غزل شمارهٔ ۸۱۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۱۹ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۸۱۹ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۸۱۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
درود به همه ی دوستان فرهیخته و دوست داران مولانا
نام : اندک اندک
خواننده : استاد فرزانه شهرام ناظری
سراینده : شاعر شاعران جهان ( خداوندگار عشق و عرفان ) مولانای ایرانی فراجهانی
نوار : گل 100 برگ :
( پرفروشترین نوار ایران تا کنون بدون پشتیبانی هایی که خود بهتر می دانید !! )
شاد زی و شادی گستر باش
شاد زی ، مهر ورز ، فراجهانی باش
گر خدا خواهد تا درودی دیگر بدرود.
مولانا با توجه به دید عمیق خود که ناشی از عرفان (تجلی خدا بر دل وقلبش) یا به زبان خودمانی دیدن خدا است اینگونه می فرماید:
کم کم کودکان به دنیا می آیند (چه آنهایی که در شکم مادر هستند وچه آنهایی که هنوز قرا هست بعدا" به دنیا بیایند)که همگی مست هستند(مستی ناشی از دیدار حق)
کم کم خدا پرستان پا به این جهان می گذارند
این نوزادان یا کودکان مایه نوازش دل ودارای فخر وناز هستند و چهره آنها مانند گل است واز گلستان می آیند.
گلستان منظور مولانا بهشتی است که حضرت آدم در آن زیست میکرد ودر محضر خدا بود(اشاره دارد به فرود انسان از بهشت به عالم خاکی)
و خیلی ها از دنیا رفتند(رفتگان) وانسا نهای تازهای به دنیا می آیند(نوزادان)
نوزادان انگار با دامنی پر از طلا وجواهر برای والدینشان می آیند(مایه خیر وبرکت برای والدینشان هستند)
این نوزادان یا کودکان مانند تشعشعات نور خورشید جانشان پاک ولطیف است
واینهااز مرتبه ای بالا وفوق تصور(محضر خدا)به پسترین نقطه (عالم خاکی)وارد می شوند
ودر پایان آیاتی از قرآن را تفسیر می کند که:
اینان از خدایند و به سوی او بر می گردند وهمینطور اینها از بهشت آمده اند و بسوی بهشت میروند
انسان اگر از طریق چشم دل خدا را دید دچار ذوق -وجد-ومستی می شود که البته با مستی شراب انگوری فرق داردو براساس همین استعاره است که عرفا می وشراب را در اشعارشان بکار برده اند.
شمس من ایشان فرمودند دلم و من پلمه ( لوح در انندراج) دل را بزرگ می دارم . دل که بی گره باشد و صاف ، چه بسا نیکی ای ما را رسد .
من از واژگان بوی می برم ! این واژه هنزاء بوی شگفتی می دهد ، عربی نیست و پارسی نه تمام ، گویا باید برنامی ( لقب ) باشد که کسی به کسی داده باشد . من بوی می برم بیا و این امین کهترک را بشنو بیا در گوش بگیریم . درود بر خردمندی شما .
غلامرضا جانم بنویس ما شاد از امدن شما هستیم
منظورش بهبود کناره نویسی هاست و من را هم چنانچه گفتم نقد می کنند و این ناراحت کننده نیست
به نظر بنده شعر راجب به ظهور ناجی عالم می باشد و ظهور مردمانی خدا جو و خدا پرست که با توجه به ایه شریفه زمین را به ارث میبرن قبل از وقوع قیامت.
این شعر مربوط به آمدن شمس تبریزی به قونیه است
آمدن شمس تبریز و دیدار مجدد با مولانا ست
این بیت جا افتاده:
سر خمش کردم که آمد خوان غیب
نک بتان با آب دستان میرسند
گنجور جان ای کاش ترجمه انگلیسی این اشعار را هم میگذاشتید. خیلی دنبالش گشتم ولی جایی پیدا نکردم
سلام بر همه.
با دیدن خیل عظیم عاشقان اباعبدالله حسین علیه السلام برای زیارت اربعین ایشان در این روزها (امروز شنبه 13 آبان 1396 و یک هفته به اربعین حسینی مانده است) یاد این شعر افتادم.
