غزل شمارهٔ ۱۵۳۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۵۳۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۵۳۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۵۳۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۵۳۵ به خوانش نازنین بازیان
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
غلط املائی در بیت دوم:
هر دو "ممن" باید "مؤمن" باشند.
با تشکر.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
"سگی بگذار ما هم مردمانیم"
کسی می تونه راهنمایی کنه مفهوم این مصرع از شعر چیه؟ و مفهمو سگی چیه؟
سپاسگذار
حیوانات معمولا در اشعار معانی سمبلیک متفاوتی دارند. مثلا اگر پیل و مور را با هم بیاورند پیل یعنی قدرت و بزرگی، و مور سمبل ضعیفی است.
باید گفت که سگ نیز به خودی خود معنای بخصوصی ندارد گاهی سمبل وفاداری است و گاهی معانی دیگر. (بعضی از سگها که برای پاس و نگهبانی، در فضاهای باز یا دامها تعلیم داده میشوند خب قاعدتا تهاجمی هستند و اینکار در قدیم بیشتر از امروز رایج بودهاست)
سگی بگذار، ما هم مردمانیم
در اینجا سگی در معنای مقابل «مردمی» بکار رفته است. و مردمی در لغتنامههای پارسی بهاین معانی آمده است: انسانیت، بزرگواری، لطف، مدارا.
و متضاد مردمی میشود: حیوانیت و درندگی، حقارت، دشمنی، قهر.
با توجه به سایر ابیات این غزل، معنای دقیق آن میشود: دشمنی.
بگذار یعنی رها کن، ترک کن.
بگذار ره ستمگری را. (مولانا، غزل شماره ۱۲۹)
سلام
کلمه ( سگی ) یعنی اون حالت جنونی که در مستی به آدم دست میده و منظور از سگی در اینجا جنون هست.
سکَی بکَذار = بد خلقی
لطفاً از خودتون تفسیر نکنید. این حسن اقا حالت جنون رو از کجا در اوردن؟ والّا
سگ همان جانور و همراه ادم است اینجا و در ادبیات دوره إسلامی ایران نماد نفس شد ه است سگی بگذار یعنی خودپرستی بگذار ما ادمیم
زیرا خودپرستی مانع دیگر دوستی است
سکی ذر اینجا بمعنی پستی و فرومایگی است
زیرا در اسلام سک حیوان پست و نجس می باشد.
سگ جانور بغرنجی است از یک سو در اسلام جانوری نجس( ریمن) است و از دیگر سو در قران کریم امده است که خوردن گوشت حیواناتی که سگان شکاری ( کلاب المقلدة ) کشته باشند روا است ، شایان توجه است که سگ ها بیماریهایی برای انسان دارند از جمله کیست هیداتید که جگر و شش انسان را تباه می کند اما پژوهشی نوین در امریکا نتایج شگفتی گزارده است برای نمونه خانواده هایی که سگ و گربه در خانواده داشته اند از خیو( تف) جانوران و مالکان انها نمونه برداری کرده است و پس از کشت در ازمایشگاه فرجام چنین بوده است دهان سگ از گربه الودگی کمتری دارد و دهان و خیو انسان بدلیل همه چیز خواری از هردو عفونت و باکتری بیشتری دارد اینجا نشان داده شده است که سگ شکاری که خوراک پاک بخورد دهانی پاک دارد ، باید به زیبایی حکم قران گردن نهاد سگ ریمن است ولی سگ شکاری نه . ما تا باز بینی اندیشه هامان راه بلندی داریم همین چند روز پیش کودکی با درد کتف به دفتر من مراجعه کرد و در ct scan ان چند کیست بزرگ کبدی داشت و جراحی شد باید تیز ببینیم و حکم دو لبه قران کریم هم داستان از دو پهلویی ماجرا دارد . در میان ایرانیان سگ جانوری نیک و افریده ای با شگون است که دام ها را می پاید البته در اغاز شهر نشینی انسان ،سگ نقش پاک نشدنی در زندگی انسان داشته و می بایست د ران هنگام حکم ریمنی سگ نادیده گرفته شود بهر سو داستان به اینجا می رسد که ایا تاویل در کتابهای سپند می تواند صورت پذیرد یا باید ریخت و شکل أحکام را دگرگون نکرد ؟
سگی بگذار ما هم مردمانیم به نظر بنده اشاره به سگ اصحاب که داره.
خصوصیت سگ. اگر دمش را گاز بگیرد سگ دیگری او هم دم اونو گاز میگیره . یعنی مقابله به مثل نکن مثل سگ که ما مردمانیم و اشتباه میکنیم و بیا از من بگذر.
