار درگهش
داخل جنت شود از گرد ره بی انتظار
هر که را چون مهر در پا خار راهش بشکند
سوزن عیسی برون آرد ز پایش نوک خار
آن که باشد یک طواف مرقدش هفتاد حج
فکر صائب چون تواند کرد فضلش را شمار؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این حریم کیست کز جوش ملایک روزبار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار
هوش مصنوعی: این مکان کیست که پر از نشاط فرشتگان است و در آن جایی برای تابش نور خورشید وجود ندارد؟
کیست یارب شمع این فانوس کز نظاره اش
آب می گردد به گرد دیده ها پروانه وار
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از کسی می‌پرسد که چه کسی به اندازه‌ای نورانی و دل‌ربا است که حضورش باعث می‌شود انسان‌ها همچون پروانه‌ها به دور او بچرخند و اشک شوق بریزند. این شخص همچون شمعی است که در فانوس روشنایی می‌بخشد و تماشای او روح و دل را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
این شبستان خوابگاه کیست کز موج صفا
دود شمعش می رباید دل چو زلف مشکبار
هوش مصنوعی: این مکان دل انگیز و زیبا که به نظر می‌رسد خوابگاه کسی است، چنان سحر و جاذبه‌ای دارد که با نور شمع‌هایش دل را می‌رباید، مثل زلف مشکی که زیبایی خاصی دارد.
یارب این خاک گرامی مغرب خورشید کیست
کز فروغش می شود چشم ملایک اشکبار
هوش مصنوعی: ای پروردگار، این سرزمین باارزش که در غرب آفتاب قرار دارد، کیست که نور او باعث می‌شود چشمان فرشتگان پر از اشک شود؟
این مقام کیست کز هر بیضه قندیل او
سر برآرد طایری چون جبرئیل نامدار
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصیتی اشاره می‌شود که همانند نور، برای دیگران روشنایی می‌بخشد و از جایگاه والایی برخوردار است. این فرد به قدری با عظمت و شایسته است که می‌تواند از هر گوشه‌ای چون پرنده‌ای بزرگ و مشهور مانند جبرئیل، نمایان شود و توجه را به خود جلب کند.
کیست یارب در پس این پرده کز انفاس خوش
می برد از چشم ها چون بوی پیراهن غبار
هوش مصنوعی: چه کسی است ای خداوند در پس این پرده که با نفس‌های دلنشینش، مانند بوی خوش پیراهنی که گرد و غبار را زائل می‌کند، از دیدگان ما دور می‌شود؟
این مزار کیست یارب کز هجوم زایران
غنچه می گردد در او بال ملایک در مطار
هوش مصنوعی: این مکان مقدس متعلق به چه کسی است که به خاطر هجوم زائران، شادابی و طراوتی مانند غنچه پیدا می‌کند و فرشتگان در آنجا پرواز می‌کنند؟
جلوه گاه کیست یارب این زمین مشک خیز
کز شمیمش می خورد خون ناف آهوی تتار
هوش مصنوعی: این بیت توصیف زیبایی از طبیعت است که به زیبایی و خوش بویی زمین اشاره دارد. شاعر از وجود عطر و رایحه‌ای ملایم در این مکان سخن می‌گوید که باعث می‌شود حیات و تحرکی خاص در آن احساس شود. در واقع، ظاهری جذاب و دلنشین در این محیط وجود دارد که توجه را جلب می‌کند و به زندگی وحشی‌ای چون آهو اشاره دارد که در این فضا احساس آرامش می‌کند.
ساکن این مهد زرین کیست کز شوق لبش
شیر می جوشد ز پستان صبح را بی اختیار
هوش مصنوعی: کیست که در این جایگاه ارزشمند زندگی می‌کند و از شوق او، شیرین‌بیانیش مانند شیر از پستان صبحگاه به طور طبیعی جُوش می‌زند؟
این همایون بقعه یارب از کدامین سرورست
کز شرافت می زند پهلو به عرش کردگار
هوش مصنوعی: این مکان مقدس به کدامین شادی و خوشحالی تعلق دارد که به خاطر بزرگی و ارجمندی‌اش، خود را با عرش خداوند مقایسه می‌کند؟
سرور دنیا و دین سلطان علی موسی الرضا
آن که دارد همچو دل در سینه عالم قرار
هوش مصنوعی: سرور و فرمانروای دنیا و دین، حضرت علی موسی الرضا است، آن بزرگ‌مردی که جایگاهش در دل‌ها بخصوص در سینه عالم، همانند قلبی مهم و تاثیرگذار است.
