گنجور

شمارهٔ ۲ - در تعمیر تربت پاک امیرالمؤمنین علی (ع) و آوردن نهری از فرات به نجف به فرمان شاه صفی

منت خدای را که به توفیق کردگار
از ناف کعبه چشمه زمزم شد آشکار
چون کاروان حاج، خروشان و کف زنان
آمد به خاکبوس نجف آب خوشگوار
دریای رحمت ازلی جوش فیض زد
شد نهر سلسبیل ز فردوس آشکار
نهری به طول کاهکشان در دو ماه و نیم
از آسمان خاک نجف گشت آشکار
دشتی که بود چون جگر تشنه حسین
داغ بهار خلد شد و رشک لاله زار
صافی دلان که بود تیمم شعارشان
سجاده ها بر آب فکندند موج وار
در وادیی که ریگ روان بود آب او
آب حیات بخش خضر یافت انتشار
جز زهد خشک، خشکی دیگر بجا نماند
زین آب در سراسر این خاک مشکبار
تخم امید ریگ روان بخت سبز یافت
چشم سفید در نجف رست از غبار
لب تشنگان خاک نجف ترزبان شدند
از چشمه سار شکر به توفیق کردگار
هر پاره سنگ او گهر آبدار شد
هر شاخ خشک او شجری گشت میوه دار
هر دانه ای که بود نهان در ضمیر خاک
منصوروار رفت به معراج شاخسار
گردید گل گشاده جبین چون کف علی
برگ از نیام شاخ برآمد چو ذوالفقار
یعقوب وار روشنی بی زوال یافت
نرگس که داشت چشم رمد دیده اش غبار
هر شاخ پرشکوفه در او جوی شیر شد
مژگان حور گشت در او هر زبان خار
گل بر هوا فکند کلاه نشاط را
سنبل فشاند گرد ز گیسوی مشکبار
لشکرکش بهار رسید از ریاض غیب
از دوش نخل شد علم سبز آشکار
بحر نجف ز جوش گهر شد ستاره پوش
صحرا ز موج لاله و گل شد شفق نگار
از بهر توتیا نتوان یافتن در او
چندان که چشم کار کند ذره ای غبار
زین پیش اگر چه اهل نجف ز آب تلخ و شور
بودند در شکنجه غم تلخ روزگار
آخر ز فیض ساقی کوثر تمام سال
عید غدیر شد به مقیمان این دیار
با خلق گفته بود بهشتی بود فرات
پیغمبر خدای به لفظ گهر نثار
منشور رحمتش چو به مهر نجف رسید
سر حدیث مخبر صادق شد آشکار
ای کوثر مروت هر چند با حسین
سنگین دلی نمود فرات ستیزه کار
از بهر پاک کردن راه گناه خویش
امروز آمده است به مژگان اشکبار
از دور در مقام ادب ایستاده است
با جبهه پر از عرق شرم چون بهار
از خاندان کاظم و از دوده حسین
کرده است اختیار شفیعی بزرگوار
صاحب لوای مذهب اثناعشر صفی
کامروز ازوست سکه دین جعفری عیار
چون رحمت تو شامل ذرات عالم است
این جرم را به روی عقرناک او میار
رخصت بده که از سر اخلاص تا به حشر
بر گرد روضه تو بگردد به اعتذار
از خاک، جای سبزه برون آورد زبان
بهر دعای دولت این شاه تاجدار
صبح ظهور حضرت مهدی که حصن دین
از اعتقاد راسخ او گشت استوار
خورشید آسمان عدالت که آفتاب
بر نقطه عدالت او می کند مدار
شاهنشهی که بینه صاحب الزمان
از نام او ظهور نموده است در شمار
شاهی که با مروج دین نبی به حق
نامش موافق است به تأیید کردگار
شاهی کز آسمان نسب نامه صفی
خورشیدوار سرزده از برج هشت و چار
آن سایه خدای که سال جلوس او
شد همچو آفتاب ز «ظل حق » آشکار
آن آیه ظفر که نسب نامه گهر
شمشیر او درست نماید به ذوالفقار
زد بحر پنبه با کف گوهر نثار او
خون از عروق پنجه مرجان شد آشکار
بالاترست پایه قدر تو از فلک
داری به صورت ار چه به زیر فلک قرار
در ظاهر ارچه خامه سوار سخن بود
باشد به زیر ران سخن کلک مشکبار
آن تیغ آبدار شجاعت که حزم او
بر گرد روزگار کشید آهنین حصار
آن پرده دار عصمت حق کز حمایتش
محفوظ ماند پرده ناموس روزگار
آن آسمان حلم که چون توتیا کند
بر کوه قاف اگر فکند سایه وقار
آن فارس جهان عدالت که فارس را
از ظلم پاک کرد به شمشیر آبدار
درهم شکست خسرو اقلیم روم را
در چشم تنگ ازبک ظالم شکست خار