کسی ترجمه کاملشو میذاره
معنی سگ یعنی اینکه مرا به حال خودم رها کنید... کجای اسلام گفته سگ نجس هستش ؟؟ تنها خوردنش منع هستش... تفسیر درست کنید دوستان... ممنون
باسلام، در ارتباط با سوال یکی از دوستان که پرسیده بود مفهوم "سگی" در مصرع "سگی بگذار ما هم مردمانیم" چیه؟ باید به عرض برسونم برای بنده هم قبلاً مفهوم این مصرع جای سوال بود. لذا از یکی از دوستانم که استاد و مدیر گروه ادبیات فارسی یکی از دانشگاههای معتبر کشورمون هست پرسیدم و ایشون این توضیح رو به من دادند:
شاعر در مصرع اول گفته: "کریمان جان فدای دوست کردند" که شاعر مخاطب شعر خودش رو آدمهای "کریم"، "بخشنده"، و "مهربان" خطاب کرده و در ادامه گفته: "سگی بگذار ما هم مردمانیم" یعنی با ما آنطور که با سگها بدرفتاری و نامهربانی و باخشونت برخورد میکنند، رفتار نکن و با ما کریمانه و مهربانانه رفتار کن، ما(شاعر) هم انسان و آدمیزاده هستیم، یعنی ما را "سگ" فرض نکن، و ما را مثل اینکه سگ هستیم با خشونت از خود نرانید. پس منظور شاعر از تشابه سگ با مخاطب نیست و هیچ قصد توهین یا تشابه مخاطبین خود با سگ را نداشته، بلکه منظور سگ نپنداشتن خود شاعر بوده است.
باتشکر از بذل توجه مدیریت سایت "گنجور"
سگی بگذار یعنی سگ نباش
ماهم مردمانیم یعنی ما هم آدمیم
خیلی سادس چرا انقدر سختشکردید
جای دو بند این شعر باهم عوض شده است: در سطر هشتم آمده است:
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
درحالی که شعر به شکل زیر بوده است:
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
کنون پندار مردم آشتی کن
کریمان جان فدای دوست کردند - سگی بگذار ما هم مردمانیم:
عامیانش و با تشر میشه:
آدمهای کریم جان فدای دوست میکنند
من که سگ نیستم آدمم که اینجور رفتار میکنی
(مخاطبش رو کریم و بخشنده نسبت داده)
سلام..این اولین نوشته من است.همیشه نظرات شما عزیزان را می خوانم.من ارشد ادبیات فارسی دارم.در درس مولانا که از کتاب غزلیات چاپ نیکلسون می خواندیم,مصرع سگی بگذار........به صورت(ددی بگذار........ثبت و ضبط شده و استاد ما می فرمودند این واژه صحیح است..دد به معنای نافرمانی,وحشی گری,,خصلت جانوران غیر اهلی............سپاس.!
بنده این سروده رابادوستان به
اشتراک گذاشتم.
باسلام
منظور مولوی از سگی بگذار اشاره او به "سگ اصحاب کهف" است. با آقای ابوالقاسم هم نظر هستم.
سلام.
به نظر من منظور از "سگی بگذار"در بیت سوم ، گذشتن ار صفات حیوانی و رسیدن به آدمیت و عشق است و با صلح و در وحدت زیستن است.
با سلام خدمت همه عزیزان
در خصوص بیت سگی بگذار می خواستم بگم که با توجه به این که مفهوم کلی شعر در مورد قهر و کم محلی یک نفر نسبت به شخصی دیگر می باشد از قدیم مرسومه که در چنین مواقعی میگن ،، طرف محل سگ بهش نمی زاره ،، این مصرع هم میتونه برگرفته از همین اصطلاح قدیمی باشه.
در ادبیات محاوره ای کنایه ای هست که می گه: فلانی به فلانی محل سگ نمی ذاره. یعنی به اندازه ای که به یک سگ توجه می کنه، به اون شخص توجه نداره. این کنایه هنوز هم در گفتگوی عامیانه ی خوزستانی ها وجود داره. من فکر می کنم منظور از سگی بگذار همین کنایه باشه که بخاطر وزن شعر کلمه ی محل رو حذف کرده. در نتیجه معنی لغوی سگی بگذار میشه به اندازه ی یک سگ به ما توجه کن. که در ادبیات محاوره ای خوزستان به صورت کنایی به آدم بی معرفت میگن محل سگ به ما بذار. و معنی آزاد اون هم میشه به ما توجه کن.
