گنجور

بخش ۳۳ - داستان فریدون با آهو

صبحدمی با دو سه اهل درون
رفت فریدون به تماشا برون
چون به شکار آمد در مرغزار
آهوکی دید فریدون شکار
گردن و گوشی ز خصومت بری
چشم و سرینی به شفاعت‌گر‌ی
گفتی از آنجا که نظر جُسته بود
از نظر شاه برون رسته بود
شاه بدان صید چنان صید شد
که‌ش همگی بستهٔ آن قید شد
رخش بر او چون جگرش گرم کرد
پشت کمان چون شکمش نرم کرد
تیر بدان پایه ازو درگذشت
رخش بدان پویه به گردش نگشت
گفت به تیر: «‌آن پَرِ کینت کجاست‌؟»
گفت به رخش : «‌آن تَکِ دینت کجاست‌؟»
هر دو درین باره نه پسباره‌اید
خردهٔ آن خرد گیا خواره‌اید
تیر زبان شد همه ک«ای مرزبان
هست نظرگاه تو این بی‌زبان
در کنف درع تو جولان زند
بر سر درع تو که پیکان زند‌؟
خوش نبوَد با نظر مهتران
بر رق آهو کف خنیا‌گر‌ان‌»
داغِ بلندان طلب، ای هوشمند
تا شوی از داغِ بلندان بلند
صورت خدمت صفت مردمی‌ست
خدمت کردن شرف آدمی‌ست
نیست بر مردم صاحب‌نظر
خدمتی از عهد پسندیده‌تر
دست وفا در کمر عهد کن
تا نشوی عهدشکن جهد کن
گنج‌نشین مار که درویش نیست
از سر تا دم کمری بیش نیست
از پی آن گشت فلک تاج سر
کز سر خدمت همه تن شد کمر
هر‌که زمام هنری می‌کشد
در ره خدمت کمری می‌کشد
شمع که او خواجگی نور یافت
از کمرِ خدمتِ زنبور یافت
خیز نظامی که نه بر بسته‌ای
از پی خدمت چه کمر بسته‌ای‌؟

