گنجور

شمارهٔ ۱۵ - در صفت گرما و مدح شاه عباس دوم

بس که شد تفسیده عالم از فروغ آفتاب
چون پر پروانه می سوزد کتان در ماهتاب
در هوای تابه نعل ماهیان در آتش است
بس که از تأثیر گرما آتشین گردید آب
باد شد گرم آنچنان کز آستین افشانیش
می شود روشن چراغ کشته با صد آب و تاب
خاک گردید آتشین نوعی که رگهای زمین
می کند در چشم انجم جلوه تیر شهاب
از سر آتش نمی خیزد سپند بی قرار
بس که ترسیده است چشمش زین هوای سینه تاب
قرص خام ماه چون خورشید گردید آتشین
شد تنور خاک گرم از بس ز تاب آفتاب
این نه فواره است هر سو جلوه گر در حوضها
کرده است از تشنگی بیرون زبان خویش آب
آتش دوزخ گوارا می شود بر کافران
گر به این گرمی بود هنگامه روز حساب
کرده از بس شدت گرما هوا را آتشین
از بط می هیچ فرقی نیست تا مرغ کباب
از حرارت می گدازد چون شکر در شیر گرم
گر شود جام بلورین جلوه گر در ماهتاب
گرم شد می آنچنان در سینه ساغر که شد
بادبان کشتی دریای آتش هر حباب
سنگها از بس ملایم گشت، چون می از حریر
می تراود از عروق سنگ یاقوت مذاب
می جهد چون سنگ و آهن آتش از بال و پرش
گر زند بط بال خود بر یکدگر در زیر آب
در مزاج مرغ آتشخوار از تاب هوا
سردی خس خانه دارد شعله با آن آب و تاب
دود می خیزد به جای گرد از روی زمین
می چکد آتش به جای قطره از دست سحاب
چون نسوزد در حریم بیضه بال عندلیب؟
گل ز تاثیر هوا در غنچه می گردد گلاب
طوق قمری جلوه گرداب دارد در نظر
سرو از تاب هوا از بس که گردیده است آب
از عرق تر می کند پیراهن فانوس را
شمع سیم اندام هر دم زین هوای سینه تاب
بیستون از تاب گرما زر دست افشار شد
سهل باشد تیشه فولاد اگر گردید آب
گرم شد از بس هوای خانه ها از تاب مهر
سوخت در بحر کمان ها تیر را بال عقاب
بلبل و گل در نظرها آتش و خاکسترست
گرم شد از بس گلستان زین هوای سینه تاب
چون گنهکاران عریانند در صحرای حشر
در بیابان پر آتش جلوه موج سراب
تیر از بحر کمان تا سر برون آورده است
شهپرش خاکستر و پیکانش گردیده است آب
جوهر شمشیر گردد موج در جوی نیام
گر چنین خواهد شد از گرما دل فولاد آب
نیست جوی شیر جاری در بساط بیستون
کز حرارت استخوان سنگ گردیده است آب
کیست غیر از سایه حق تا ز روی مرحمت
خلق عالم را سپرداری کند زین آفتاب؟
مظهر لطف الهی شاه عباس، آن که شد
از نسیم خلق او خون در بدنها مشک ناب
کیمیای شادی عالم که در دوران او
در رحم اطفال می نوشند جای خون شراب
بر فراز زین سلیمان است بر تخت هوا
بر سر مسند بود در دامن صبح آفتاب
از گریبان برنمی آرند سر گردنکشان
تیغ او تا شد جهان خاک را مالک رقاب
گر به خاطر آورد اقبال روزافزون او
بدر گردد ماه نو بی اقتباس آفتاب
در حریم بیضه ریزد شهپر پرواز را
گر به خاطر بگذراند سهم تیغش را عقاب
کشتی نوح است در دریای رحمت جلوه گر
بر کف دریا مثالش جام لبریز شراب
عطسه مغز نافه را خالی کند از بوی مشک
در گلستانی که گیرند از گل خلقش گلاب
تا ز بزم و رزم در عالم بود نام و نشان
تا بود جوهر به تیغ و نشأه در جام شراب
دوستانش را لب پیمانه بادا بوسه گاه
دشمنانش را ز زخم تیغ بادا فتح باب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس که شد تفسیده عالم از فروغ آفتاب
چون پر پروانه می سوزد کتان در ماهتاب
هوش مصنوعی: عالم به حدی از نور آفتاب دچار خرابی و تفسیر شده که کتان مثل پروانه در نور ماه می‌سوزد.