هر کس قدم ز دایره خود برون گذاشت
در زیر پا فکند سرش را چراغ وار
تیغش بلند کرده بازوی صفوت است
از گرد ظلم چون نشود صاف روزگار؟
پیوسته مشورت به دل خویش می کند
در خارج احتیاج ندارد به مستشار
تعمیر آب و گل نکند، چون فروتنان
بر گرد خود ز لشکر دلها کند حصار
شهباز دلربای سخاوت به روی دست
در پهن دشت سینه مردم کند شکار
اول عمارتی که در آفاق رنگ ریخت
تعمیر آستان نجف بود و آن دیار
انجام کارش از رخ آغاز روشن است
پیداست حسن سال ز آیینه بهار
برخیز چون گذاشت بنا کار ملک را
خواهد بنای دولت او بود پایدار
روی دلش بود به خدا هر کجا که هست
معمار رو به قبله بنا کرده این دیار
در طبع پاک طینت او انقلاب نیست
چون آب گوهرست ستاده به یک قرار
ای نوبهار رحمت یزدان، به قصد شکر
گوشی به روزنامه توفیق خود بدار
پیش از تو خسروان دگر آبروی سعی
بسیار ریختند درین خاک مشکبار
چون این طلسم فیض به نام تو بسته است
بر مدعای خویش نگشتند کامکار
منت خدای را که به نام تو بسته بود
بر مدعای خویش نگشتند کامکار
منت خدای را که به نام تو ثبت بود
بر پیش طاق کعبه توفیق این دو کار
بردن فرات را به زمین بوسی مرتضی
دیگر عمارت حرم آن بزرگوار
ز اقبال بی زوال به کمتر توجهی
یک بنده تو کرد تمام این دو شاهکار
خاک ره ائمه اثناعشر تقی
کز کلک راست خانه جهان را دهد قرار
بی شک چنین تهیه اسباب می شود
آن را که یار گردد تأیید کردگار
زین کار نامدار که اقبال شاه کرد
شاهان روزگار گرفتند اعتبار
بی چشم زخم، تاج جهانگیر ترا
زیبنده بود در ازل این لعل آبدار
تا دامن قیامت ای شاه دین پناه
بشکن کلاه فخر به شاهان روزگار
اقبال این چنین به که بخشیده است چرخ؟
توفیق این چنین به که داده است کردگار؟
این گنج بی دریغ که بر خاک ریخته است؟
این همت بلند که را بوده دستیار؟
در شکر حق بکوش که معمور گشته است
دنیا و دینت از مدد آفریدگار
امیدوار باش که در آفتاب حشر
خواهد شدن عقیق تو از کوثر آبدار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منت خدای را که به توفیق کردگار
از ناف کعبه چشمه زمزم شد آشکار
هوش مصنوعی: شکر خدا را که به مدد پروردگار، چشمه زمزم از کنار کعبه نمایان شد.
چون کاروان حاج، خروشان و کف زنان
آمد به خاکبوس نجف آب خوشگوار
هوش مصنوعی: وقتی کاروان حاجی‌ها با شوق و هیجان و شادی به نجف رسیدند، آب گوارایی در دسترس بود.
دریای رحمت ازلی جوش فیض زد
شد نهر سلسبیل ز فردوس آشکار
هوش مصنوعی: دریای بی‌پایان رحمت اولیه به جوش آمد و باعث شد که نهر شیرینی از بهشت نمایان شود.
نهری به طول کاهکشان در دو ماه و نیم
از آسمان خاک نجف گشت آشکار
هوش مصنوعی: در مدت دو ماه و نیم، نهرهایی به طول کاهکشان از آسمان بر خاک نجف جاری شد و نمایان گشت.
دشتی که بود چون جگر تشنه حسین
داغ بهار خلد شد و رشک لاله زار
هوش مصنوعی: دشت که به تشنگی جگر حسین شبیه بود، به خاطر گرمای بهار و زیبایی لاله‌ها دچار داغ و سوختگی شد.
صافی دلان که بود تیمم شعارشان
سجاده ها بر آب فکندند موج وار
هوش مصنوعی: دل‌های پاک و بی‌غل و غش، نمادشان تیمم است که نشان‌دهنده خلوص و صفای آن‌هاست. آن‌ها مانند امواج دریا، سجاده‌ها را بر روی آب می‌گسترانند.
در وادیی که ریگ روان بود آب او
آب حیات بخش خضر یافت انتشار
هوش مصنوعی: در سرزمینی که شن و ریگ در حال حرکت بود، آب آنجا مانند آب حیات‌بخش و شفابخش خضر پیدا شد و به همه جا پخش شد.
جز زهد خشک، خشکی دیگر بجا نماند
زین آب در سراسر این خاک مشکبار
