گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۱۱

از انبهی ماهی دریا به نهان گشته
انبه شده قالب‌ها تا پرده جان گشته
از فرقت آن دریا چون زهر شده شکر
زهر از هوس دریا آب حیوان گشته
در عشرت آن دریا نی این و نه آن بوده
بر ساحل این خشکی این گشته و آن گشته
اندر هوس دریا ای جان چو مرغابی
چندان تو چنین گفته کز عشق چنان گشته
دوش از شکم دریا برخاست یکی صورت
و آن غمزه‌اش از دریا بس سخته کمان گشته
دل گفت به زیر لب من جان نبرم از وی
سوگند به جان دل کان کار چنان گشته
از غمزه غمازی وز طرفه بغدادی
دل گشته چنان شادی جانم همدان گشته
در بیشه درافتاده در نیم شبی آتش
در پختن این شیران تا مغز پزان گشته
از شعله آن بیشه تابان شده اندیشه
تا قالب جان پیشه بی‌جا و مکان گشته
گرمابه روحانی آوخ چه پری خوان است
وین عالم گورستان چون جامه کنان گشته
از بهر چنین سری در سوسن‌ها بنگر
دستوری گفتن نی سر جمله زبان گشته
شمس الحق تبریزی درتافته از روزن
تا آنچ نیارم گفت چون ماه عیان گشته

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از انبهی ماهی دریا به نهان گشته
انبه شده قالب‌ها تا پرده جان گشته
هوش مصنوعی: انبه‌ای که در دریا زندگی می‌کند، به طرز زیرکانه‌ای به شکل انبه درآمده است. این تغییر شکل به گونه‌ای است که روح و جوهر واقعی وجود خود را پنهان کرده است.
از فرقت آن دریا چون زهر شده شکر
زهر از هوس دریا آب حیوان گشته
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی از آن دریا، مانند زهر تلخی شده‌ام. زهر به خاطر آرزوی وصال دریا، به آب حیات تبدیل گشته است.
در عشرت آن دریا نی این و نه آن بوده
بر ساحل این خشکی این گشته و آن گشته
هوش مصنوعی: در خوشی و شادی، آن دریا و این ساحل خشک به قدری تغییر کرده‌اند که دیگر نمی‌توان به راحتی آن‌ها را با گذشته مقایسه کرد.
اندر هوس دریا ای جان چو مرغابی
چندان تو چنین گفته کز عشق چنان گشته
هوش مصنوعی: ای جان، تو مانند مرغابی که در آرزوی دریاست، آنقدر درباره عشق صحبت کردی که به همین حالت درآمده‌ای.
دوش از شکم دریا برخاست یکی صورت
و آن غمزه‌اش از دریا بس سخته کمان گشته
هوش مصنوعی: شب گذشته از دل دریا، یکی چهره‌ای ظاهر شد و آن نگاه فریبنده‌اش آنچنان دلربا بود که مانند کمانی خمیده به نظر می‌رسید.
دل گفت به زیر لب من جان نبرم از وی
سوگند به جان دل کان کار چنان گشته
هوش مصنوعی: دل به آرامی گفت که جانم را فدای او نکنم، سوگند به جان دل که کار به این شکل پیش آمده است.
از غمزه غمازی وز طرفه بغدادی
دل گشته چنان شادی جانم همدان گشته
هوش مصنوعی: از نگاهی که به من انداختی و از شگفتی‌هایی که از بغداد دیدم، دل من آن‌قدر شاد شده که جانم سرشار از خوشی است.
در بیشه درافتاده در نیم شبی آتش
در پختن این شیران تا مغز پزان گشته
هوش مصنوعی: در دل جنگل و در دل شب، آتش بر پا شده و این شیرها را تا عمق وجودشان در حال پختن است.
از شعله آن بیشه تابان شده اندیشه
تا قالب جان پیشه بی‌جا و مکان گشته
هوش مصنوعی: از نور و روشنی آن جنگل، افکار شکل گرفته و روح بی‌جا و مکان شده است.
گرمابه روحانی آوخ چه پری خوان است
وین عالم گورستان چون جامه کنان گشته
هوش مصنوعی: این جا به نظر می‌رسد که روحانیان و مذهبیون در حال پذیرایی از دیوانگان و عده‌ای هستند که در زندگی خود دچار مشکلات و چالش‌ها شده‌اند. در این دنیا، افراد به گونه‌ای به اطراف خود نگاه می‌کنند که گویی در گورستانی زندگی می‌کنند، به همراه لباس‌هایی که نشان‌دهنده‌ی سختی‌ها و افسردگی‌های زندگی‌شان است.
از بهر چنین سری در سوسن‌ها بنگر
دستوری گفتن نی سر جمله زبان گشته
هوش مصنوعی: برای دیدن ریشه‌های این موضوع، به گل‌های سوسن نگاه کن. زیبایی و لطافت این گل‌ها نشان‌دهنده‌ی راز و رمزهای بسیاری است که در زبان و گفتار نهفته است.
شمس الحق تبریزی درتافته از روزن
تا آنچ نیارم گفت چون ماه عیان گشته
هوش مصنوعی: شمس تبریزی با نور و درخشندگی خود از روزنی به درون تابیده است، به گونه‌ای که نمی‌توانم از او سخن بگویم، زیرا آنچه او را روشن کرده، مانند ماهی است که در آفتاب روشن و عیان شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳۱۱ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"رقص درخت"
با صدای پژمان واثقی (آلبوم رقص درخت)

حاشیه ها

1396/09/29 06:11
نادر..

انبه شده قالب‌ها، تا پرده جان گشته..