گنجور

شمارهٔ ۱۴ - در تهنیت ورود شاه عباس دوم به اصفهان

چه دولت بود یارب اصفهان را در کنار آمد
که از خاور زمین صاحبقران کامکار آمد
به آیینی که در برج شرف خورشید باز آید
به دارالملک خود آن پادشاه تاجدار آمد
چه اقبال است کز فضل خدا روداد ایران را
که منصور از جهاد اکبر آن عالم مدار آمد
ز ظلمات سواد هند، از اقبال روزافزون
به صد شادابی خضر آن سکندر اقتدار آمد
گواهی می دهد سرسبزی بخت برومندش
که در ظلمت ز آب زندگانی کامکار آمد
ز گرد موکبش شد چشم ها روشن که از مشرق
به نور آفتاب آن سایه پروردگار آمد
هلالش آفتاب و آفتابش عالم آرا شد
چه گویا با چه سامان زین سفر آن شهریار آمد
شب قدر و صباح عید شد روز و شب عالم
ز رخسارش که زیب و زینت لیل و نهار آمد
تعجب نیست جای سبزه گر خضر از زمین روید
ازین آبی که عالم را ز نو بر روی کار آمد
ز دوری بود چون سیماب لرزان مرکز دولت
به جا از لنگر تمکین آن کوه وقار آمد
زبان شکر می روید به جای سبزه از خاکش
که خندان همچو صبح آن کام بخش روزگار آمد
به شکر مقدمش در سجده آمد زنده رود از پل
ز چشمش اشک شادی همچو سیل نوبهار آمد
صدف ها را لب از جوش طرب چون پسته خندان شد
که آن ابر بهاران با کف گوهرنثار آمد
نظرها خیره می گردید از خورشید رخسارش
غبار موکب او از ترحم پرده دار آمد
چنان کز خیبر آمد شاه مردان خرم و خندان
به دولت شاه عباس آنچنان از قندهار آمد
به خاک راه یکسان کرد چندین حصن خیبر را
ز خونریز سیاهان سرخ رو چون ذوالفقار آمد
به آب تیغ شست از دامن دولت سیاهی را
بحمدالله که این آیینه بیرون از غبار آمد
حصاری را که دیوار از مکر مالک بود چون خاتم
به دست ملک گیر آن سلیمان اقتدار آمد
به آغوشی که از شمشیر کج واکرد اقبالش
به شیرینی عروس ملک هندش در کنار آمد
ز مشرق کرد چون خورشید آغاز جهانگیری
ز دارالملک بیرون چون به عزم کارزار آمد
نمود از قندهار اول دهان تیغ را شیرین
چو عالمگیری او را زمان گیرودار آمد
به فیل کوه پیکر امتحان تیغ کرد اول
فسان تیغ عالمگیر او زین کوهسار آمد
کدامین صید خواهد جست دیگر از سر تیرش؟
که فیل مست آن هشیار را اول شکار آمد
ز خون هندیان پنجاب شد چون پنجه مرجان
به ملک هند تا شمشیر او در کارزار آمد
زهی اقبال روزافزون که از یک عزم شاهانه
چهل حصن حصین در قبضه آن شهریار آمد
چه سرها گشت بی تن تا حسام او تناور شد
چه تنها گشت بی سر تا سنان او به بار آمد
یکی شد داور هندوستان با چار فرزندش
به این سر پنجه با او در مقام گیرودار آمد
چنان افشرد با سرپنجه اقبال دستش را
که خاک از برگریز ناخنش در زینهار آمد
زهی دولت، زهی شوکت، زهی اقبال روزافزون
که عاجز در مصافش پنج صاحب اقتدار آمد
چنین سرپنجه ها بسیار خواهد تافت اقبالش
خدیوی را که بازوی ولایت دستیار آمد
مروت بین که فرمود از تعاقب منع لشکر را
چو از میل طبیعی خصم را وقت فرار آمد
پی اثبات اقبالش که مستغنی است از شاهد
دو شاه عادل از توران به کسب اعتبار آمد
یکی شد سرفراز از دولت عقبی ز اقبالش
ز امدادش یکی را ملک دنیا در کنار آمد
اگر این است روزافزونی اقبال، دولت را
به خاک درگهش خواهند شاهان بی شمار آمد
چو از خاورزمین با نصرت و اقبال و فیروزی
به دارالملک خود آن پادشاه نامدار آمد
پی تاریخ تشریف همایون زد رقم صائب
«با صفاهان لوای شاه دین از قندهار آمد»
مخلد باد یارب سایه او بر سر عالم
که ذات بی مثالش رحمت پروردگار آمد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه دولت بود یارب اصفهان را در کنار آمد
که از خاور زمین صاحبقران کامکار آمد
هوش مصنوعی: چه خوشبختی است برای اصفهان که در کنارش کسی از شرق زمین به عنوان حاکم کارآمد و توانمند ظهور کرده است.