سپهر جان پسرم می دونی قافیه چیه؟ اگر بله، پس بدون که هیچ مصرعی جا به جا نشده. به نظر من جواب سوال سگی بگذار، برمی گرده به کلمه بگذار که دو معنی داره: انجام بده، ترک کن. حالا باید عبارت رو معنی کرد. البته منم فکر می کنم منظورش اینه که سگی واژه ایه که حداقل های محبت رو داره. مثل اون دوستمون که میگه محل سگ گذاشتن. چون در ادامه میگه: ما هم... . یعنی بابا ما هم هستیما. وگرنه می گفت: ما مردمانیم. ولی چون "هم" آورده، به فرض درست بودن کاربردش، سگی بگذار یعنی اینکه به ما هم محبت کن که ما هم آدمیم
بادرود فراوان
خوبی سروده های استاد عرفان و عاشق واقعی اینه که بیشتر کسانی که به استاد ارادت دارن میتونن سرودهها یش رو تفسیر کنن و بیشتر تفسیر ها درست است
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
درودها به روان پاکش که مرا دیوانه وار عاشق خود کرده
نخست درود بر هم میهنان خردمند که این چنین مو را از ماس بیرون میکشند.
از دیدگاه این بنده کوچک: مفهوم کل شعر ... یادآوری ارزشهاست ... ارزشها را میتوان غینمت شمردن وقت / وفاداری کردن / دوستی / پاس داشتن همدیگر / فراموش نکردن همدیگر / بجا آوردن نیکی / ...
کل شعر چنین پیغام دارد:
ای فرزندان آدم عمر آدمی اندک است. آمدن و رفتن ما درست مشابه آمدن مگسی و ناپیدا شدن آن است. انقدر سرگرم غوغاهای زمانه نباشیم و سعی کنیم این زمان را که بسیار ارزشمند است پاس بداریم. بخشندگی بزرگترین سخاوت است. در میان بزرگان سخاوتمند بالاترین ارزش جان است که آن هم در برابر دوستی چیزی نیست.
عبارت مردمی = شادی / مرام / معرفت / هرکجا که انسانها جمع باشند همهمه و شادی جولان خواهد داد.
سگی بگذار = میتواند مفهوم آیین وفاداری را بجا آوردن معنا بدهد.
یعنی: با ما وفاداری بکن ما هم معنای وفاداری و انسانیت را میدانیم.
البته این برداشت از یک جنبه بود و میتواند هرچیزی از هر جنبه دیده شود و هزارجور معنی و ذهنیت شکل بگیرد.
با سپاس
رهرو جانانه گرا
@Rahrojananeh58
پیوند به وبگاه بیرونی
دوستان سلام. منظور مولانا در بیت آخر از "به هستی متهم ما زین زبانیم " چیه ؟
چو مومن آیینه مومن یقین شد
یعنیچی
خمش کن مرده وار ای دل ازیرا
به هستی متهم ما زین زبانیم
سلام، لطفا بیت بالا را کسی برایم معنی کند.
سپاس
حمید همت
سگی بگذار بمعنی زرنگی کردن را بگذارید این اصطلاح در زبانهای محلی هنوز مستعمل است به شخص زرنگ می گویند خیلی سگ است .با سپاس
با سلام، فکر میکنم منظور از مصرع (سگی بگذار...) این باشد که اگر نمیتوانی وفاداری مثل سگ که الگوی وفا است داشته باشی لااقل به اندازه انسان ها وفاداری داشته باش
سلام اون قدیما خانه ها بزرگ و درا دشت بود زنگ و ایفون تصویری امروزی هم نبود وقتی کسی میومد پشت در و در میزد چون خونه نشیمن از در حیاط فاصله زیادی داشت معمولا صاحبخانه دیر متوجه میشد و میهمانان ناراحت میشدند اما خانه هایی که سگ داشتند سگ وجود مهمان و غریبه پشت در را متوجه و با پارس کردن به صاحب خانه خبر میدادند.
پس معنی سگی بگذار اینست که سگی در حیاط بگذار و به ما توجه کن تا لااقل اگر در را بر روی ما باز نکردی دلمان خوش باشد که سگ حریمتان به حضور ما پی برد و سر و صدایی کرد.
این پاسخ درسته
چرا سختش میکنید. سگی بگذار یعنی محل سگ (بی محلی نکن) من هم مردمانیم (ما هم آدمیم)
یکم دیگه ملت داشتن به معادلات انیشتین میرسیدند ...
