غزل شمارهٔ ۲۳۱۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۳۱۰ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
این غزل زیبا در مورد امام زمان میباشد.
دوست عزیز
مولوی در بیت آخر به صورت واضح و آشکار مخاطب شعرش رو اعلام کرده
چه اصراریه حقیقت رو در جهت عقاید خودمون تحریف کنیم؟
اخه برادر من مگر شما از دلش اگاهی که میگی اعتقاد نداره زمان مولانا مذهب رسمی تسنن بوده خیلی ها مجبور بودن تقیه کنن
والله کسی مثل علامه جعفری برای مثنویش حاشیه نمی موشت
مات در اینجا به چه معنی است؟
مات : ازما به تو سلام
ازمات سلام الله
یعنی ازجانب ما به تو سلام وسلامتی وعرض ارادت
در مات ت ضمیر است
گویا" از مات" به معنای،"از ما به تو" یا " از ما تو را" است دوست گرامی.
در عربی هم می شود گفت: علیک السلام هم سلام الله علیک و هم" علیک منّا السلام....
مولوی دو گونه ی اخیر را به صورت تلفیقی اورده.
از مات سلام الله: سلام خدا از سوی ما نثار تو باد...
تا زمانی که ماها بین شمس و امام زمان فرق بزاریم و تووی خیالاتمون پشت اونا سنگ بگیریم . تا رسیدن به معانی بالای سخن مولانا فاصله ایست.
سلام. مات یعنی «ما تو را» یا «ما بر تو». اگر میگفت از ما سلام الله به این معنی بود که «سلام خدا از طرف ما» ، ولی سلام خدا از طرف ما بر چه کسی؟ بنابراین برای اینکه بگوید سلام خدا از طرف ما بر تو ، می گوید از مات سلام الله.
معنی بیت آخر چیست ؟
اردشیر جان
شمس الحق تبریزی در لخلخه آمیزی
هم مشکی و هم عنبر از مات سلام الله
می گوید : شمس الحق تبریزی، آمیزه ای از مشک و عنبر در وجود توست ، سلام بر تو
زنده باشی
البته دوستان بلا استثنا مات را ما بر تو فهمیده اند اما من هیچ جا چنین مفهومی را ندیده ام و بنظر من خیلی هم درک عرفانی ندارد در مکتبی که من و مایی نردبان بدبختی و خود پرستی گناه کبیره است، مات از موت است در فارسی مفهوم بهتزده و مبهوت و در شطرنج معنی شاهی که هیچ حرکتی نتواند بکند، در هر دو صورت منظور بگونه ای مرگ و مردگی است، از مات یعنی از منظر یک خود مرده ای که در نور رفته است، و از آنجا سلام می فرستد
مات صفت نیست، فعل است .
مات یعنی مردن ، نه اینکه مرده
یعنی شما میفرمایید مات به این سادگی که یعنی از ما تو را ، جایش بگذاریم "از مردن ، سلام الله"
تا آنجا که میدانم گاهی هم صفت حساب میشود و در ادبیات امروزی مثل صفت هست ،
البته بر اساس مطالعات بنده ولیکن شاید در قدیم فعل بوده باشد آخر بسیاری کلام تغییر کردند از نظر ساختار و معنی و حتی تغییراتی در تعداد واج ها و اصوات. و ....
ادامه پست قبل : البته باید منتظر شرح آقای کریم زمانی باشیم که ایشان این غزل را چگونه شرح میکنند . این نظریات همه حدس و گمان است
به نام او
حقیقت همیشه ساده است ولی ساده ترین حقایق در زمینه گم می شوند. باور ناپذیر می گردند و کسی براحتی حاضر به پذیرفتن آن نیست!!!
ای غایب از این محضر از مات سلام الله
وی از همه حاضرتر از مات سلام الله
چه کسی در اینجا حضور ندارد ؟! بدون شک خدا !
و چه کسی حاضرتر از همه در اینجاست؟! بدون شک خدا ! از ما بر تو سلام ای خدا !!
ای نور پسندیده وی سرمه هر دیده
احسنت زهی منظر از مات سلام الله
ای برترین نور و ای جلا دهندهء چشمان بینا
آفرین و احسنت بر تو که اینهمه نظرگاه آفریدی از ما بر تو سلام ای خدا !!
ای صورت روحانی وی رحمت ربانی
بر مؤمن و بر کافر از مات سلام الله
ای جلوهء روحانی و ای رحمت الهی که بر مومن و بر کافر سایه رحمت خود را گسترده ای از ما بر تو سلام ای خدا !!
