گنجور

بخش ۳۲ - مقالت هفتم در فضیلت آدمی بر حیوانات

ای به زمین بر چو فلک نازنین
ناز کِشَت هم فلک و هم زمین
کار تو ز‌آنجا که خبر داشتی
برتر از آن شد که تو پنداشتی
اول از آن دایه که پرورده‌ای
شیر نخوردی که شکر خورده‌ای
نیکویی‌ات باید که‌افزون بود
نیکویی افزون‌تر ازین چون بود‌؟
کز سر آن خامه که خاریده‌اند
نغز نگار‌یت نگاریده‌اند
رشتهٔ جان بر جگر‌ت بسته‌اند
گوهر تن بر کمر‌ت بسته‌اند
به که ضعیفی که درین مرغزار
آهوی فربه ندود با نزار
جانور‌انی که غلام تواند
مرغ علف‌خوارهٔ دام تواند
چون تو همایی شرف کار باش
کم خور و کم گوی و کم‌آزار باش
هر که تو بینی ز سپید و سیاه
بر سر کاری است در این کارگاه
جغد که شوم است به افسانه در
بلبل گنج است به ویرانه در
هر که در این پرده نشانیش هست
در خور تن قیمت جانیش هست
گرچه ز بحرِ تو به گوهر کمند
چون تو همه گوهریِ عالَمند
بیش و کمی را که کشی در شمار
رنج به قدر دیَتَش چشم دار
نیک و بد ملک به کار تواند
در بد و نیک آینه‌دار تواند
کفش دهی باز دهندت کلاه
پرده‌دری پرده درندت چو ماه
خیز و مکن پرده‌دری صبح‌وار
تا چو شبت نام بود پرده‌دار
پردهٔ زنبور گل سوری است
و‌آنِ تو این پردهٔ زنبوری است
چند پری چون مگس از بهر قوت‌؟
در دهن این تنهٔ عنکبوت
پردگیانی که جهان داشتند
راز تو در پرده نهان داشتند
از ره این پرده فزون آمدی
لاجرم از پرده برون آمدی
دل که نه در پرده‌، وداعش مکن
هر چه نه در پرده‌، سماعش مکن
شعبده‌بازی که در این پرده هست
بر سرت این پرده به بازی نبست
دست جز این پرده به جایی مزن
خارج از این پرده نوایی مزن
بشنو از این پرده و بیدار شو
خلوتی‌ِ پردهٔ اسرار شو
جسمت را پاک‌تر از جان کنی
چونکه چهل روز به زندان کنی
مرد به زندان شرف آرد به دست
یوسف ازین روی به زندان نشست
قدر دل و پایهٔ جان یافتن
جز به ریاضت نتوان یافتن
سیم طبایع به ریاضت سپار
زر طبیعت به ریاضت برآر
تا ز ریاضت به مقامی رسی
که‌ت به کسی درکشد این ناکسی
توسنی طبع چو رامت شود
سکهٔ اخلاص به نامت شود
عقل و طبیعت که تو‌را یار شد
قصهٔ آهنگر و عطار شد
کاین ز تبش آینه‌روی‌ت کند
و‌آن ز نفس غالیه بویت کند
در بُنهِ طبع نجات اندکی است
در قفس مرغ حیات اندکی است
هر چه خلاف‌آمدِ عادت بوَد
قافله‌سالارِ سعادت بود
سر ز هوا تافتن از سروری است
ترک هوا قوت پیغمبر‌ی است
گر نفسی نفس به فرمان توست
کفش بیاور که بهشت آن توست
از جرس نفس برآور غریو
بندهٔ ‌دین باش نه مزدور دیو
در حرم دین به حمایت گریز
تا رهی از کش مکش رستخیز
ز‌آتش دوزخ که چنان غالب است
بوی نبی شحنهٔ بوطالب است
هست حقیقت نظر مقبلان
درع پناهنده روشن‌دلان