هوش مصنوعی: به جز از زهد سخت و خشک، دیگر خشکی در این خاک پرعطر و خوشبو باقی نمانده است.
تخم امید ریگ روان بخت سبز یافت
چشم سفید در نجف رست از غبار
هوش مصنوعی: دانه‌ای از امید در دل زندگی کاشته شد و بخت خوشامد گویی برای روزهای خوب به رنگ سبز را دید. چشمی که در نجف به حقیقت روشنایی نگریست، از غبار مشکلات رهایی یافت.
لب تشنگان خاک نجف ترزبان شدند
از چشمه سار شکر به توفیق کردگار
هوش مصنوعی: تشنگان با عشق و شوق به سوی خاک نجف آمده‌اند و از برکت چشمه‌ای شیرین، لب‌هایشان سیراب شده است. این حرکت، نشانه‌ای از لطف و رحمت خداوند است.
هر پاره سنگ او گهر آبدار شد
هر شاخ خشک او شجری گشت میوه دار
هوش مصنوعی: هر قطعه سنگی که به او برخورد کند، به جواهر درخشان تبدیل می‌شود و هر شاخه خشک او میوه‌دار و پربار می‌شود.
هر دانه ای که بود نهان در ضمیر خاک
منصوروار رفت به معراج شاخسار
هوش مصنوعی: هر دانه‌ای که در دل خاک پنهان بود، همانند منصور به عروج و پیشرفت به سوی نور و زندگی شاخ و برگ درختان رسید.
گردید گل گشاده جبین چون کف علی
برگ از نیام شاخ برآمد چو ذوالفقار
هوش مصنوعی: گل شکفته و سرشار از زیبایی است، مانند دستی که از نیام شمشیر بیرون می‌آید. شاخه‌ها به مانند شمشیر ذوالفقار، پرتوان و نیرومند در حال رشد هستند.
یعقوب وار روشنی بی زوال یافت
نرگس که داشت چشم رمد دیده اش غبار
هوش مصنوعی: نرگس مانند یعقوب، نوری پایدار و بی‌پایان به دست آورد و چشمان او که به دلیل غبار و گرد و غبار پوشیده شده بود، هنوز توانایی دیدن را داشت.
هر شاخ پرشکوفه در او جوی شیر شد
مژگان حور گشت در او هر زبان خار
هوش مصنوعی: هر شاخه‌ای که درختان درختان پر از شکوفه بودند، به نرمی و لطافتش مانند جوی شیر به نظر می‌رسید. در این حال، مژگان حور به گونهای تبدیل شدند که هر زبانی در آن کنجکاو و حیران بود.
گل بر هوا فکند کلاه نشاط را
سنبل فشاند گرد ز گیسوی مشکبار
هوش مصنوعی: گل برای خوشحالی خود، کلاهی بر سر گذاشت و سنبل هم گردی از گیسوان مشکی‌اش را به نمایش گذاشت.
لشکرکش بهار رسید از ریاض غیب
از دوش نخل شد علم سبز آشکار
هوش مصنوعی: بهار با شدت و شکوهی شگرف از دنیای پنهان و زیبایی‌های طبیعت به میدان آمده است. درختان نخل اکنون با بارش‌های بهاری، به صورتی سرسبز و زیبا درخشیده و نماد شادابی و زندگی را به نمایش می‌گذارند.
بحر نجف ز جوش گهر شد ستاره پوش
صحرا ز موج لاله و گل شد شفق نگار
هوش مصنوعی: دریاچه نجف به خاطر جواهراتش درخشان شده و بیابان به دلیل امواج لاله‌ها و گل‌ها، رنگین‌کمانی زیبا پیدا کرده است.
از بهر توتیا نتوان یافتن در او
چندان که چشم کار کند ذره ای غبار
هوش مصنوعی: برای توتیا نمی‌توان در آن به قدری که چشم می‌تواند ببیند، حتی یک ذره غبار یافت.
زین پیش اگر چه اهل نجف ز آب تلخ و شور
بودند در شکنجه غم تلخ روزگار
هوش مصنوعی: از گذشته، اگرچه مردم نجف به آب‌های تلخ و شور عادت کرده بودند، اما در برابر درد و رنج غم‌ها و تلخی‌های زندگی، همچنان در عذاب بودند.
آخر ز فیض ساقی کوثر تمام سال
عید غدیر شد به مقیمان این دیار
هوش مصنوعی: در نهایت، به برکت و رحمت ساقی کوثر، تمام سال برای ساکنان این سرزمین، مانند روز عید غدیر است.
با خلق گفته بود بهشتی بود فرات
پیغمبر خدای به لفظ گهر نثار
هوش مصنوعی: فرات، که بهشتی محسوب می‌شود، به پیامبر خدا سخن می‌گوید و کلامش مانند جواهر گرانبهاست.
منشور رحمتش چو به مهر نجف رسید