جدول بحر رسالت کز وجود فایضش
خاک پاک طوس شد از بحر رحمت مایه دار
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این اشاره دارد که رسالت و پیامبری که از وجود شریف فردی نشأت گرفته، باعث شده است که خاک پاک طوس (شهر مشهد) از دریای رحمت بهره‌مند شود و به یک منبع قیمتی تبدیل گردد. به عبارت دیگر، وجود و تأثیر مثبت این شخص باعث برکت و عظمت مکان و جایی خاص شده است.
گوهر بحر ولایت کز ضمیر انورش
هر چه در نه پرده پنهان بود گردید آشکار
هوش مصنوعی: گوهر سرشت و حقیقت مقام ولایت که از ذهن و جان او ناشی می‌شود، هر آنچه که در پرده‌های پنهانی بود، به وضوح و روشنی نمایان گشت.
آن که گر اوراق فضلش را به روی هم نهند
چون لباس غنچه گردد چاک این نیلی حصار
هوش مصنوعی: کسی که اگر اوراق فضیلتش را روی هم بگذارند، مانند لباسی می‌شود که گلبرگ‌های یک غنچه را بشکافد و دیوار نیلی رنگ را پاره کند.
آسمان از باغ قدرش غنچه نیلوفری است
یک گل رعناست از گلزار او لیل و نهار
هوش مصنوعی: آسمان مانند باغی است که در آن غنچه‌ای نیلوفری وجود دارد و این غنچه، نماد زیبایی و لطافت است. در این باغ، روز و شب همچون دو فصل مختلف در کنار هم قرار دارند و هر کدام زیبایی خاص خود را دارند.
مهره مومی است در سرپنجه او آسمان
می دهد او را به هر شکلی که می خواهد قرار
هوش مصنوعی: او مانند یک مهره نرم و شکل‌پذیر در دستان خود، به راحتی می‌تواند به هر شکلی که می‌خواهد، دنیای اطرافش را مجسم کند و آن را تحت کنترل خود درآورد.
حاصل دریا و کان را گر به محتاجی دهد
شق شود از جوش گوهر آسمان ها چون انار
هوش مصنوعی: اگر دریا و معادن زمین چیزهایی را به کسی که نیازمند است بدهند، آن‌گاه مانند اناری از درونشان گوهرهایی با ارزش و درخشان به جوش می‌آید.
می شود گوهر جواهر سرمه در جیب صدف
در دل دریا شکوه او نماید گر گذار
هوش مصنوعی: اگر گوهرهای باارزش و جواهرات در جیب صدفی قرار بگیرند و در دل دریا قرار داشته باشند، می‌توانند زیبایی و شکوه خود را نشان دهند اگر فرصتی برای این کار پیدا شود.
راز سرپوشیدگان غیب بر صحرا فتد
پرده بردارد اگر از روی خورشید اشتهار
هوش مصنوعی: اگر رازی که در دل پنهان است، بیرون بیفتد، مانند پرده‌ای که از چشم‌های ما برداشته می‌شود، همه‌چیز روشن و آشکار خواهد شد. مانند نور خورشید که هرچه را در بر می‌گیرد، به چشم می‌آورد.
آنچه تا روز جزا در پرده شب مختفی است
پیش عالم او بود چون روز روشن آشکار
هوش مصنوعی: هر چیزی که تا روز قیامت در پرده شب پنهان است، پیش خداوند مانند روز روشن کاملاً واضح و آشکار است.
گر سپر از موم باشد در دیار حفظ او
تیغ خورشید قیامت را کند دندانه دار
هوش مصنوعی: اگر سپر از موم باشد، در سرزمین حفاظت، تیغ خورشید قیامت را دندانه‌دار می‌کند.
بوی گل در غنچه از خجلت حصاری گشته است
تا نسیم خلق او پیچیده در مغز بهار
هوش مصنوعی: بوی گل در غنچه به خاطر خجالت و شرم، مانند یک دیوار شده است، تا نسیم، که نشانی از وجود اوست، در دل بهار حاضر شود.
تیغ او چون سربرآرد از نیام مشکفام
می شود صبح قیامت از دل شب آشکار
هوش مصنوعی: چاقوی او که از غلاف بیرون می‌آید، بی‌نهایت زیبا و درخشان است. مانند آنکه در روز قیامت، روشنی و حقیقت از دل تاریکی شب نمایان می‌شود.