به آیینی که در برج شرف خورشید باز آید
به دارالملک خود آن پادشاه تاجدار آمد
هوش مصنوعی: در روزی که خورشید در بهترین جایگاه خود قرار می‌گیرد، پادشاهی با تاج و مقام، به کاخ سلطنتی خود وارد می‌شود.
چه اقبال است کز فضل خدا روداد ایران را
که منصور از جهاد اکبر آن عالم مدار آمد
هوش مصنوعی: چه اتفاق خوشی است که به لطف خداوند، ایران به چنین حماسه‌ای دست یافت که منصور از جهاد بزرگ خود برآمد و جهانیان را تحت تأثیر قرار داد.
ز ظلمات سواد هند، از اقبال روزافزون
به صد شادابی خضر آن سکندر اقتدار آمد
هوش مصنوعی: از تاریکی‌های سرزمین هند، روز به روز خوشبختی و سرسبزی خضر به دست سکندر قدرت‌مند بیشتر و بیشتر می‌شود.
گواهی می دهد سرسبزی بخت برومندش
که در ظلمت ز آب زندگانی کامکار آمد
هوش مصنوعی: این بیت نشان می‌دهد که خوشبختی و موفقیت این فرد، مانند سرسبزی و شادابی طبیعت، به وضوح مشهود است. زندگی او در دشواری‌ها و مصائب، با استفاده از آب حیات و دانش، به خوبی پیش رفته و او توانسته از شرایط سخت عبور کند.
ز گرد موکبش شد چشم ها روشن که از مشرق
به نور آفتاب آن سایه پروردگار آمد
هوش مصنوعی: از نور چهره‌ی او چشم‌ها روشن شد، چونکه از سمت مشرق، نور آفتاب و آن سایه‌ی پروردگار ظاهر گشت.
هلالش آفتاب و آفتابش عالم آرا شد
چه گویا با چه سامان زین سفر آن شهریار آمد
هوش مصنوعی: هلال او مانند خورشید است و خورشید او جهان را زیبا کرده است. چه خوش بیان و چه با تدبیر، که از این سفر آن پادشاه به ما رسید.
شب قدر و صباح عید شد روز و شب عالم
ز رخسارش که زیب و زینت لیل و نهار آمد
هوش مصنوعی: شبی که ارزش و قدرش بالاست، به صبح عید تبدیل شده است. در این روز و شب، زیبایی و جلال عالم از چهره‌اش نمایان است و زیبایی و زینت شب و روز را به نمایش می‌گذارد.
تعجب نیست جای سبزه گر خضر از زمین روید
ازین آبی که عالم را ز نو بر روی کار آمد
هوش مصنوعی: تعجبی نیست که سبزه در این زمین رویش کند، چون آبی که دنیا را دوباره سر و سامان می‌دهد، در اینجا وجود دارد.
ز دوری بود چون سیماب لرزان مرکز دولت
به جا از لنگر تمکین آن کوه وقار آمد
هوش مصنوعی: به خاطر دوری، حالتی مشابه با سیماب لرزان پیدا کرده‌ام. مرکز قدرت و ثروت در اینجا، به مانند کوهی با وقار است که به دلیل وجود لنگر، ثبات و استقامت دارد.
زبان شکر می روید به جای سبزه از خاکش
که خندان همچو صبح آن کام بخش روزگار آمد
هوش مصنوعی: زبان همچون گل‌های زیبای سبزه از دلِ خاک سر برآورده و شیرین و خوشمزه است، و چون صبحی شاداب، برای زندگی شادی و لذت به ارمغان آورده است.
به شکر مقدمش در سجده آمد زنده رود از پل
ز چشمش اشک شادی همچو سیل نوبهار آمد
هوش مصنوعی: زنده رود به خاطر حضور او به سجده افتاد و از پل، اشک‌های شادی‌اش مانند سیل بهاری جاری شد.