سر حدیث مخبر صادق شد آشکار
هوش مصنوعی: وقتی که پیام رحمت او به محبت و مهر نجف رسید، سخن راستگویان و دانایان به وضوح روشن شد.
ای کوثر مروت هر چند با حسین
سنگین دلی نمود فرات ستیزه کار
هوش مصنوعی: ای کوثر مهربانی، هر چند حسین در دلش سنگینی و کینه‌ای وجود دارد، اما آب فرات همچنان ستیزه‌جو و سرسخت است.
از بهر پاک کردن راه گناه خویش
امروز آمده است به مژگان اشکبار
هوش مصنوعی: برای توجیه اشتباهات خود و پاکسازی گناهانش، امروز به همراه اشک‌هایش به دعا آمده است.
از دور در مقام ادب ایستاده است
با جبهه پر از عرق شرم چون بهار
هوش مصنوعی: از دور، با احترام و ادب ایستاده است و چهره‌اش پر از عرق شرم است، مانند فصل بهار.
از خاندان کاظم و از دوده حسین
کرده است اختیار شفیعی بزرگوار
هوش مصنوعی: این شخص از نسل امام کاظم و از خانواده امام حسین است و به عنوان یک فرد بزرگوار و شفیق انتخاب شده است.
صاحب لوای مذهب اثناعشر صفی
کامروز ازوست سکه دین جعفری عیار
هوش مصنوعی: رهبر مذهب دوازده‌امامی، در حال حاضر همانا صفی است، و سکه‌ای که با معیاری جعفری در دنیای دین به کار می‌رود، به او تعلق دارد.
چون رحمت تو شامل ذرات عالم است
این جرم را به روی عقرناک او میار
هوش مصنوعی: وقتی رحمت تو به همه‌ی موجودات عالم می‌رسد، این گناه را بر دوش او نگذار.
رخصت بده که از سر اخلاص تا به حشر
بر گرد روضه تو بگردد به اعتذار
هوش مصنوعی: اجازه بده که با نیت خالص، تا روز قیامت به دور حرم تو بگردم و از تو عذرخواهی کنم.
از خاک، جای سبزه برون آورد زبان
بهر دعای دولت این شاه تاجدار
هوش مصنوعی: از خاک، سبزه‌ای می‌روید و به نشانه‌ی آرزوی خوشبختی و موفقیت این پادشاه بزرگ، خود را نمایان می‌کند.
صبح ظهور حضرت مهدی که حصن دین
از اعتقاد راسخ او گشت استوار
هوش مصنوعی: روز قیام حضرت مهدی، دین با ایمان و باور قوی او به شدت تقویت و محفوظ خواهد شد.
خورشید آسمان عدالت که آفتاب
بر نقطه عدالت او می کند مدار
هوش مصنوعی: خورشید آسمان عدالت، به شکلی است که نور و روشنی‌اش به دور نقطه‌ای که نماد عدالت است، می‌چرخد.
شاهنشهی که بینه صاحب الزمان
از نام او ظهور نموده است در شمار
هوش مصنوعی: حاکمی بزرگ و عظیم که ظهور صاحب الزمان به نام او آشکار شده است.
شاهی که با مروج دین نبی به حق
نامش موافق است به تأیید کردگار
هوش مصنوعی: پادشاهی که با مروج واقعی دین پیامبر همخوانی دارد، به تأیید خداوند نیز رسیده است.
شاهی کز آسمان نسب نامه صفی
خورشیدوار سرزده از برج هشت و چار
هوش مصنوعی: سلطانی که از آسمان با نسبی پاک و درخشان مانند خورشید آمده و از ارتفاعات بلندی ظهور کرده است.
آن سایه خدای که سال جلوس او
شد همچو آفتاب ز «ظل حق » آشکار
هوش مصنوعی: سایه‌ای از خدای که سال‌های زیادی روی تخت نشسته و مانند آفتاب از سایه حق نمایان شده است.
آن آیه ظفر که نسب نامه گهر
شمشیر او درست نماید به ذوالفقار
هوش مصنوعی: آیه‌ای که پیروزی را نوید می‌دهد، نسلی را معرفی می‌کند که نشان‌دهنده‌ی اصالت و ارزش شمشیر اوست، همچون ذوالفقار.
زد بحر پنبه با کف گوهر نثار او
خون از عروق پنجه مرجان شد آشکار
هوش مصنوعی: پنبه را با دریا زدی و گوهر را برای او نثار کردی، خون از رگ‌های دست مرجان به وضوح نمایان شد.
بالاترست پایه قدر تو از فلک
داری به صورت ار چه به زیر فلک قرار
هوش مصنوعی: منزلت و ارزش تو از آسمان بالاتر است، هرچند که در زمین زندگی می‌کنی.