آن که تیغ کهکشان در قبضه فرمان اوست
چون تواند خصم با او تیغ شد در کارزار؟
هوش مصنوعی: آن کسی که اختیار کهکشان در دست اوست، چگونه می‌تواند با دشمنش در میدان جنگ به مقابله بپردازد؟
تیغ جوهردار او را گو به چشم خود ببین
آن که گوید برنمی خیزد نهنگ از چشمه سار
هوش مصنوعی: تیغ گوهرنشان او را با چشمانت ببین، آن کسی که می‌گوید نهنگ از چشمه‌ی آب برنمی‌خیزد.
چون تواند خصم رو به باز با او پنجه کرد؟
آن که شیر پرده را فرمانش آرد در شکار
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند کسی که با شیر مواجه می‌شود، با او مقابله کند؟ وقتی که همان شیر، فرمانده‌ای است که برای شکار در طبیعت، درنده و نیرومند است.
همچو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است
در رضای او رضای حضرت پروردگار
هوش مصنوعی: چنان که مفهوم در درون واژه‌ها نهفته است، در خشنودی او نیز خشنودی پروردگار نهفته است.
شکوه غربت غریبان را ز خاطر بار بست
در غریبی تا اقامت کرد آن کوه وقار
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت غریبان را از ذهن خود کنار گذاشت، زیرا غریب نمی‌تواند در جایی که ماندگار نیست، به آرامش و وقار برسد.
زهر در انگور تا دادند او را دشمنان
ماند چشم تاک تا روز قیامت اشکبار
هوش مصنوعی: دشمنان زهر را در انگور قرار دادند، و تا روز قیامت چشم تاک همچنان اشکبار و غمگین خواهد بود.
تاک را چون مار هر جا سبز شد سر می زنند
تا شد از انگور کام شکرینش زهربار
هوش مصنوعی: تاک، همانند ماری که می‌خزد، در هر جایی که سبز شود، سر خود را بلند می‌کند. تا زمانی که او از انگور شیرینش بهره‌برداری کند، تلخی و زهر آن، نمایان می‌شود.
وه چه گویم از صفای روضه پرنور او
کز فروغش کور روشن می شود بی اختیار
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و درخشندگی مکان یا شخصیت خاصی اشاره دارد که آنقدر پرنور و جذاب است که حتی کسانی که در برابر آن قرار می‌گیرند، صرفاً به خاطر نور و شکوهش تحت تأثیر قرار می‌گیرند و شاید دچار حیرت شوند. به نوعی، زیبایی و صفای آن مکان یا شخصیت، توانایی جذب و درگیر کردن افراد را دارد، به‌گونه‌ای که باعث می‌شود آن‌ها نتوانند خود را از تاثیر آن رها کنند.
گوشوار خود به رشوت می دهد عرش برین
تا مگر یابد در او یک لحظه چون قندیل بار
هوش مصنوعی: عرش آسمان حاضر است تا به خاطر یک لحظه نور و زیبایی مانند یک چراغ، گوشواره‌اش را به کسی بدهد و به خاطر این لحظه، به او رشوه می‌دهد.
می توان خواند از صفای کاشی دیوار او
عکس خط سرنوشت خلق را شبهای تار
هوش مصنوعی: می‌توان از زیبایی کاشی‌های دیوار او در شب‌های تار، نشانه‌های سرنوشت مردم را برداشت.
روضه پر نور او را زینتی در کار نیست
پنجه خورشید مستغنی است از نقش و نگار
هوش مصنوعی: زیبایی و نورانی بودن آن مکان به خودی خود است و نیازی به زینت و تزیین ندارد، زیرا حضور خورشید در اینجا به اندازه کافی روشن و بخشنده است و از هر نوع نقش و نگار بی‌نیاز است.
خیره می شد دیده ها از دیدنش چون آفتاب
گر نمی شد قبه نورانی او زرنگار
هوش مصنوعی: چشم‌ها از دیدن او همچون آفتاب بی‌نظیر حیرت‌زده می‌شدند، اگر که گنبد نورانی‌اش به صورت زرین نمی‌بود.