صدف ها را لب از جوش طرب چون پسته خندان شد
که آن ابر بهاران با کف گوهرنثار آمد
هوش مصنوعی: صدف‌ها به سبب شادی و سرور مانند پسته‌ای که باز شده و خندان است، لب‌هایشان را باز کردند؛ زیرا ابر بهاری با بارانی از جواهرات (قطره‌های باران) به زمین آمده است.
نظرها خیره می گردید از خورشید رخسارش
غبار موکب او از ترحم پرده دار آمد
هوش مصنوعی: نگاه‌ها مجذوب چهره‌ی او شده بودند، زیرا زیبایی‌اش مانند تابش خورشید بود و غبار محبتی که در اطرافش وجود داشت، باعث شد تا پرده‌دار به او ترحم کند.
چنان کز خیبر آمد شاه مردان خرم و خندان
به دولت شاه عباس آنچنان از قندهار آمد
هوش مصنوعی: چنان‌که مردان قوی و شجاع از خیبر آمده بودند، شاه عباس نیز با شادی و خوشحالی از قندهار به شهر وارد شد.
به خاک راه یکسان کرد چندین حصن خیبر را
ز خونریز سیاهان سرخ رو چون ذوالفقار آمد
هوش مصنوعی: در اینجا به توضیحی اشاره می‌شود که در یک نبرد، ضربات و حملات بسیار قوی و موثری باعث نابودی چندین دژ محکم در خیبر شده است. این پیروزی به وسیله شخصیتی قهرمانانه و شجاع به دست آمده که به مانند سلاحی قدرتمند و افسانه‌ای عمل کرده است.
به آب تیغ شست از دامن دولت سیاهی را
بحمدالله که این آیینه بیرون از غبار آمد
هوش مصنوعی: بخش سیاه و کثیفی که بر دامن موفقیت نشسته بود، با آب تیغ و پاکی از بین رفت. خوشبختانه این آینه اکنون از غبار و آلودگی پاک شده است.
حصاری را که دیوار از مکر مالک بود چون خاتم
به دست ملک گیر آن سلیمان اقتدار آمد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که دیواری که به خاطر حیله‌های صاحبش درست شده بود، به مانند انگشتری در دست سلطانی قدرتمند قرار گرفت. به عبارت دیگر، دیوار و حصار، به وسیله مهارت و قدرت کسی که از آن استفاده می‌کند، به امری مهم و با ارزش تبدیل شده است.
به آغوشی که از شمشیر کج واکرد اقبالش
به شیرینی عروس ملک هندش در کنار آمد
هوش مصنوعی: در آغوشی که با تیزی شمشیر شکسته شده، اقبالش به شیرینی عروس پادشاه هند نزدیک شد.
ز مشرق کرد چون خورشید آغاز جهانگیری
ز دارالملک بیرون چون به عزم کارزار آمد
هوش مصنوعی: از سمت مشرق، مانند خورشید که آغازگر هستی است، شهری را ترک کرد و با هدف آماده شدن برای میدان جنگ به حرکت درآمد.
نمود از قندهار اول دهان تیغ را شیرین
چو عالمگیری او را زمان گیرودار آمد
هوش مصنوعی: از قندهار، تیغ از ابتدا ظاهر می‌شود و به شیرینی صحبت می‌کند، مانند زمانی که عالمگیر در میدان جنگ ظاهر شد.
به فیل کوه پیکر امتحان تیغ کرد اول
فسان تیغ عالمگیر او زین کوهسار آمد
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک صحنه‌ی مهیب و پر از قدرت می‌پردازد. در اینجا از تصوری از یک فیل بزرگ و قوی که در کوه‌ها حرکت می‌کند صحبت شده است. این فیل به سمتی حرکت می‌کند که نمادی از قدرت و سلطه‌گری است و در واقع به تصویر کشیدن تأثیرات بزرگ و جهانی اشاره دارد. این تصویر از کوه و فیل می‌تواند نمادی از تلاش و برتری در مواجهه با چالش‌ها و موانع باشد.
کدامین صید خواهد جست دیگر از سر تیرش؟
که فیل مست آن هشیار را اول شکار آمد
هوش مصنوعی: کدام شکار تازه‌ای خواهد توانست از تیر او فرار کند؟ زیرا این فیل مست ابتدا به شکار آن هشیار می‌پردازد.
