گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۵۰

تلخی نکند شیرین‌ذقنم
خالی نکند از می دهنم
عریان کندم هر صبحدمی
گوید که بیا من جامه کنم
در خانه جهد مهلت ندهد
او بس نکند پس من چه کنم
از ساغر او گیج است سرم
از دیدن او جان است تنم
تنگ است بر او هر هفت فلک
چون می‌رود او در پیرهنم
از شیره او من شیردلم
در عربده‌اش شیرین سخنم
می‌گفت که تو در چنگ منی
من ساختمت چونت نزنم
من چنگ توام بر هر رگ من
تو زخمه زنی من تن تننم
حاصل تو ز من دل برنکنی
دل نیست مرا من خود چه کنم

اطلاعات

وزن: مستفعلتن مستفعلتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تلخی نکند شیرین‌ذقنم
خالی نکند از می دهنم
هوش مصنوعی: تلخی زندگی بر شیرینی‌ام تأثیر نگذارد و دلم از لذت‌های خوب خالی نگردد.
عریان کندم هر صبحدمی
گوید که بیا من جامه کنم
هوش مصنوعی: هر صبح که به فضای تازه‌ای قدم می‌گذارم، دلم می‌خواهد خود را باز و بی‌پرده نشان دهم، اما آن صدا از من می‌خواهد که دوباره لباس بپوشم و به خودم بپردازم.
در خانه جهد مهلت ندهد
او بس نکند پس من چه کنم
هوش مصنوعی: در خانه، او به من اجازه نمی‌دهد که آرامش داشته باشم و نمی‌گذارد به کارم ادامه دهم؛ حالا من باید چه کار کنم؟
از ساغر او گیج است سرم
از دیدن او جان است تنم
هوش مصنوعی: از نوشیدن از لیوان او سرم گیج شده و به خاطر دیدن او، جانم در بدنم بی‌تاب است.
تنگ است بر او هر هفت فلک
چون می‌رود او در پیرهنم
هوش مصنوعی: هر هفت آسمان بر او تنگ است، زمانی که او به درون لباس من می‌آید.
از شیره او من شیردلم
در عربده‌اش شیرین سخنم
هوش مصنوعی: از وجود او من به شیرینی دل و کلامی شیرین دست یافته‌ام.
می‌گفت که تو در چنگ منی
من ساختمت چونت نزنم
هوش مصنوعی: او می‌گفت که تو در دست من هستی و من تو را به وجود آوردم، پس چرا باید به تو آسیب بزنم؟
من چنگ توام بر هر رگ من
تو زخمه زنی من تن تننم
هوش مصنوعی: من همچون چنگی هستم و تو با ضربه‌های خود بر روی هر رگ من نواخته می‌شوی. من به آرامی و با حس درونی‌ام به صدا درمی‌آیم.
حاصل تو ز من دل برنکنی
دل نیست مرا من خود چه کنم
هوش مصنوعی: اگر تو از من دل برکنی، دیگر دلی برای من نمی‌ماند و من چه کار می‌توانم بکنم؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ به خوانش علی مراقب
غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1388/08/06 13:11
محمد

"زخمه بزنی زخمه نزنی من تن تننم" درست است.
---
پاسخ: این نقل شما را من هم شنیده‌ام، باید مربوط به تفاوت نسخه‌ها باشد، متن را تغییر ندادیم.

1389/05/01 16:08
زرین

آهنگ محسن نامجو را روی این غزل گوش بدهید .
زیباست.

زیباست که در ساحت شعر بجای نگارش واژه است بنویسیم " ست "
بیت 4 : گیجست / جانست
بیت 5 : تنگست

1389/06/12 19:09

@ستاره سادات پیغمبری:
من زیبایی خاصی در این رسم‌الخط نمی‌بینم. این شیوه احتمالاً مربوط به رسم‌الخط چاپی قدیم است و از جمله رسوم بد همین شیوه چسباندن «به» به کلمات بعد آن است. متأسفانه این شیوه که در گنجور هم به وفور استفاده شده جستجوپذیری شعرها را کاهش می‌دهد.

شرح و توصیفی بر این غزل حضرت مولانا نگاشته ام . به این نشانی :
پیوند به وبگاه بیرونی
نقد و نور نظر شما روشنی بخش است .