می توان دیدن چو روی دلبران از زیر زلف
از محجرهای او خلد برین را آشکار
هوش مصنوعی: می‌توان زیبایی و دلربایی چهره دلبران را از زیر موهایشان مشاهده کرد، مانند اینکه از پنجره‌ای به باغ بهشتی نگاه می‌کنیم و زیبایی‌های آن را می‌بینیم.
همچو اوراق خزان بال ملایک ریخته است
هر کجا پا می نهی در روضه آن شهریار
هوش مصنوعی: بال‌های فرشتگان همچون برگ‌های پاییزی در هر جایی که قدم می‌گذاری، در باغ آن پادشاه ریخته شده است.
می توان رفتن به آسانی به بال قدسیان
از حریم روضه او تا به عرش کردگار
هوش مصنوعی: می‌توان به راحتی از فضای مقدس روضه به سمت آسمان‌های بلند و عرش خداوند سفر کرد.
قلزم رحمت حبابی چند بیرون داده است
نیست قندیل این که می بینی به سقفش بی شمار
هوش مصنوعی: چندین حباب از دریای رحمت بیرون آمده‌اند، اما آن چراغی که می‌بینی بر سقفش، بی‌شمار است و به هیچ وجه مانند قندیل نیست.
زیر بال قدسیان چون بیضه پنهان گشته است
قبه نورانی آن سرو عرش اقتدار
هوش مصنوعی: زیر بال فرشتگان، مانند تخم مرغی پنهان، گنبد درخشان آن درخت آسمانی اقتدار واقع شده است.
از محجرهای زرینش که دام رحمت است
می توان آمرزش جاوید را کردن شکار
هوش مصنوعی: از چشمان طلایی او که نماد رحمت است، می‌توان به راحتی آمرزش ابدی را به دست آورد.
تا غبار آستانش جلوه گر شد، حوریان
از عبیر خلد افشانند زلف مشکبار
هوش مصنوعی: زمانی که غبار درب خانه‌اش نمایان شد، حوریان با عطر بهشتی موهای مشکی و خوشبوی خود را به نمایش می‌گذارند.
هر شب از گردون ز شوق سجده خاک درش
قدسیان ریزند چون برگ خزان از شاخسار
هوش مصنوعی: هر شب، از آسمان به عشق سجده و نذری که بر خاک درگاهش فرود می‌آید، فرشتگان مانند برگ‌های خزان از درختان می‌ریزند.
کشتی نوح است صندوقش که از طوفان غم
هر که در وی دست زد آمد سلامت بر کنار
هوش مصنوعی: صندوق نوح مانند کشتی اوست که هر کسی که به آن دست بزند، در میان طوفان غم‌ها نجات پیدا می‌کند و سالم به ساحل می‌رسد.
خادمان صندوق پوش مرقدش می ساختند
گر نمی بود اطلس گردون ز انجم داغدار
هوش مصنوعی: خدمات‌گزاران، صندوقی برای پوشاندن مرقد او می‌ساختند، اگر نه اینکه آسمان از ستاره‌های ناراحت خالی بود.
با کمال بی نیازی مرقد زرین او
می کند با دام سیمین مرغ دلها را شکار
هوش مصنوعی: با تمام عدم نیازش، آرامگاه زرین او با دام نقره‌ای، دل‌های عاشقان را به دام می‌اندازد.
اشک شمع روضه او را ز دست یکدگر
حور و غلمان می ربایند از برای گوشوار
هوش مصنوعی: اشک شمع در مجالس عزاداری او را حور و پسران جوان از یکدیگر می‌ربایند تا برای گوشواره‌ها استفاده کنند.
نقد می سازد بهشت نسیه را بر زایران
روضه جنت مثالش در دل شبهای تار
هوش مصنوعی: بهشت را می‌توان با زیبایی و نعمت‌هایش به زایران روضه جنت وعده داد، هرچند که این وعده در واقعیت هنوز تحقق نیافته و به نوعی بر پایه امید و آرزو است. مشابه این وعده، در دل شب‌های تار و تاریک وجود دارد که انسان‌ها در جستجوی نور و روشنی هستند.
می توان خواند از جبین رحل مصحف های او
رازهای غیب را چون لوح محفوظ آشکار
هوش مصنوعی: از پیشانی او می‌توان به رازهای پنهانی پی برد، همان‌طور که اطلاعات لوح محفوظ به وضوح نمایان است.
بس که قرآن در حریم او تلاوت می کنند
صفحه بال ملایک می شود قرآن نگار
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در محل او قرآن فراوان خوانده می‌شود، صفحات سفید فرشتگان نیز به مانند قرآن زیبا می‌شود.