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به زمین بر چو فلک نازنین
ناز کِشَت هم فلک و هم زمین
هوش مصنوعی: ای کسی که بر روی زمین همچون زیبای آسمان، ناز و کرشمه می‌کنی، هم آسمان و هم زمین به تو افتخار می‌کنند.
کار تو ز‌آنجا که خبر داشتی
برتر از آن شد که تو پنداشتی
هوش مصنوعی: وقتی که از اینجا شروع به کار کردی و از اوضاع باخبر بودی، نتیجه‌ای که به دست آوردی فراتر از آن چیزی بود که فکر می‌کردی.
اول از آن دایه که پرورده‌ای
شیر نخوردی که شکر خورده‌ای
هوش مصنوعی: ابتدا از همان پرستار که تو را بزرگ کرده، شیر ننوشیدی، بلکه از لذت‌ها و نعمت‌های شیرین زندگی بهره‌مند شدی.
نیکویی‌ات باید که‌افزون بود
نیکویی افزون‌تر ازین چون بود‌؟
هوش مصنوعی: نیکی تو باید بیشتر از این باشد، نیکی بیشتر از این چگونه ممکن است؟
کز سر آن خامه که خاریده‌اند
نغز نگار‌یت نگاریده‌اند
هوش مصنوعی: از زمانی که آن قلم بر کاغذ حرکت کرده، زیبایی‌های تو به شکلی زیبا به تصویر کشیده شده‌اند.
رشتهٔ جان بر جگر‌ت بسته‌اند
گوهر تن بر کمر‌ت بسته‌اند
هوش مصنوعی: جان تو به جگر تو وصل شده و گوهر وجود تو به کمر تو بسته شده است.
به که ضعیفی که درین مرغزار
آهوی فربه ندود با نزار
هوش مصنوعی: بهتری آن است که در این دشت، گوزنی چاق و چله به دویدن نیفتد که ضعیف و ناتوان است.
جانور‌انی که غلام تواند
مرغ علف‌خوارهٔ دام تواند
هوش مصنوعی: موجوداتی که تحت فرمان تو هستند، همگی می‌توانند به راحتی تبدیل به طعمه یا هدفی برای شکارچیان شوند.
چون تو همایی شرف کار باش
کم خور و کم گوی و کم‌آزار باش
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که چون تو شخص برجسته‌ای هستی، باید کمتر خوراک بخوری، کمتر صحبت کنی و کمتر دیگران را آزار دهی.
هر که تو بینی ز سپید و سیاه
بر سر کاری است در این کارگاه
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی خود می‌بینی، چه خوب و چه بد، در حال انجام کاری است و هر یک در این دنیای بزرگ مشغول فعالیت و تلاش هستند.
جغد که شوم است به افسانه در
بلبل گنج است به ویرانه در
هوش مصنوعی: اگر به جغد تبدیل شوم، نماد بدبختی و شوم بودن هستم، اما اگر به بلبل تبدیل شوم، مظهر زیبایی و شادی را در ویرانه‌ها پیدا می‌کنم.
هر که در این پرده نشانیش هست
در خور تن قیمت جانیش هست
هوش مصنوعی: هر کس که در این دنیا مشخصات و نشانه‌هایش را دارد، قیمت جانش با ارزش جسمش برابر است.
گرچه ز بحرِ تو به گوهر کمند
چون تو همه گوهریِ عالَمند
هوش مصنوعی: هرچند دریا از تو کم‌نقش‌تر است، اما همه چیزهای گرانبها در جهان، به‌واسطه تو ارزشمند می‌شوند.
بیش و کمی را که کشی در شمار
رنج به قدر دیَتَش چشم دار
هوش مصنوعی: اگر بخواهی اندازه و مقدار چیزها را بشماری، به یاد داشته باش که هر رنجی که می‌کشی به اندازه خودش ارزش دارد.
نیک و بد ملک به کار تواند
در بد و نیک آینه‌دار تواند
هوش مصنوعی: کار خوب و بد می‌تواند در هر دو حالت به روشنی نشانگر ویژگی‌های شخص باشد، مانند آینه‌ای که حقیقت را نمایان می‌کند.
کفش دهی باز دهندت کلاه
پرده‌دری پرده درندت چو ماه
هوش مصنوعی: اگر به کسی کمک کنی و یا از او پشتیبانی کنی، او نیز در نوبت خود به تو کمک خواهد کرد. اینجا اشاره به یک تعامل دوطرفه وجود دارد که اگر محبت و لطفی به دیگران داشته باشی، در نهایت همان محبت و لطف به خودت باز خواهد گشت.
خیز و مکن پرده‌دری صبح‌وار
تا چو شبت نام بود پرده‌دار
هوش مصنوعی: برخیز و رازهایت را فاش نکن صبح‌گونه، چرا که در شب، نام تو در پرده‌پوشی محفوظ است.
پردهٔ زنبور گل سوری است
و‌آنِ تو این پردهٔ زنبوری است
کارهای تو در این دنیا آشکارتر و هویداتر از یک زنبور است زیرا پردهٔ زنبور، گل سرخ است ولی پردهٔ تو این آسمان زنبوری و توری است که همه چیز از پشت آن هویدا‌ست.
چند پری چون مگس از بهر قوت‌؟
در دهن این تنهٔ عنکبوت
تا کی برای قوت و غذای بدن، در این دنیا که مثل دام عنکبوت است می‌پری و می‌گردی؟ (تنه یعنی تنیده که منظور تار عنکبوت است) 
پردگیانی که جهان داشتند
راز تو در پرده نهان داشتند
هوش مصنوعی: پرنده‌هایی که در دنیا وجود داشتند، رازی از تو را در خفا نگه می‌داشتند.
از ره این پرده فزون آمدی