1389/10/31 15:12

شهرام ناظری هم به آهنگ سازی حمید متبسم این آهنگ رو خوندهو چه عالی است این شعرو چه عالیست آن موسیقی

1391/03/18 11:06

سلام این شعر رو محسن نامجو بسیار زیبا اجرا کرده:
پیوند به وبگاه بیرونی

1393/11/06 21:02
امین

سلام
و ارادت به ادب و ستاره هاش

نظـــر به دیـــده ی روشنِ بـــدیع زمان و بالطبع ایشان ، شفیعی و در ادامه ی نـــوشته ی محمــــد عـــزیـــز ، بیتِ پیش پایانی ، آنچه مـــرقـــوم گـــردیده ، مقبـــول
می نمایـــد ؛ ســـوایِ رایِ ایشان ، وزنِ دو پاره به هم می خـــورد با صـــورت پیشنهادی محمـــد
خسته نباشیـــد

1393/11/06 21:02
امین

پـــوزش از اطاله ی کلام
در لـوایِ مثالی ، گمان کنم ملمـــوس تـــر میشه تفاوت رو بیان کـــرد
مهین است
مهینست
با عنایت به نمـــونه ی بالا ، آنچه ملفـــوظست با سطـــر دوم ، مانـــوس تره و خـــودبخـــود ، رایِ ما هم به خانم پیغمبـــری نـــزدیکتـــره
اما ، ایــــرادی نیست ! چــــرا که مــــراد نه الفاظست و خط
:) پاینـــده باشیــد

1394/09/02 17:12
جوشقانی

عرض ارادت
دربیت اول مصرع دوم که آمده :
" خالی نکند از می دهنم " اینگونه یادم هست که " خالی از می نکند دهنم " و در بیت ششم مصرع اول که آمده : از شیره او من شیردلم بنظر میرسد " از زهره او من شیردلم" منظور از زهره داشتن همان جگر و نماد شجاعت است -سپاس

1395/02/27 12:04
علی

در بیت هشتم "تننم" واژه ای است که حتی در واژه نامۀ علامۀ فقید دهخدا، مترادف یا معنایی برای آن یا حتی "تنن"(با فرض شناسه بودن یا ضمیر متصل بودن"م") نیافتم.
با توجه به استفادۀ مولانا از مصدر "تنیدن" در ابیاتی مانند:
این تن اگر کم تندی، راه دلم کم زندی راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
می توان چنین استنباط کرد که این واژه نه "تننم" که "نتنم" و فعل مضارع منفی اول شخص مفرد باشد و معنی آن هم مشابه بیت مذکور در فوق، چنین است که "من چون چنگ(ساز چنگ) تو هستم و اگر زخمه زنی یا نزنی، از جای نمی جنبم"

1395/03/24 09:05
میم یه

به نظرم بهتر است تنها در صورتی نظر اصلاحی در مورد اشعار بدهیم که منبعی موثق و تصحیح شده را مد نظر داشته باشیم. اینکه نادرست بودن مصرعی را به آنچه در یاد داریم مستند کنیم کاملا غیر اصولی است. بدتر این می شود که مثلا چون محسن نامجو با تغییری به سود ریتم آواز و به زیان وزن شعر مصرعی را متفاوت خوانده باشد، آن را مرجع تصحیح متن صحیح فوق کنیم!
در را بطه با "تن تننم"، تنتنه به معنای غوغا و خروش است ولی به نظر می رسد در کنار معنای لغوی، (و شاید بیش از آن به خصوص به علت نوع به کار بردن کلمه) آهنگ کلمه نیز مد نظر مولانا باشد. چنین ابداعی در جاهای دیگری از مثنوی و دیوان شمس هم سابقه دارد. نمونه ای که به یاد دارم:
می زنی تو زخمه و بر می رود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب

1396/01/08 15:04
...

علی عزیز
«تن تنن» بیانگر ارکان عروضی شعر بر حسب اتانین عروضی هست. یه چیزی شبیه همون افاعیل عروضی. معنای مشخصی نداره.
مولوی از این استفاده ها در جاهای دیگه هم داره:
«گفت من نیز تو را بر دف و بربط بزنم / تننن تن تننن تن تننن تن تننن»
مثلاً تننن تن معادل فعلاتن هست. البته از شکل های دیگه ای هم برای بیان نغمه های موزون شعر استفاده کرده:
«رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل / مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا»
«مرد سخن را چه خبر از خمشی همچو شکر / خشک چه داند چه بود ترلللا ترلللا»
این هم که میگه «تو زخمه زنی من تننم» مفهومش این هست که تویی که مرا می نوازی و من صدایی هستم که از ساز در میاد. در واقع به تسلیم عاشق در دست معشوق و بی اختیاری اشاره می کنه.
با احترام.

1403/11/29 15:01
اسیر تهرانی

بلاخره یک پاسخ خوب و آکادمیک خواندم. احسنت. 