هر شب از جوش ملک در روضه پرنور او
شمعها انگشت بردارند بهر زینهار
هوش مصنوعی: هر شب با نور ملک در باغ زیبای او شمع‌ها به حالت عبادت روشن می‌شوند تا حفاظت کنند.
تا دم صبح از فروغ قبه زرین او
آب می گردد به چشم اختران بی اختیار
هوش مصنوعی: تا صبح دم، نور درخشانی که از گنبد زرین او می‌تابد، به طور ناخواسته می‌افتد بر چشم ستاره‌ها.
هر شبی صد بار از موج صفا در روضه اش
در غلط از صبح افتد زاهد شب زنده دار
هوش مصنوعی: هر شب، زاهدی که تا سپیده دم در باغ بهشت غوغایی از آرامش را تجربه می‌کند، بارها در آنجا غرق می‌شود و به یاد خدا می‌افتد.
حسن خلقش دل نمی بخشید اگر زوار را
آب می شد از شکوهش زهره ها بی اختیار
هوش مصنوعی: خُلق نیک او چنان جذاب و دلربا بود که اگر زواری در برابرش قرار می‌گرفت، دل ایستاده‌اش را از دست می‌داد. عظمت او به قدری زیاد بود که افراد به‌راحتی تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.
اختیار خدمت خدام این در می کند
هر که می خواهد شود مخدوم اهل روزگار
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد، می‌تواند با پذیرش خدمت به دیگران، مورد توجه و احترام آن‌ها قرار گیرد و مقام والایی پیدا کند.
از صفای جبهه خدام او دلهای شب
می توان کردن مصحف خط غبار
هوش مصنوعی: از پاکی و زلالی جبهه‌های خدام، می‌توان دل‌های تاریک شب را روشن کرد و کلام پر ارزش را در دل‌ها نقش کرد.
از سر گلدسته اش چون نخل ایمن تا سحر
بر خداجویان شود برق تجلی آشکار
هوش مصنوعی: از بالای مناره، مانند نخل سرسبز و ایمن، تا صبحگاه، نور نمایان خدا بر جویندگان حق می‌تابد.
از نوای عندلیبان سر گلدسته اش
قدسیان در وجد و حال آیند ازین نیلی حصار
هوش مصنوعی: صدای بلبلان از بالای گلدسته باعث شادی و هیجان فرشتگان می‌شود که از این دیوار نیلی به سمت بالا می‌آیند.
داغ دارد چلچراغ او درخت طور را
این چنین نخلی ندارد یاد چشم روزگار
هوش مصنوعی: چلچراغ او که نور افشانی می‌کند، بر داغ و یاد درخت طور دلالت دارد، اما این درخت مانند درخت نخل که یادآور دوران و گذر زمان است، چنین احساسی ندارد.
از سر دربانی فردوس، رضوان بگذرد
گر بداند می کنندش کفشدار این مزار
هوش مصنوعی: اگر رضوان، دربان بهشت، بداند که این مکان چه احترامی دارد، حتی از دامن دربانی بهشت هم عبور می‌کند.
خضر تردستی که میراب زلال زندگی است
می کند سقایی این آستان را اختیار
هوش مصنوعی: خضر، فردی ماهر و با تجربه در وظیفه‌اش، به عنوان نگهبان و محافظ چشمه‌ی زنده‌ی زندگی، مسئولیت سیراب کردن این مکان مقدس را بر عهده دارد.
می فتد در دست و پای خادمانش آفتاب
تا مگر چون عودسوز آنجا تواند یافت بار
هوش مصنوعی: آفتاب بر دستان و پاهای خدمتگزارانش می‌تابد تا شاید همانند عودسوز بتواند در آنجا به وجودش ادامه دهد.
مطلب کونین آنجا بر سر هم ریخته است
چون برآید ناامید از حضرتش امیدوار؟
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که تمامی مسائل و موضوعات جهان در یک جا جمع شده‌اند. این سؤال مطرح می‌شود که چگونه ممکن است کسی در عین ناامیدی از خداوند، امید داشته باشد؟
روز محشر سر برآرد از گریبان بهشت
هر که اینجا طوق بر گردن گذارد بنده وار
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هر کسی که در این دنیا خود را به بندگی و اطاعت درآورده باشد، از رحمت و نعمت‌های بهشت بهره‌مند خواهد شد.