لاجرم از پرده برون آمدی
هوش مصنوعی: با عبور از این حجاب و پرده، تو به مرحله‌ای رسیدی که اکنون از آن پرده خارج شده‌ای.
دل که نه در پرده‌، وداعش مکن
هر چه نه در پرده‌، سماعش مکن
هوش مصنوعی: دل را نه در پنهان، وداع کن و نه در حالتی که نه در پنهان است، به وجد بیاور.
شعبده‌بازی که در این پرده هست
بر سرت این پرده به بازی نبست
هوش مصنوعی: شعبده‌باز که در این نمایش حضور دارد، بر تو تأثیری نمی‌گذارد و تو تحت تأثیر این نمایش نخواهی بود.
دست جز این پرده به جایی مزن
خارج از این پرده نوایی مزن
هوش مصنوعی: فقط در چارچوب فعلی و شرایط موجود اقدام کن و به چیزی فراتر از این چارچوب فکر نکن.
بشنو از این پرده و بیدار شو
خلوتی‌ِ پردهٔ اسرار شو
هوش مصنوعی: به صدای این پرده گوش کن و از خواب غفلت بیدار شو، به دنیای خاص و رازآلود این پرده وارد شو.
جسمت را پاک‌تر از جان کنی
چونکه چهل روز به زندان کنی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی جسمت از روح هم پاک‌تر شود، باید چهل روز خودت را تحت انضباط و دوری از دنیا قرار دهی.
مرد به زندان شرف آرد به دست
یوسف ازین روی به زندان نشست
هوش مصنوعی: مرد به خاطر شرافت و احترام، خود را به زندان می‌افکند تا به دست یوسف (شخصیتی که نماد نیکی و عدالت است) برسد و این انتخابش نشان‌دهنده فداکاری و پایبندی او به اصولش است.
قدر دل و پایهٔ جان یافتن
جز به ریاضت نتوان یافتن
هوش مصنوعی: برای دستیابی به ارزش دل و روح، تنها از طریق تلاش و زحمت می‌توان به این هدف رسید.
سیم طبایع به ریاضت سپار
زر طبیعت به ریاضت برآر
هوش مصنوعی: طبع‌های نیکو و زیبا را با تلاش و کوشش به دست بیاور و طبیعت خود را نیز با زحمت و تمرین به بهترین شکل تغییر بده.
تا ز ریاضت به مقامی رسی
که‌ت به کسی درکشد این ناکسی
هوش مصنوعی: کوشش کن تا به سطحی از کمال برسی که هیچ کس نتواند تو را از روی رضایت خدا دور سازد.
توسنی طبع چو رامت شود
سکهٔ اخلاص به نامت شود
هوش مصنوعی: وقتی که طبیعت و نفس انسانی به آرامش برسد و کنترل شود، در این صورت در زندگی تو صداقت و خلوص به عنوان امتیاز اصلی شناخته خواهد شد.
عقل و طبیعت که تو‌را یار شد
قصهٔ آهنگر و عطار شد
هوش مصنوعی: وقتی عقل و طبیعت به کمک تو بیایند، داستان تو مانند داستان آهنگری و عطار می‌شود.
کاین ز تبش آینه‌روی‌ت کند
و‌آن ز نفس غالیه بویت کند
از بیت قبل: وقتی که عقل و طبیعت در اثر ریاضت یار تو شوند این، مثل آهنگر که آینه جلا می‌دهد از آتشش تو را زیبا کند و آن، مانند عطار تو را خوش‌عطر. (غالیه ترکیبی است عنبر و مشک و ...)
در بُنهِ طبع نجات اندکی است
در قفس مرغ حیات اندکی است
هوش مصنوعی: در دل طبیعت، به اندازه‌ای نجات وجود دارد و در قفس زندگی، فقط مقداری از حیات وجود دارد.
هر چه خلاف‌آمدِ عادت بوَد
قافله‌سالارِ سعادت بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که بر خلاف عادات و رویه‌های معمول باشد، می‌تواند راهنمایی برای رسیدن به سعادت و خوشبختی باشد.
سر ز هوا تافتن از سروری است
ترک هوا قوت پیغمبر‌ی است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بلند پروازی و هدف‌های بلند از روحیه‌ای سرشناس و با مقام نشأت می‌گیرد، در حالی که رها کردن وابستگی‌های دنیوی و نیازهای زودگذر، نیرویی الهی و بزرگ تلقی می‌شود.
گر نفسی نفس به فرمان توست
کفش بیاور که بهشت آن توست
هوش مصنوعی: اگر کسی تحت فرمان تو باشد، پس بی‌درنگ برای او کفش بیاور که بهشت در انتظار اوست.
از جرس نفس برآور غریو
بندهٔ ‌دین باش نه مزدور دیو
هوش مصنوعی: صدای جرس را بلند کن و با تمام وجود و ایمان زندگی کن؛ باید بندگی خداوند را بپذیری نه اینکه به خواسته‌های شیطان تن بدهی.
در حرم دین به حمایت گریز
تا رهی از کش مکش رستخیز
هوش مصنوعی: در مکان مقدس دین، به حمایت پناه ببر تا بتوانی از درگیری‌ها و تنش‌های روز قیامت فرار کنی.
ز‌آتش دوزخ که چنان غالب است
بوی نبی شحنهٔ بوطالب است
هوش مصنوعی: از آتش دوزخ که بوی آن بسیار قوی و غالب است، می‌توان به یاد نبی و حاکم بوطالب افتاد.
هست حقیقت نظر مقبلان
درع پناهنده روشن‌دلان
هوش مصنوعی: حقیقت نگاه کسانی که رو به جلو هستند، در پناه روشن‌دلان وجود دارد.