1397/04/22 18:07
Mehraban

تن تنن . [ ت َ ت َ ن َ ] (اِ مرکب ) تن تن . تن تننا. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به این دو کلمه شود. || وزن اجزای آواز موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تن تن شود.
لغت‌نامه دهخدا
تن تن . [ ت َ ت َ ] (اِ مرکب ) کنایه از نغمه و سرود. (آنندراج ). سرود و نغمه و آهنگ و ترانه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ) :
در خانه تن مزن که ز دستان عندلیب
در هر دمت به باغچه صدجای تن تن است .
انوری (از آنندراج ).
|| وزن اجزای آواز موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ). || از ارکان تقطیع. (فرهنگ فارسی معین ).

1399/08/11 23:11
خالد معصومی

شهرام ناظری اجرایی بی نظیر
پیوند به وبگاه بیرونی

1400/08/24 17:10
سعید زمانی

در توانایی موسیقی محسن نامجو شکی نیست ولی زمانیکه این توانایی با خواستگاه کنونی جامعه که با ابتذال آمیخته شده و عنصری پدیدار شده که از لحاظ فنی در حد استاندارد است اما شک را در ذهن به وجود می آورد باید سوال های اساسی را از خود و جامعه بپرسیم که چرا حرفای نامتعارف و استفاده غیر منطقی از حنجره و تولید اصوات خارج از دامنه موسیقی برای ما جذاب است؟ توجه شما را به اثر  مارسل دوشان جلب می کنم که در عین فقدان هر گونه مفهوم هنری سالیان سال است که به عنوان اثر هنری در حال تحلیل و بررسی است.

قطعا اگر این شعر توسط امیر تتلو نیز خوانده شده بود با این اوضاعی که می بینیم جمعی از دوستان در این وب سایت ادبی نیز ما را به گوش دادن آن تشویق می کردن. بنده برخلاف این نظرات دکلمه شاملو از این شعر را به شما توصیه می کنم. با تشکر

1403/10/15 23:01
امین مروتی

شرح غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ (تلخی نکند شیرین‌ذقنم)

مستفعلتن مستفعلتن

 

محمدامین مروتی

 

از معدود شعرهای مولاناست که به عشق زمینی و عشق بازی را توصیف می کند. عرفا بعضاً از تجارب عاشقانه و زمینی خود و اتصال و ارتباط آن با حال و هواهای معنوی سخن گفته اند.

 

تلخی نکند شیرین‌ذقنم

خالی نکند از مَی دهنم

سخن از محبوب شیرین دهانی است که شاعر را می بوسد و او از این بوسه مست می شود.

 

عریان کندم هر صبحدمی

گوید که بیا، من جامه کنم

هر صبح عریانم می کند و خودش هم عریان می شود تا به هم بیامیزیم.

 

در خانه جهد، مهلت ندهد

او بس نکُنَد، پس من چه کنم

معشوق شاعر، شور و اشتیاق و بی صبری از خود نشان می دهد.

 

از ساغر او، گیج است سرم

از دیدن او جان است تنم

مرا مست کرده و از دیدنش، تنم به جان تبدیل شده. یعنی حالی خوش و معنوی یافته ام.

 

تنگ است بر او، هر هفت فلک

چون می‌رود او در پیرهنم

چنان مشتاقانه با من درمی آمیزد،گویی در هفت آسمان نمی گنجد.

 

از زهره ی او من شیردلم

در عربده‌اش، شیرین سخنم

از دل و جرئتش من شجاع می شوم و  از عربدۀ شادمانه اش، سخن من هم شیرین و شنیدنی می شود.

 

می‌گفت که تو در چنگ منی

من ساختمت، چونت نزنم

معشوق می گفت تو ساختۀ منی و مال منی و اگر دلم بخواهد می توانم تو را هم بزنم. منظور این است که عشق، فاصلۀ عاشق و معشوق و دوئیت ایشان را از میان برمی دارد.

 

من چنگ توام، بر هر رگ من

تو زخمه زنی، من تن تننم

شاعر هم ضمن تصدیق ادعای معشوق می گوید هر چه می کنی بکن. من سازی هستم در دستان تو. زخمه و زخمم بزن تا به آواز درآیم.

تن تنن، وزن اجزای آواز یا ارکان عروضی شعر بر حسب اتانین عروضی هست. مثلاً تننن تن معادل فعلاتن هست.

 

حاصل، تو ز من دل برنکنی

دل نیست مرا، من خود چه کنم

حلاصه تو از من دل برنمی داری و من هم دلم را از دست داده و به تو داده ام و کاری از دستم برنمی آید. 

26 دی 1403