در ظاهر ارچه خامه سوار سخن بود
باشد به زیر ران سخن کلک مشکبار
هوش مصنوعی: اگرچه در ظاهر قلم به زیبایی سخن می‌گوید، ولی در واقع کلام عمیق‌تری در زیر این ظاهر نهفته است.
آن تیغ آبدار شجاعت که حزم او
بر گرد روزگار کشید آهنین حصار
هوش مصنوعی: تیغ شجاعت، با شهامت و احتیاطی که دارد، به دور روزگار را به مانند یک دیوار آهنی محاصره کرده است.
آن پرده دار عصمت حق کز حمایتش
محفوظ ماند پرده ناموس روزگار
هوش مصنوعی: آن نگهبان پاکی حق که به خاطر حمایت او، پرده‌ی عفت و حرمت ایام به سلامت باقی مانده است.
آن آسمان حلم که چون توتیا کند
بر کوه قاف اگر فکند سایه وقار
هوش مصنوعی: آن آسمانی که با صبر و بردباری خود می‌تواند سایه‌ای از وقار و آرامش بر کوه قاف بیفکند.
آن فارس جهان عدالت که فارس را
از ظلم پاک کرد به شمشیر آبدار
هوش مصنوعی: به فردی اشاره دارد که به عنوان نماینده عدالت در فارس شناخته می‌شود و با قدرت و شجاعت، ظلم را از این دیار دور کرده است. او با شمشیری تیز و درخشان، از حقوق مردم دفاع کرده و وضعیت را اصلاح کرده است.
درهم شکست خسرو اقلیم روم را
در چشم تنگ ازبک ظالم شکست خار
هوش مصنوعی: خسرو، پادشاه بزرگ روم، در برابر ظلم و ستم ازبک قوی و تنگ‌نظر شکست خورد و این شکست به‌نوعی نماد شکست یک فرد قدرتمند در برابر ظلم است.
هر کس قدم ز دایره خود برون گذاشت
در زیر پا فکند سرش را چراغ وار
هوش مصنوعی: هر کسی که از محدوده و دایره خود فراتر برود، همچون چراغی که به زمین می‌افتد، باید سرنوشتش را به خطر بیاندازد.
تیغش بلند کرده بازوی صفوت است
از گرد ظلم چون نشود صاف روزگار؟
هوش مصنوعی: تیغ بلند او همانند بازوی صفوت است، از ظلمی که وجود دارد، روزگار چگونه می‌تواند صاف و آرام شود؟
پیوسته مشورت به دل خویش می کند
در خارج احتیاج ندارد به مستشار
هوش مصنوعی: انسان همواره در دل خود با تفکر و مشورت کردن به نتایج می‌رسد و نیازی به مشاور و راهنما از بیرون ندارد.
تعمیر آب و گل نکند، چون فروتنان
بر گرد خود ز لشکر دلها کند حصار
هوش مصنوعی: آب و خاک را نمی‌توان تبدیل یا درست کرد، زیرا فروتنان با humble دل‌ها را از همه‌جا دور می‌کنند و به دور خود حصاری می‌سازند.
شهباز دلربای سخاوت به روی دست
در پهن دشت سینه مردم کند شکار
هوش مصنوعی: پرنده‌ای زیبا و بخشنده، مانند شهباز، در دشت وسیع زندگی مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به شکار دل‌های آن‌ها می‌پردازد.
اول عمارتی که در آفاق رنگ ریخت
تعمیر آستان نجف بود و آن دیار
هوش مصنوعی: اولین بنایی که در جهان زیبایی و رنگ را به تصویر کشید، تعمیر آستانه نجف بود و آن سرزمین.
انجام کارش از رخ آغاز روشن است
پیداست حسن سال ز آیینه بهار
هوش مصنوعی: آغاز کار او از چهره‌اش روشن و نمایان است؛ زیبایی او همانند جلوه بهار در آینه نمایان است.
برخیز چون گذاشت بنا کار ملک را
خواهد بنای دولت او بود پایدار
هوش مصنوعی: برخیز و اقدام کن، زیرا اگر ساختار و بنیاد کار کشور محکم شود، پایه‌های دولت تو نیز همواره استوار خواهد بود.
روی دلش بود به خدا هر کجا که هست
معمار رو به قبله بنا کرده این دیار
هوش مصنوعی: دل او همیشه به یاد خدا است و جایی که معمار ساخته، رو به قبله است.
در طبع پاک طینت او انقلاب نیست
چون آب گوهرست ستاده به یک قرار
هوش مصنوعی: فطرت خالص او دچار تغییر و تزلزل نیست، همانطور که آب الماس به یک ثبات و آرامش ایستاده است.
ای نوبهار رحمت یزدان، به قصد شکر