در هوای تابه نعل ماهیان در آتش است
بس که از تأثیر گرما آتشین گردید آب
هوش مصنوعی: در هوای داغ و سوزان، ماهی‌ها در آتش قرار گرفته‌اند، چنانکه آب به خاطر گرمای شدیدی که دارد، به حالت آتشین درآمده است.
باد شد گرم آنچنان کز آستین افشانیش
می شود روشن چراغ کشته با صد آب و تاب
هوش مصنوعی: باد به قدری گرم شده است که وقتی از آستین کسی خارج می‌شود، چراغ مرده را با صدای خود روشن می‌کند.
خاک گردید آتشین نوعی که رگهای زمین
می کند در چشم انجم جلوه تیر شهاب
هوش مصنوعی: خاک به گونه‌ای تبدیل شد که مانند آتش می‌درخشد و رگ‌های زمین در آسمان مانند ستاره‌های دنباله‌دار خود را نشان می‌دهند.
از سر آتش نمی خیزد سپند بی قرار
بس که ترسیده است چشمش زین هوای سینه تاب
هوش مصنوعی: شعله آتش برای این سوخت، هرگز آرام نمی‌گیرد، چون چشمانش از این هوای دل‌انگیز و داغ، به شدت می‌ترسند و بی‌قرارند.
قرص خام ماه چون خورشید گردید آتشین
شد تنور خاک گرم از بس ز تاب آفتاب
هوش مصنوعی: ماه کامل مانند خورشید درخشان شد و تنور زمین از شدت گرما روشن و داغ گردید به خاطر تابش شدید آفتاب.
این نه فواره است هر سو جلوه گر در حوضها
کرده است از تشنگی بیرون زبان خویش آب
هوش مصنوعی: این تصویر نه از یک فواره است که در هر جا ظاهر شده، بلکه از تشنگی ناشی می‌شود که زبانش را از حوض‌ها بیرون آورده است تا آب بنوشد.
آتش دوزخ گوارا می شود بر کافران
گر به این گرمی بود هنگامه روز حساب
هوش مصنوعی: آتش جهنم برای کافران در روز حساب، اگر داغی روز قیامت باشد، قابل تحمل و شیرین خواهد شد.
کرده از بس شدت گرما هوا را آتشین
از بط می هیچ فرقی نیست تا مرغ کباب
هوش مصنوعی: به خاطر شدت گرما، هوا به قدری داغ شده که از بوی کباب هیچ تفاوتی با بوی بط ندارد.
از حرارت می گدازد چون شکر در شیر گرم
گر شود جام بلورین جلوه گر در ماهتاب
هوش مصنوعی: شکر در شیر داغ ذوب می‌شود و به همین ترتیب، جام بلوری نیز در نور ماه زیبا و درخشان می‌شود.
گرم شد می آنچنان در سینه ساغر که شد
بادبان کشتی دریای آتش هر حباب
هوش مصنوعی: شرابی که در دل جام گرم شده است، به قدری جوشش دارد که هر حبابش مانند بادبانی است که کشتی را در دریای آتش می‌رانَد.
سنگها از بس ملایم گشت، چون می از حریر
می تراود از عروق سنگ یاقوت مذاب
هوش مصنوعی: سنگ‌ها به قدری نرم شده‌اند که مانند شهدی نرم و لطیف، از درون سنگ‌های یاقوت ذوب شده بیرون می‌آید.
می جهد چون سنگ و آهن آتش از بال و پرش
گر زند بط بال خود بر یکدگر در زیر آب
هوش مصنوعی: آتش به مانند سنگ و آهن از بال و پرش بیرون می‌جهد، اگر بزند به بال خود بر یکدیگر در زیر آب.