چون ماه تمام آیی و آن گاه ز بام آیی
ای ماه تو را چاکر از مات سلام الله
هنگامی که بصورت کامل خود را آشکار می کنی سقف آسمان (که در اندیشهء ماست) گشوده میشود و تو جلوه می کنی
ماه خدمتگزار کوچک توست از ما بر تو سلام ای خدا !!
ای غایب بس حاضر بر حال همه ناظر
وی بحر پر از گوهر از مات سلام الله
ای آنکه از دید ما غایبی ولی در همه جا و بر همه احوال حاضر و ناظری
و ای آنکه دریای عظیم وجودت پر از گوهر های بی مثال است از ما بر تو سلام ای خدا !!
ای شاهد بینقصان وی روح ز تو رقصان
وی مستی تو در سر از مات سلام الله
ای مشاهده گر بدون کم و کاست و ای کسی که روح و جان از تو سرچشمه گرفته است
و ای کسی که سر مستی ما از عطر وجود توست از ما بر تو سلام ای خدا !!
ای جوشش می از تو وی شکر نی از تو
وز هر دو تویی خوشتر از مات سلام الله
ای آنکه سرچشمهء شراب الهی تو هستی و شیرینی شکر از تو ست
و از هر دو اینها عالی تر و بهتر وجود خود توست از ما بر تو سلام ای خدا !!
شمس الحق تبریزی در لخلخه آمیزی
هم مشکی و هم عنبر از مات سلام الله
خورشید حقیقتی و به عطر و عود آمیخته گشتی
تو خود سرچشمهء مشک و عنبر هستی از ما بر تو سلام ای خدا !!
با سلام
دوستی گفته بود
که مولوی شیعه بوده ولی در زمان حاکمیت تسنن تقیه می نموده
به ایشان عرض می کنم اتفاقا دلیل ساده بر اهل تسنن بودن بزرگانی چون مولوی و سعدی و ...یکی همین است که جامعه ایران اکثرا تا قبل از صفویه اهل تسنن بوده اند( البته در اشعارشان دلایل محکمی بر مذهب تسنن وجود دارد ) ولی این به این معنی نیست که استثنا نباشد ولی استثنا را باید اثبات کرد یعنی باید این موضوع را که مولوی اولا شیعه بوده و ثانیا تقیه می نموده با قرائنی اثبات نمود و اگر صرفا با چند مورد مدح امام علی و اهلبیت (ع) بخواهیم مولوی را شیعه بدانیم اولا باید گفت پس تقیه کردن کجا رفت و اگر تقیه می کردند پس همین تجلیلها را که از اهلبیت دارند چرا گفته اند و مشکلی پیش نیامده ثانیا با این استدلال باید خلفای سه گانه یعنی عمر و ابوبکر و عثمان را نیز شیعه بدانیم که آنها بیش از سعدی و مولوی و حافظ و دیگر معاریف ادبیات فارسی از امام علی (ع) تجلیل نموده اند ! (به تاریخ مراجعه کنید )
بنابراین واقعیت این است که اهل سنت اولا امام علی (ع) را به عنوان خلیفه چهارم پیامبر قبول دارند و ثانیا دوستدار اهلبیت پیامبر (ص) می باشند و به اولاد حضرت رسول ارادت قلبی دارند
و در پایان بایدگفت ما نیز با علم به این موضوع به خاطر ارزش ادبی و اوج شعری این بزرگان به آنها و شعر آنها علاقه مند هستیم و البته اهل کوبیدن بر طبل اختلاف شیعه و سنی نیستیم بلکه حفظ وحدت اسلامی را واجب تر از هر واجبی می دانیم
چطور میشود اگر مات را به معنای حیران ک سرگشته بگیریم (مات در شطرنج)
دیگر نیاز به این همه تفصیل نیست و معنای درستی هم میدهد
بیت هفت وزنش نرتیب نداره انگار
تو را سعادت بادا در آن جمال و جلال
هزار عاشق اگر مرد خون *مات* حلال
به یک دمم بفروزی به یک دمم بکشی ...
این شعر چند بیت حذف شده داره و با این مصرع شروع میشود... ای نادره ی دوران از مات سلام الله... ووو
حسام الدین سراج در یکی از کنسرتهای اوایل دهه هشتاد این غزل رو به زیبایی و به صورت تصنیف اجرا کرد که متاسفانه هنوز منتشر نشده
مولانا و پدر و فرزندش ، همگی اهلسنت حنفی مذهب بوده اند تصوف خراسانی بر مذهب اهل سنت حنفی استوار است تصوف شمالغرب ایران هم بر مذهب اهل سنت شافعی مبتنی بوده است