گوشی به روزنامه توفیق خود بدار
هوش مصنوعی: ای بهار دل‌انگیز رحمت الهی، برای قدردانی از نعمت‌هایت، گوش شنوایی به اخبار و نشانه‌های موفقیت خود بده.
پیش از تو خسروان دگر آبروی سعی
بسیار ریختند درین خاک مشکبار
هوش مصنوعی: قبل از تو، شاهان دیگری تلاش زیادی کردند که در این سرزمین پر از عطر و خوشبو، جایگاهی را برای خود بسازند و اعتبار خود را حفظ کنند.
چون این طلسم فیض به نام تو بسته است
بر مدعای خویش نگشتند کامکار
هوش مصنوعی: چون این نیرو و برکت به نام تو ایجاد شده، کسانی که خواهان آن بودند، به هدف خود نرسیدند.
منت خدای را که به نام تو بسته بود
بر مدعای خویش نگشتند کامکار
هوش مصنوعی: سپاسگزارم از خداوند که برای ادعای خود، به یاری و نام تو، دست یازید و آن‌گونه که باید، به موفقیت نرسیدند.
منت خدای را که به نام تو ثبت بود
بر پیش طاق کعبه توفیق این دو کار
هوش مصنوعی: خوشحالم که خداوند را شکر می‌گویم که نام تو بر درگاه کعبه ثبت شده و این باعث شده که در انجام این دو کار موفق باشم.
بردن فرات را به زمین بوسی مرتضی
دیگر عمارت حرم آن بزرگوار
هوش مصنوعی: آبی که از رود فرات به زمین منتقل می‌شود، به معنای احترام و ارادت به امام علی (ع) و ساختن حرم اوست. این بیان نشان‌دهنده‌ی اهمیت و تقدس این مکان و شخصیت بزرگ است.
ز اقبال بی زوال به کمتر توجهی
یک بنده تو کرد تمام این دو شاهکار
هوش مصنوعی: از روی شان بی‌پایان، توجه کمی به من بنده‌ات کرد و به نتیجه‌اش این دو اثر بزرگ را آفرید.
خاک ره ائمه اثناعشر تقی
کز کلک راست خانه جهان را دهد قرار
هوش مصنوعی: خاک مسیر ائمه دوازده‌گانه، می‌تواند به همه نقاط دنیا آرامش بخشد.
بی شک چنین تهیه اسباب می شود
آن را که یار گردد تأیید کردگار
هوش مصنوعی: بدون تردید، کسی که برای جلب محبت و یاری الهی تلاش کند، مسیر مناسب را پیدا خواهد کرد و مورد حمایت خالق قرار می‌گیرد.
زین کار نامدار که اقبال شاه کرد
شاهان روزگار گرفتند اعتبار
هوش مصنوعی: از این عمل بزرگ و مشهور که سبب خوشبختی و موفقیت شاه شد، پادشاهان زمان اعتبار و شرافت بیشتری یافتند.
بی چشم زخم، تاج جهانگیر ترا
زیبنده بود در ازل این لعل آبدار
هوش مصنوعی: بدون چشم زخم، تاجی که برای پادشاهی تو ساخته شده است، در ابتدا برای تو زیبا و مناسب بود و این گوهر درخشان نیز به تو می‌آید.
تا دامن قیامت ای شاه دین پناه
بشکن کلاه فخر به شاهان روزگار
هوش مصنوعی: ای پادشاه دین و پناهگاه مردم، اگر روزی قیامت فرارسید و سر بر کلاه فخر و برتری بر شاهان زمان بگذاری، دامن قیامت را بشکن و با افتخار جلوه کن.
اقبال این چنین به که بخشیده است چرخ؟
توفیق این چنین به که داده است کردگار؟
هوش مصنوعی: چرا اقبال و شانس به این صورت بر من فرود آمده است؟ این موفقیت از کجا برای من به وجود آمده است؟
این گنج بی دریغ که بر خاک ریخته است؟
این همت بلند که را بوده دستیار؟
هوش مصنوعی: این گنج باارزش که به راحتی روی زمین پخش شده، نشان‌دهنده چیست؟ و این اراده و تلاش بلند، به چه کسی کمک کرده است؟
در شکر حق بکوش که معمور گشته است
دنیا و دینت از مدد آفریدگار
هوش مصنوعی: در تلاشت برای شکرگزاری و سپاس از خداوند کوشا باش، زیرا که دنیا و دین تو از کمک و یاری خالق برقرار و آباد شده است.
امیدوار باش که در آفتاب حشر
خواهد شدن عقیق تو از کوثر آبدار
هوش مصنوعی: امید داشته باش که در روز قیامت، سنگ قیمتی تو از آب زلال بهشت می‌درخشد.