در مزاج مرغ آتشخوار از تاب هوا
سردی خس خانه دارد شعله با آن آب و تاب
هوش مصنوعی: در بدن مرغی که از آتش تغذیه می‌کند، به خاطر دمای هوای گرم، سرما و رطوبت وجود دارد. این مرغ در کنار آتش و با حرارت زندگی‌اش، از زندگی دلپذیر خود لذت می‌برد.
دود می خیزد به جای گرد از روی زمین
می چکد آتش به جای قطره از دست سحاب
هوش مصنوعی: دود از زمین بلند می‌شود و به جای گرد و غبار به آسمان می‌رود، و به جای باران، آتش از ابرها به زمین می‌ریزد.
چون نسوزد در حریم بیضه بال عندلیب؟
گل ز تاثیر هوا در غنچه می گردد گلاب
هوش مصنوعی: هرگاه که در محیطی امن و مقدس مژه‌های پرندگان نسوزد، این نشان می‌دهد که آن محیط به شدت محافظت شده است. به همین ترتیب، گل‌ها نیز تحت تأثیر هوای خاصی در روند طبیعی خود، به عطر و طراوتی بی‌نظیر تبدیل می‌شوند.
طوق قمری جلوه گرداب دارد در نظر
سرو از تاب هوا از بس که گردیده است آب
هوش مصنوعی: طوق قمری در اینجا مانند حلقه‌ای است که در حوضچه‌ای بزرگ قرار گرفته و به خاطر تغییرات آب و هوایی و تلاطم آب، نمایی خاص و متفاوت پیدا کرده است. در نگاه سرو که نماد زیبایی و قامت افراشته است، این تغییر و جلوه، به خاطر تابش آفتاب و تأثیرات محیطی، بسیار جلب توجه می‌کند.
از عرق تر می کند پیراهن فانوس را
شمع سیم اندام هر دم زین هوای سینه تاب
هوش مصنوعی: به خاطر گرما و شعله شمع، پیراهن فانوس خیس می‌شود و هر لحظه به خاطر این عشق و احساساتی که در سینه دارم، درخششی تابناک پیدا می‌کند.
بیستون از تاب گرما زر دست افشار شد
سهل باشد تیشه فولاد اگر گردید آب
هوش مصنوعی: کوه بیستون به خاطر گرمای شدید، از دست افشار به سادگی آسیب دید. اگر آب با شدت به تیشه‌های فولادی بزند، کار شده و سختی دست‌کم می‌گیرد.
گرم شد از بس هوای خانه ها از تاب مهر
سوخت در بحر کمان ها تیر را بال عقاب
هوش مصنوعی: هوا به قدری گرم شده است که به خاطر تابش آفتاب، تیرهای کمان از شدت گرما ذوب شده‌اند، مانند بال‌های عقاب که پرواز می‌کنند.
بلبل و گل در نظرها آتش و خاکسترست
گرم شد از بس گلستان زین هوای سینه تاب
هوش مصنوعی: بلبل و گل در نظرها به مانند آتش و خاکستر هستند. به خاطر هوای سینه، که به شدت گرم شده، گلستان به این حالت دچار شده است.
چون گنهکاران عریانند در صحرای حشر
در بیابان پر آتش جلوه موج سراب
هوش مصنوعی: در روز قیامت، گناهکاران در حالتی عریان و بی‌پناه در صحرا قرار دارند. در این بیابان پر از آتش، تصویر دروغینی مانند موج سراب برای آنها نمایان می‌شود.
تیر از بحر کمان تا سر برون آورده است
شهپرش خاکستر و پیکانش گردیده است آب
هوش مصنوعی: تیر از کمان به دریا رفته و اکنون از آن بیرون آمده است، پر تیر به خاکستر تبدیل شده و نوک آن به آب تبدیل گشته است.
جوهر شمشیر گردد موج در جوی نیام
گر چنین خواهد شد از گرما دل فولاد آب
هوش مصنوعی: اگر گرما باعث تغییر در دل فولاد شود، پس می‌توان انتظار داشت که جوهر شمشیر به مانند موجی در جوی نیام خواهد شد.