حاشیه ها

1388/07/29 23:09

اونهایی که ما رو ساختن... پردگیانی که جهان داشتند... راز تو در پرده نهان داشتند....منظور از پرده این نیس که راز تو را پشت پرده قایم کردن. منظور اینه که اونهایی که تو رو ساختن، راز تو را در یک پرده ی موسیقی قرار دادن. یعنی کوکت کردن روی تمهای خاص. روی تم خوبی. روی تم زیبایی.... از ره این پرده فزون آمدی......لاجرم از پرده برون آمدی....به معنی اینکه اون کوک رو نگه نداشتی و با زشتیها و فاقد زیبایی ها بسر بردی و نازیبا ساختی و عمل کردی و از کوک افتادی و از پرده ی موسیقایی درونت دور شدی. تمام مشکلاتت هم از اینه که از ره این پرده برون آمدی. باید خودت رو دوباره به زیبایی تسلیم کنی و به اصطلاح توبه کنی. وقتی شما سلامتتان به خطر می افتد دکتر برای شما چکار میکند؟ دکتر شما رو توبه میده. یعنی میگه از این قرصها بخور تا فلان ماده ی غذایی بدنت زیاد بشه و از این غذا و چربی و ... نخور، چون در مصرف آنها افراط کرده ای و بدنت از کوک خارج شده است. اونهایی که باشگاه بدنسازی میرن هم میرن که بدن خودشون رو کوک و هارمونیک کنن و بیماری یعنی همون از پرده برون آمدن.
گذیده ای از سخنرانی های استاد الهی قمشه ای

1395/12/14 00:03
امین احمدی

سلام.به قول استاد کسی با این کلمه پرده به این زیبایی کار نکرده

1400/08/25 09:10
آرمان آریانا

فیلم کوتاه سه دقیقه ای

the black hole

عمیقا منو یاد این شعر نظامی میندازه انگار این فیلم از روی این شعر ساخته شده یا این شعر تفسیر این فیلم هست 

1400/09/09 15:12
رسول

بی نهایت ممنونم از حاشیه آقای صفاریان و نقل قولشون از دکتر الهی قمشه‌ای

1401/08/28 16:10
آرمان آریانا

دوستان یه سوال 

اونجا که میگه

عقل و طبیعت که تو را یار شد، قصه آهنگر و عطار شد

منظور کدام قصه هست؟

داستان اهنگر و عطار چیه

1402/04/26 00:06
سیروس عزیززاده

خدمت جناب آریانا:

من فکر میکنم که قصه ی خاصی منظور شاعر نبوده چون در بیت بعد در رابطه با نتیجه کار آهنگر و عطار منظورشو بیان کرده. فکر میکنم منظورش اینه که عقل وجود مارو صیقل میده ( مثل آهنگر که آهن رو صیقل میده) و طبیعت هم محرک احساسات و جسم ما هستش ( مثل عطار که با عطر و دارو این کار رو با انسان می‌کنه). 

1403/02/18 22:05
کیهان

زاتش دوزخ که چنان غالب است

بوی نبی شحنه بوطالب است

هست حقیقت نظر مقبلان

درع پناهنده روشندلان

به عقیده اهل سنت چون ابوطالب اسلام اختیار نکرد،ناگزیر به جهنم می رود ولی بوی قربت و حمایت او از پیغمبر شحنه اوست و آتش را از او دور میسازد و در حقیقت نظر مقبلی چون پیغمبر درع پناه صاحبدلی است چون ابوطالب.

آیه(اِنّکَ لاتَهدی مَن اَحبَبتَ وَلکِنَّ یَهدی مَن یَشاءُ)در حق ابوطالب نازل شده است.