حاشیه ها

1396/06/09 02:09
سید احمد مجاب

چون رحمت تو شامل ذرات عالم است
این جرم را به روی (عرقناک) او میار

1396/06/09 02:09
سید احمد مجاب

بردن فرات را به (زمین بوس) مرتضی
دیگر عمارت حرم آن بزرگوار

1397/06/27 15:08
احسان راطبی

خاک ره ائمه اثناعشر تقی، در این مصرع منظور از تقی ساروتقی است که از سوی شاه صفی برای ساخت‌وساز حرم حضرت علی علیه‌السلام ماموریت یافت و در 1042 هـ. ق (حدود 1010 هجری خورشیدی) آن را تحویل داد.

1397/06/27 15:08
احسان راطبی

روی دلش بود به خدا هر کجا که هست
معمار رو به قبله بنا کرده این دیار
حرم حضرت علی نسبت به قبله 21 و نیم درجه رو به غرب اختلاف دارد. یعنی نمازگزاران وقتی رو به جنوب می‌ایستند باید 21 و ینم درجه رو به دست راست بایستند. این بیت در توجیه این امر است و اینکه چرا حرم را رو به قبله نساخته‌اند

1398/04/29 10:06
احسان راطبی

سلام. اقای احمد مجاب دو غلط از متن را یادآوری کرده، نوشته اند. بهتر است ان دو غلط اصلاح شود نه اینکه در حاشیه ها عینا آورده شود. با تشکر بسیار