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبحدمی با دو سه اهل درون
رفت فریدون به تماشا برون
هوش مصنوعی: در صبح زود، فریدون با دو یا سه نفر از اهل خانه‌اش به بیرون رفت تا منظره‌ای را تماشا کند.
چون به شکار آمد در مرغزار
آهوکی دید فریدون شکار
هوش مصنوعی: وقتی فریدون به شکار رفت، در دشت سبز آهوئی را مشاهده کرد.
گردن و گوشی ز خصومت بری
چشم و سرینی به شفاعت‌گر‌ی
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویرسازی شده که گردن و گوش باید از دعوا و دشمنی دور باشند، در حالی که چشم و سر به واسطه شفاعت و کمک به یکدیگر توجه دارند. به نوعی، اشاره به این دارد که باید از مشکلات و اختلافات فاصله گرفت و به همدیگر یاری رساند.
گفتی از آنجا که نظر جُسته بود
از نظر شاه برون رسته بود
هوش مصنوعی: گفتی از آنجایی که به خاطر توجه خودت از دید شاه دور شده‌ای.
شاه بدان صید چنان صید شد
که‌ش همگی بستهٔ آن قید شد
هوش مصنوعی: سلطان به شکار رفته و آنچنان غرق در لذت آن شده که تمام حواس و دلش در تسلط آن تجربه است.
رخش بر او چون جگرش گرم کرد
پشت کمان چون شکمش نرم کرد
هوش مصنوعی: وقتی که او احساس آرامش کرد، مانند کمان که به خوبی کشیده می‌شود، بدنه‌اش هم نرم و آماده می‌شود.
تیر بدان پایه ازو درگذشت
رخش بدان پویه به گردش نگشت
هوش مصنوعی: تیر به قدری از آن نقطه عبور کرد که اسب به آن حرکت نپرداخت.
گفت به تیر: «‌آن پَرِ کینت کجاست‌؟»
گفت به رخش : «‌آن تَکِ دینت کجاست‌؟»
دین یعنی دیروز
هر دو درین باره نه پسباره‌اید
خردهٔ آن خرد گیا خواره‌اید
هوش مصنوعی: هر دوی شما در این مورد تجربه و آگاهی کمی دارید و در واقع تنها بخشی از آن را درک کرده‌اید.
تیر زبان شد همه ک«ای مرزبان
هست نظرگاه تو این بی‌زبان
هوش مصنوعی: تیر کلامی که به زبان می‌آید، به همه جا می‌رسد و می‌گوید: ای مرزبان، همواره تو چشم‌انداز و دیدگاه این بی‌زبان هستی.
در کنف درع تو جولان زند
بر سر درع تو که پیکان زند‌؟
هوش مصنوعی: در زیر لباس زره‌ات، چیزی قرار دارد که می‌تواند به سادگی بر روی زره‌ات حرکت کند و به تو آسیب برساند.
خوش نبوَد با نظر مهتران
بر رق آهو کف خنیا‌گر‌ان‌»
هوش مصنوعی: زیبایی دیدن جوانان خوش‌صورت در کنار افراد برجسته و با تجربه به دل می‌نشیند.
داغِ بلندان طلب، ای هوشمند
تا شوی از داغِ بلندان بلند
هوش مصنوعی: ای انسان‌های باهوش، برای آنکه از رنج و ناراحتی‌های بزرگ رها شوی، باید به داغی که باعث این رنج‌ها شده، توجه کنی و آن را طلب کنی.
صورت خدمت صفت مردمی‌ست
خدمت کردن شرف آدمی‌ست
هوش مصنوعی: خدمت به مردم نشانه‌ی شکوه و شخصیت بالای انسان است.
نیست بر مردم صاحب‌نظر
خدمتی از عهد پسندیده‌تر
هوش مصنوعی: هیچ خدمت با ارزشی برای مردم عالمان و صاحب‌نظران وجود ندارد که از عهد و پیمان قدیمی‌تر و پسندیده‌تر باشد.
دست وفا در کمر عهد کن
تا نشوی عهدشکن جهد کن
هوش مصنوعی: به وفای خود پایبند باش و به عهد و پیمانی که بسته‌ای، پایبندی کن تا هرگز به عهدشکنی دچار نشوی. سعی و تلاش کن تا به این وعده وفا کنی.
گنج‌نشین مار که درویش نیست
از سر تا دم کمری بیش نیست
هوش مصنوعی: کس که ثروت و دارایی‌اش را به نمایش می‌گذارد، اگر روح و بینشی نیکو نداشته باشد، در واقع فقط تا حد یک وسیله زینتی و بی‌ارزش است.
از پی آن گشت فلک تاج سر
کز سر خدمت همه تن شد کمر
هوش مصنوعی: فلک به دنبال آن بود که تاج سر را پیدا کند که از سر خدمت به همه، کمرش را محکم بسته است.
هر‌که زمام هنری می‌کشد
در ره خدمت کمری می‌کشد
هوش مصنوعی: هر کسی که در هنر و حرفه‌ای تسلط پیدا می‌کند، برای خدمت به دیگران تلاش می‌کند و بار سنگینی را بر دوش می‌کشد.
شمع که او خواجگی نور یافت
از کمرِ خدمتِ زنبور یافت
هوش مصنوعی: شمعی که نورش را از زنبور می‌گیرد، به خاطر خدمت و زحمت آن زنبور، درخشندگی‌اش را به دست می‌آورد.
خیز نظامی که نه بر بسته‌ای
از پی خدمت چه کمر بسته‌ای‌؟
هوش مصنوعی: بیدار شو ای نظامی، چراکه تو هنوز برای خدمت آماده نیستی و هرگز اقدام به تجهیز خود نکرده‌ای؟