ز خون هندیان پنجاب شد چون پنجه مرجان
به ملک هند تا شمشیر او در کارزار آمد
هوش مصنوعی: به دلیل خونریزی و تلاش‌های بی‌وقفه‌ای که در پنجاب هند اتفاق افتاد، مانند پنجۀ مرجان، سرزمین هند دگرگون شد تا اینکه شمشیر او به میدان نبرد وارد شد.
زهی اقبال روزافزون که از یک عزم شاهانه
چهل حصن حصین در قبضه آن شهریار آمد
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن روزی که با اراده‌ای قوی، یک پادشاه توانسته است چهل دژ مستحکم را به تصرف درآورد.
چه سرها گشت بی تن تا حسام او تناور شد
چه تنها گشت بی سر تا سنان او به بار آمد
هوش مصنوعی: بسیاری از انسان‌ها از بین رفته‌اند تا شمشیر او قوی و بزرگ شود، و او نیز به شدت تنها شده است در حالی که شمشیرش به اوج خود رسیده است.
یکی شد داور هندوستان با چار فرزندش
به این سر پنجه با او در مقام گیرودار آمد
هوش مصنوعی: داور هندوستان به همراه چهار فرزندش در این شرایط بحرانی و درگیر با مشکلات، در جایگاه تصمیم‌گیری و قضاوت قرار گرفت.
چنان افشرد با سرپنجه اقبال دستش را
که خاک از برگریز ناخنش در زینهار آمد
هوش مصنوعی: دست او را چنان فشرد که خاک از زیر ناخنش به حالت ناامیدی جدا شد و روی زمین افتاد.
زهی دولت، زهی شوکت، زهی اقبال روزافزون
که عاجز در مصافش پنج صاحب اقتدار آمد
هوش مصنوعی: چه خوشبختی، چه افتخاری و چه روزگاری که حتی پنج نفر قدرتمند نمی‌توانند در برابر او مقاومت کنند!
چنین سرپنجه ها بسیار خواهد تافت اقبالش
خدیوی را که بازوی ولایت دستیار آمد
هوش مصنوعی: افرادی که مهارت‌های زیادی دارند، به زودی موفق خواهند شد و به کسی کمک می‌کنند که در مقام رهبری و سرپرستی قرار دارد.
مروت بین که فرمود از تعاقب منع لشکر را
چو از میل طبیعی خصم را وقت فرار آمد
هوش مصنوعی: شجاعت و جوانمردی را در نظر بگیر که وقتی دشمن در حال فرار است، باید از برخورد و حمله به او خودداری کرد، حتی اگر لشکر ما بتواند به او ضربه بزند.
پی اثبات اقبالش که مستغنی است از شاهد
دو شاه عادل از توران به کسب اعتبار آمد
هوش مصنوعی: پس از این که او به فضل و موفقیتش پی برد، دیگر نیازی به گواهی دو پادشاه عادل از سرزمین توران نداشت و به دنبال کسب اعتبار و نام‌آوری رفت.
یکی شد سرفراز از دولت عقبی ز اقبالش
ز امدادش یکی را ملک دنیا در کنار آمد
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر حمایت و بخت خوبش از نعمت‌های دنیا بهره‌مند شد و به مقام و جایگاهی دست یافت که دنیای او به او نزدیک شد.
اگر این است روزافزونی اقبال، دولت را
به خاک درگهش خواهند شاهان بی شمار آمد
هوش مصنوعی: اگر این وضع ادامه پیدا کند، روز به روز شانس و موفقیت افراد بیشتر خواهد شد و شاهان زیادی به این کاخ خواهند آمد و در آنجا به قدرت خواهند رسید.
چو از خاورزمین با نصرت و اقبال و فیروزی
به دارالملک خود آن پادشاه نامدار آمد
هوش مصنوعی: هنگامی که آن پادشاه مشهور از سرزمین شرق با شایستگی، موفقیت و پیروزی به پایتخت خود بازگشت.
پی تاریخ تشریف همایون زد رقم صائب
«با صفاهان لوای شاه دین از قندهار آمد»
هوش مصنوعی: بر اساس تاریخ، پیامی از شاه به تاریخ‌نگار نوشته شده که در آن ذکر شده است «پرچم دین از قندهار به اصفهان آمده است.»
مخلد باد یارب سایه او بر سر عالم
که ذات بی مثالش رحمت پروردگار آمد
هوش مصنوعی: خدایا، کاش سایه او همیشه بر سر این جهان باشد، زیرا وجود بی‌نظیرش نشانه رحمت پروردگار است.