شمارهٔ ۲۷ - در توصیف زاینده رود
چشمه حیوان ندارد آب و تاب زندهرود
خضر و آب زندگانی، ما و آب زندهرود
نیست آب زندگی را حسن آب زندهرود
صد پری در شیشه دارد هر حباب زندهرود
هرکه بتواند سفیدی از سیاهی فرق کرد
میشمارد به ز آب خضر، آب زندهرود
سینه بر شمشیر بیزنهار ابرو میزند
چین ابروی بتان از پیچ و تاب زندهرود
میستاند توبه را از کف عنان اختیار
جلوه مستانه دریا رکاب زندهرود
در خرابیهای او چون می عمارتهاست فرش
وقت آن کس خوش که میگردد خراب زندهرود
چون ز ظلمت در لباس دود پنهان گشتهاست؟
نیست آب زندگانی گر کباب زندهرود
میدهد چون خضر، تشریف حیات جاودان
خاکهای مردهدل را فیض آب زندهرود
برق در پیراهن اندازد کتان توبه را
چون می روشن، فروغ ماهتاب زندهرود
در نقاب کف دل از روشنضمیران میبرد
آه اگر افتد به یک جانب نقاب زندهرود!
موج، مجنون عنان از دست بیرون رفتهای است
خیمه لیلی است پنداری حباب زندهرود
چشم بیدار و دل زنده است صائب گوهرش
هر رگ باری که برخیزد ز آب زندهرود
شمارهٔ ۲۶ - در مدح شاه سلیمان و تاریخ بنای عمارت هشت بهشت: اصفهان شد غیرت افزای بهشت جاودانشمارهٔ ۲۸ - در توصیف دومین پلی که بر زاینده رود بسته شده: شد دو بالا زین پل نوآب و تاب زنده رود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشمه حیوان ندارد آب و تاب زندهرود
خضر و آب زندگانی، ما و آب زندهرود
هوش مصنوعی: چشمه حیوان، آب و جان ندارد، اما زندهرود و آب حیات، ما و زندهرود را شامل میشود.
نیست آب زندگی را حسن آب زندهرود
صد پری در شیشه دارد هر حباب زندهرود
هوش مصنوعی: آب زندگی در واقع وجود ندارد و زیبایی آن از آب زندهرود است. هر حبابی که در این رود تشکیل میشود، صد پری را در خود دارد.
هرکه بتواند سفیدی از سیاهی فرق کرد
میشمارد به ز آب خضر، آب زندهرود
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند در میان نیک و بد یا درست و نادرست تمایز قائل شود، ارزشش از آب زنده یا آب خضر بیشتر است.
سینه بر شمشیر بیزنهار ابرو میزند
چین ابروی بتان از پیچ و تاب زندهرود
هوش مصنوعی: عاشقانی که بیپروا هستند، خود را در معرض خطر قرار میدهند و این به خاطر زیبایی و جذابیتی است که در دلشان ایجاد شده است، به همان اندازه که زیبایی چهرهها و خطوط زیبای آنها مانند جریانی زنده و پرشور است.
میستاند توبه را از کف عنان اختیار
جلوه مستانه دریا رکاب زندهرود
هوش مصنوعی: توبه را که نشانه بازگشت و پشیمانی است، از دست انسان میگیرد و به او اجازه نمیدهد که کنترل و اختیار خود را داشته باشد. در عوض، زیبایی و شگفتی زندگی، همچون رود زندهای، او را به سمت خود میکشاند و به نوعی مستی از زندگی را تجربه میکند.
در خرابیهای او چون می عمارتهاست فرش
وقت آن کس خوش که میگردد خراب زندهرود
هوش مصنوعی: خرابیهای او مثل ساختمانهایی است که در حال ویرانیاند. زمان خوشی برای آن کسی است که در خرابیها به سر میبرد و همچنان زنده و پایدار است.
چون ز ظلمت در لباس دود پنهان گشتهاست؟
نیست آب زندگانی گر کباب زندهرود
هوش مصنوعی: چرا در تاریکی، در پوشش دودی پنهان شدهای؟ آب حیات وجود ندارد حتی اگر زندهزادان کباب شوند.
میدهد چون خضر، تشریف حیات جاودان
خاکهای مردهدل را فیض آب زندهرود
هوش مصنوعی: زندگی ابدی را به خاکهای بیروح و بیاحساس میبخشد، مانند خضر که به زندگی جان میدهد و آب حیات را به آنها میرساند.
برق در پیراهن اندازد کتان توبه را
چون می روشن، فروغ ماهتاب زندهرود
هوش مصنوعی: برق در پیراهن کتان میتابد، مانند میصافی که درخشش آن زندهرود را میافروزد.
در نقاب کف دل از روشنضمیران میبرد
آه اگر افتد به یک جانب نقاب زندهرود!
هوش مصنوعی: در دل انسانهای روشنضمیر، پردهای وجود دارد که احساسات و افکارش را میپوشاند. اگر این پرده در یک لحظه کنار برود و حقیقت نمایان شود، تمام موضوعات و احساسات زنده و واقعی به نمایش درمیآید.
موج، مجنون عنان از دست بیرون رفتهای است
خیمه لیلی است پنداری حباب زندهرود
هوش مصنوعی: موج مانند مجنونی است که کنترل خود را از دست داده و خیمهٔ لیلی را به یاد میآورد؛ گویی که حبابی از زندهرود در حال حرکت است.
چشم بیدار و دل زنده است صائب گوهرش
هر رگ باری که برخیزد ز آب زندهرود
هوش مصنوعی: صائب میگوید که وقتی چشمها بیدار و قلبها زنده باشند، هر ذرهی نیکی و زیبایی که از عمق زندگی و آگاهی برمیخیزد، مانند جویبار زنده و جاری است.
حاشیه ها
1396/02/24 01:04
زنده رود
جناب عبد الرحمن جامی شعری هم به نام همین "زنده رود" دارد که بیشتر معناهای عرفانی و صوفی مراد گرفته است. و زنده رود را در شعرش نام مکان و لحظه ای که جناب شاعر داشته با خدا راز و نیاز می کرده است، گذاشته است.