می کند با اسب چوب از آتش دوزخ گذر
هر که را تابوت گردانند گرد این مزار
هوش مصنوعی: هر کسی که تابوتش را در این مکان بگردانند، مانند اسب چوبی می‌تواند از آتش جهنم عبور کند.
چشمه کوثر به استقبالش آید روز حشر
هر که را زین آستان بر جبهه بنشیند غبار
هوش مصنوعی: در روز قیامت، چشمه کوثر به استقبال افرادی می‌آید که از درگاه خداوند، مورد لطف و رحمت قرار گرفته و بر پیشانی‌شان نشانه‌هایی از عبودیت و بندگی وجود دارد.
از فشار قبر تا روز جزا آسوده است
هر که اینجا از هجوم زایران یابد فشار
هوش مصنوعی: هرکس که در دنیا از زحمت و فشار مسافران و زایران رنج ببرد، در آخرت از فشار قبر تا روز رستاخیز آسوده خواهد بود.
می رود فردا سراسر در خیابان بهشت
هر که را امروز افتد در خیابانش گذار
هوش مصنوعی: فردا هر کسی که امروز از خیابان بگذرد، به طور کامل وارد بهشت خواهد شد.
هر که باشد در شمار زایران درگهش
می تواند شد شفیع عالمی روز شمار
هوش مصنوعی: هر کسی که جزء زائران درگاهش باشد، می‌تواند در روز حساب شفیع جهانیان شود.
آتش دوزخ نمی گردد به گردش روز حشر
از سر اخلاص هر کس گشت گرد این مزار
هوش مصنوعی: آتش جهنم در روز قیامت به خاطر پاکی و صداقت کسی که به این مکان می‌آید، تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد.
بر جبین هر که باشد سکه اخلاص او
از لحد بیرون خرامد چون زر کامل عیار
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای صداقت و اخلاص باشد، پس از مرگش همچون سکه‌ای با کیفیت و باارزش از زیر خاک بیرون می‌آید.
می شود همسایه دیوار بر دیوار خلد
در جوار روضه او هر که را باشد مزار
هوش مصنوعی: در کنار باغ بهشت، افرادی که گورشان در نزدیکی است می‌توانند همسایه یکدیگر باشند.
هر که شمع نیمسوزی برد با خود زین حریم
ایمن از تاریکی قبرست تا روز شمار
هوش مصنوعی: هر کسی که شمعی نیم‌سوز از این مکان با خود ببرد، از تاریکی قبر در امان خواهد بود تا زمانی که زنده است.
می گشاید چشم زیر خاک بر روی بهشت
هر که از خاک درش با خود برد یک سرمه وار
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی‌اش با خود معرفت و درک عمیق به همراه داشته باشد، پس از مرگ و در حالتی که زیر خاک است، به حقیقت‌های زیبای زندگی یا بهشت دست پیدا می‌کند. این معرفت به او کمک می‌کند تا در دنیای پس از مرگ، به درک و آگاهی بیشتری برسد.
بر جبین هر که بنشیند غبار درگهش
داخل جنت شود از گرد ره بی انتظار
هوش مصنوعی: هرکس که بر پیشانی‌اش غبار درگاه تو بنشیند، بدون اینکه منتظر باشد، به بهشت وارد می‌شود.
هر که را چون مهر در پا خار راهش بشکند
سوزن عیسی برون آرد ز پایش نوک خار
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر زندگی با مشکلات و موانع مواجه شود، می‌تواند با تلاش و استقامت، آن موانع را از سر راه بردارد و به آرامش و موفقیت دست یابد. اگرچه چالش‌ها ممکن است دردناک باشند، اما با پشتکار و ایمان می‌توان آن‌ها را مدیریت کرد و به جلو حرکت کرد.
آن که باشد یک طواف مرقدش هفتاد حج
فکر صائب چون تواند کرد فضلش را شمار؟
هوش مصنوعی: کسی که یک بار دور مرقدش طواف کند، ثوابش معادل هفتاد حج است؛ بنابراین چگونه می‌توان کرامت و فضیلت او را شمارش کرد؟

حاشیه ها

1395/09/30 19:11
حامد

می توان کردن تلاوت مصحف خط غبار صحیح است

1395/09/30 19:11
حامد

می توان کردن تلاوت مصحف خط غبار صحیح است