اندک اندک جمع مستان می رسند
اندک اندک می پرستان می رسند
و این بیت از حافظ که
که ای صوفی شراب آن گه شود صاف
که در شیشه برآرد (بماند) اربعینی
شاید بسیار ظریف اشاره به این نکته هم داشته باشد.
سلام
چرا هیچتفسیری برای دیوان شمس موجود نیست؟
اگرشما چیزی را میشناسید لطفا معرفی کنید
درود
در مصرع دوم این شعر نک بتان به چه معنی است؟
سر خمش کردم که آمد خوان غیب
نک بتان با آبدستان میرسند
باسلام،آقای آرین نوبخت،دقیقأ زدید وسط خال، این غزل مولانا راجع به مردمان خداجو وخداپرستی است که قبل از قیامت طبق آیه ی قرآن وارثان زمین خواهند شد، آری اندک اندک جمع مستان میرسند/اندک اندک می پرستان میرسند...آب زنید راه را هین که نگار میرسد/مژده دهید باغ را،بوی بهار میرسد...چاک شدست آسمان،غلغله ایست درجهان/عنبرومشک میدمد،سنجق یار میرسد...آری قرار است قبل از قیامت،قیامتی دیگراتفاق بیفتد،قرار است آسمان شکاف بخورد و بهشت به زمین بیاید،وطرحی نو درانداخته شود،همانطور که حافظ هم میگوید: بیاتاگل برافشانیم و می درساغراندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نودراندازیم... قراراست،نفس بادصبا مشک فشان شود،وعالم پیر دوباره جوان شود،قرار است بقول حافظ: آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/عالمی دیگربباید ساخت وزنوآدمی...بقول مولانا: هرسوی بانگ ومشغله،هرسوی شمع ومشعله/ کامشب جهان حامله زاید جهان جاودان...وآن روز عید بزرگ وفرج وگشایش بزرگ وروزگار رهایی بشر است....هرکجابوی خدا می آید/خلق بین بی سروپا می آید/زانکه جانها همه تشنه است به می/تشنه را بانگ سقا می آید...(قل آرایتم آن اصبح مآؤکم غورا فمن یأتیکم بمآءمعین&انما آمره اذا اراده شیئأ آن بقول له کن فیکون) همانا امر او اگر اراده کند چیزی را،پس به آن چیز امرمیکند که بشو،واو خواهد شد(یعنی اگر خداوند اراده کرده که عالم وآدمی از نو بیافریند وطرحی نو درانداخته شود،حتمأ این اتفاق مبارک خواهد افتاد) شیرخوارکرم اند ونگران/تاکه مادرزکجامی آید/درفراقند ونمه منتظرند/کزکجاوصل ولقا می آید...مولانا پیغمبرعشق است ویخنش سخن عشق است مولانا کعبه ی دلهاست
لاغران خسته از مرعای عشق
فربهان و تندرستان میرسند
برداشت معنایی از این بیت: لاغران خسته کنایه از سالکان طریق حق تعالی که بعد از مدت ها خودسازی و تهذیب دل و تزکیه نفس نمودن در مرعا(چراگاه)ی عشق از جانی فربه و بدنی تندرست و سالم برخوردار شده اند، از راه می رسند.
سرّ خَمُش کردم که آمد خوان غیب
نک بتان با آبدستان میرسند
براشت معنایی از این بیت: رازداری نمودم (رازم را پنهان کردم) و لذا سفره غذای غیبی از راه رسید و حال می بینم که خادمان زیباروی با آفتابه هایی از آب و گلاب و شراب برای حاضر شدن بر سر این سفره دارند می آیند. و عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً21/سوره انسان. ؛ بر بالای بهشتیان، لباسی لطیف از دیبای سبز و حریر ستبر است و بر دستهاشان دستبند نقره خام، و پروردگارشان شرابی پاک (و گوارا از کوثر عنایت)به آنان می نوشاند.
والحمد لله رب العالمین علی کل حال...
سلام
شاید سر به معنی سرود خوانی اول خوانی سرخوانی باشد مانند ... هنگام سر خوانی است این
عالی
یه بیت نداره
درود بر شما
هر چه گشتم (پیر من و مراد من.....) را نیافتم
درود وقت بخیر، بیت
سر خمش کردم که آمد خالق ، ای
نک بتان با آب دستان می رسند
که داخل تصنیف استاد ناظری خوانده می شود از کیست؟