نیست جوی شیر جاری در بساط بیستون
کز حرارت استخوان سنگ گردیده است آب
هوش مصنوعی: در طبیعت کوه بیستون، آبی که مانند شیر جاری باشد، وجود ندارد. به دلیل حرارت، چنان سنگ‌هایی شده‌اند که حتی آب نیز از آن‌ها دور شده است.
کیست غیر از سایه حق تا ز روی مرحمت
خلق عالم را سپرداری کند زین آفتاب؟
هوش مصنوعی: چه کسی جز سایه خدا می‌تواند بر مخلوقات رحمت کند و آن‌ها را از تابش آفتاب نجات دهد؟
مظهر لطف الهی شاه عباس، آن که شد
از نسیم خلق او خون در بدنها مشک ناب
هوش مصنوعی: شاه عباس، تجلی محبت الهی است، کسی که با لطافت و روح بخش خود، جان و زندگی را در وجود انسان‌ها مانند مشک ناب جاری می‌کند.
کیمیای شادی عالم که در دوران او
در رحم اطفال می نوشند جای خون شراب
هوش مصنوعی: شادی واقعی و ارزشمند در جهان همانند گنجی است که در دوران کودکی در دل انسان‌ها روی می‌دهد و به جای خون، مثل شرابی شیرین در وجود آن‌ها جاری می‌شود.
بر فراز زین سلیمان است بر تخت هوا
بر سر مسند بود در دامن صبح آفتاب
هوش مصنوعی: در اوج بلندی و عظمت، مانند سلیمان نشسته و بر تختی از آسمان قرار دارد، در حالی که صبح طلایی آفتاب در دامانش گسترده شده است.
از گریبان برنمی آرند سر گردنکشان
تیغ او تا شد جهان خاک را مالک رقاب
هوش مصنوعی: تیغ گردنکشان از گریبان خود را نمی‌آورند بیرون تا زمانی که او مالک زمین و جهان شود.
گر به خاطر آورد اقبال روزافزون او
بدر گردد ماه نو بی اقتباس آفتاب
هوش مصنوعی: اگر شانس و اقبال او را به یاد بیاورد، آن گاه ماه نو به گونه‌ای درخشان خواهد شد که مثل آفتابی بی‌نیاز از هر منبع نور دیگری خواهد بود.
در حریم بیضه ریزد شهپر پرواز را
گر به خاطر بگذراند سهم تیغش را عقاب
هوش مصنوعی: در فضای آزاد و بزرگ، پرنده‌ای با بال‌های پراز شوق، هر چند با دغدغه‌های جدی، می‌تواند در مقابل خطرات و چالش‌ها قرار بگیرد. اگر عقابی بخواهد به یاد آورد که چگونه باید از خود دفاع کند، باید با دقت و هوشمندی عمل کند.
کشتی نوح است در دریای رحمت جلوه گر
بر کف دریا مثالش جام لبریز شراب
هوش مصنوعی: کشتی نوح در دریای رحمت مانند و مجسم شده است، که بر روی سطح آب شبیه به جامی پر از شراب به نظر می‌رسد.
عطسه مغز نافه را خالی کند از بوی مشک
در گلستانی که گیرند از گل خلقش گلاب
هوش مصنوعی: عطسه‌ای می‌تواند مغز نافه را از بوی خوش مشک خالی کند، در حالی که در گلستانی هستیم که مردم از گل‌هایش عطر گلاب می‌گیرند.
تا ز بزم و رزم در عالم بود نام و نشان
تا بود جوهر به تیغ و نشأه در جام شراب
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا نام و نشانی از میهمانی و جنگ وجود داشته باشد، جوهر و اصل درون با تیغ و شوق، در جام شراب باقی خواهد ماند.
دوستانش را لب پیمانه بادا بوسه گاه
دشمنانش را ز زخم تیغ بادا فتح باب
هوش مصنوعی: دوستانش با محبت و مهربانی به او نزدیک شوند و در عوض، دشمنانش از جراحت و زخم‌ها رنج ببرند و به نوعی به پیروزی او بر مشکلات کمک کنند.