شمارهٔ ۲۹ - ایضا در وصف زاینده رود
می شود جان تازه از بوی بهار زنده رود
زنده می گردد دل از سیر کنار زنده رود
هست در زیر سیاهی داغ ناخن خورده ای
آب خضر از رشک موج بی قرار زنده رود
زلف مشکین از سواد اصفهان چون آب خضر
بر عذار افکنده آب خوشگوار زنده رود
دشت پیمای جنون گشته است چون موج سراب
موج آب زندگی در روزگار زنده رود
زنده شد هر کس که چشمی آب داد از جلوه اش
رشته جان است یکسر پود و تار زنده رود
پاک می سازد بساط خاک را از زهد خشک
جلوه مستانه بی اختیار زنده رود
هر حبابش می دهد از خیمه لیلی خبر
نبض مجنون است موج بی قرار زنده رود
شسته رو چون قطره شبنم برانگیزد ز خواب
لاله رویان را هوای آبدار زنده رود
پرده ظلمت چرا بر روی خود انداخته است؟
نیست آب زندگی گر شرمسار زنده رود
دیده پاکش حباب بحر رحمت می شود
هر دل روشن که شد آیینه دار زنده رود
تا زداید زنگ از دلها، مهیا کرده است
صیقلی از هر خم پل جویبار زنده رود
از چنار و بید، چندین فوج طاوس بهشت
جلوه سازی می کند در هر کنار زنده رود
از صدف صد دامن گوهر محیط آماده است
در حریم سینه از بهر نثار زنده رود
جلوه مستانه اش سیلاب هوش است و خرد
نیست صائب حاجت می در کنار زنده رود
شمارهٔ ۲۸ - در توصیف دومین پلی که بر زاینده رود بسته شده: شد دو بالا زین پل نوآب و تاب زنده رودشمارهٔ ۳۰ - در توصیف زایندهرود و پل آن: زندهرود از جلوه مستانه طوفان میکند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می شود جان تازه از بوی بهار زنده رود
زنده می گردد دل از سیر کنار زنده رود
هوش مصنوعی: بوی خوش بهار موجب حیات و تازگی جان میشود و دل انسان از تماشای زیباییهای کنار زندهرود پر از شادابی و زندگی میگردد.
هست در زیر سیاهی داغ ناخن خورده ای
آب خضر از رشک موج بی قرار زنده رود
هوش مصنوعی: در زیر سایهای که با داغ ناخنهای زمان خراشیده شده است، آبی شفاف و زلال همچون آب خضر وجود دارد؛ آبی که به خاطر زیبایی و جذابیت خود، مانند موجهای پراکنده و بیقراری در زنده رود احساس حسادت میکند.
زلف مشکین از سواد اصفهان چون آب خضر
بر عذار افکنده آب خوشگوار زنده رود
هوش مصنوعی: موهای سیاه و مشکی او که مانند آب خنک و زلال زنده رود بر صورتش ریخته، زیبایی خاصی به او بخشیده و نمادی از لطافت و جوانی است.
دشت پیمای جنون گشته است چون موج سراب
موج آب زندگی در روزگار زنده رود
هوش مصنوعی: دشت پر از جنون شده و شبیه موجی از سراب است، مانند جنبش آب در زندگی زندهرود.
زنده شد هر کس که چشمی آب داد از جلوه اش
رشته جان است یکسر پود و تار زنده رود
هوش مصنوعی: هر کسی که با نگاهش شادی و زندگی را به دیگران میبخشد، در حقیقت روح و جانش به طور کامل وابسته به این زیبایی و جذبه است. زندگی همچون رودی زنده و جاری است.
پاک می سازد بساط خاک را از زهد خشک
جلوه مستانه بی اختیار زنده رود
هوش مصنوعی: زهد خشک و بدون عشق، نمیتواند جاذبهای داشته باشد. عشق و شوری که از دل برمیخیزد، خاک و دنیا را به زندگی و زیبایی میآراید و حالتی شاداب و بیقید و شرط به وجود میآورد.
هر حبابش می دهد از خیمه لیلی خبر
نبض مجنون است موج بی قرار زنده رود
هوش مصنوعی: هر حبابی که در آب به وجود میآید، نشانی از خیمه لیلی به ما میدهد؛ این حبابها به مانند نبض مجنون، نشاندهنده حال و اوضاع زندهرود هستند که همیشه در حال تلاطم و بیقراری است.
شسته رو چون قطره شبنم برانگیزد ز خواب
لاله رویان را هوای آبدار زنده رود
هوش مصنوعی: چند قطره شبنم که بر روی گلهای لاله نشسته میباشد، آنها را از خواب بیدار میکند و دلشان را به یاد آب تازه زنده رود متوجه میسازد.
پرده ظلمت چرا بر روی خود انداخته است؟
نیست آب زندگی گر شرمسار زنده رود
هوش مصنوعی: چرا پرده تاریکی بر چهرهاش کشیده است؟ اگر زنده رود از زندگی شرمنده است، دیگر آبی برای حیات وجود ندارد.
دیده پاکش حباب بحر رحمت می شود
هر دل روشن که شد آیینه دار زنده رود
هوش مصنوعی: چشمان پاک او مانند حبابی در دریای رحمت میشود و هر قلبی که روشن شود، مانند آینهای است که زندگی را بازتاب میدهد.
تا زداید زنگ از دلها، مهیا کرده است
صیقلی از هر خم پل جویبار زنده رود
هوش مصنوعی: برای پاک کردن زنگار از دلها، جویبار زندهرود به شکل صیقلی و زیبایی آماده شده است.
از چنار و بید، چندین فوج طاوس بهشت
جلوه سازی می کند در هر کنار زنده رود
هوش مصنوعی: در اطراف زنده رود، گروهی از طاووسها با زیبایی خود، در میان درختان چنار و بید خودنمایی میکنند.
از صدف صد دامن گوهر محیط آماده است
در حریم سینه از بهر نثار زنده رود
هوش مصنوعی: در دل هر انسان، گنجینهای از زیباییها و استعدادها وجود دارد که باید به آن پرداخته شود و به دیگران منتقل گردد. این زیباییها مانند جواهری در صدف پنهان ماندهاند و باید با دقت و محبت به جهان عرضه شوند.
جلوه مستانه اش سیلاب هوش است و خرد
نیست صائب حاجت می در کنار زنده رود
هوش مصنوعی: نمایش دلربای او همچون جریانی است که حواس را میبرد و عقل را از کار میاندازد. صائب، نیاز به شراب را در کنار زنده رود احساس میکند.