درود بنده ام با شما موافقم و این بیت بسیار روشن و واضح و ساده بیان شده
و سگ به معنای خُوی زشت کسی که خلق و خوی بدی داره
به اصطلاح امروزه به کسی که وحشی و اخلاق تندی داره
می گن مثل سگ پاچه می گیره ، به قول یکی از دوستان
خوی حیوانی و درندگی ( اخلاق تند و خشونت آمیز )
در مقابل خوی انسانی ( مهربانی و محبت )
سگ یا حیوان وحشی / آدمی یا انسانیت و مهربانی و خوش خلقی
نمی دانم و درک نمی کنم چرا این همه تعبیر و تفسیر پیچیده و بیهوده از سگ نگهبان خانه تا سگ اصحاب کهف و ...... آن هم از افرادی که تخصص و سواد کافی در ادبیات و شعر ندارند و اینطور اظهار نظر می کنند
اتفاقا چون سگ حیوان فوق العاده باوفایی سگی بگذار یعنی آیین سگی رو ادا کن یعنی مانند سگ با وفا باش که مصداق و درونمایه شعر باهاش همخوانی داره شعر درمورد وفا داشتن و محبت به یکدیگره
به قرینه از لحن شعر می توان دریافت که منظور از سگی بگذار یعنی اخلاق سگی را کنار بگذار که به معنی همان حالت پرخاشگری است.
اقتضای سخن ومحیط آن روزگار ایجاب نمی کرده که به آن روی دیگر سگ!یعنی وفاداری و جان فدای دوست کردن اشاره شود.
سگی راه به کلبی و کلبیون و کلبی مسلکی ممکن است راه ببرد. با توجه به اینکه هدف کلبی مسلک بینیازی و خودبسندگی ست، با آنچه شاعر از آن نهی میکند همخوانی دارد.
مولانا در بیت اول مخاطب اش را نصیحت میکند و میگوید که انسان های مهربان و بخشیده شده جان شان را فدای دوست میکنند و بعد در مصرع دوم مخاطبش را که زشت است و خشن (که البته از خصوصیات بعضی از سگ ها است) میگوید مثل یک سگ با ما رفتار نکن.
با تشکر از همه اساتید و بزرگان
ی اصطلاحی بین ایرانیها هست تحت عنوان ( مثل سگ پاچه نگیر)
مثلا در قران امده.( یدالله فوق ایدیهم)
بخوانید ددی بگذار آخر مردمانیم و قائله را ختم کنید
سگی بگذار ما هم مردمانیم
بعنوان یک خواننده عادی شعر که تخصص آکادمیک زبان و ادبیات فارسی ندارد ولی از شعر خوانی لذت می برد عرض می کنم که به نظر معنی این مصرع بسیار ساده است
در این مصرع سگی در مقابل آدمیت آمده است یعنی خوی حیوانی را در مقابل خوی انسانی گذاشته و خواسته از خوی حیوانی صرف نظر کنی
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
بذارید اینطور فرض کنیم:
سگی بگذار، ما هم مردمانیم
کریمان جان فدای دوست کردند...
حالا واضح تر شد...
سه درجه از معرفت به ترتیب...
سگی بگذار... ددی بگذار... ددی و سگی رو ترک کن خب...
آزار نده خب
آخه ما هم آدمیم...
چرا سگی...
مهر بورز...
بعد اگه تونستی در بهترین حالت مث کریمان باش...
خدمت هم بکن
بعد که آزار ندادی و مث سگ (سگ بد) نبودی
بعد که مث آدم مهر ورزیدی
در درجه ی سوم از کریمان یاد بگیر و خدمت کن...
درس اول زندگی:
آزار نده
بعد اگه شد مهر بورز
بعد اگه شد خدمت هم بکن
در این بیت به صورت درهم ریخته هر سه درس بیان شده
چرا تعبیراتی میکنیم که به ذهن شاعر
و حتی خدای شاعر هم نمیرسه؟؟
در ادبیات عامیانه میدانیم که، با عرض معذرت، عبارت "پدر سگ" برای توهین استفاده می شود . در این شعر "سگی" صفتی زشت تلقی شده و شاعر مردم را از داشتن چنین صفتی منع می کند. درست است که سگ حیوان مهربان و با وفایی است لیکن سگ هار هم داریم. همچنین در دیانت اسلام سگ حیوانی طرد شده است و مسلمانان آنرا نجس می دانند (البته در قرآن کریم چنین نیست و سگ اصحاب کهف همراه مؤمنین در غار بود). طبیعی است که شاعر هم که مسلمان است و واژه "سگی" را به معنای صفتی زشت بکار برده.
تفاوت بین این سگ با آن سگ اصحاب کهف ...
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم ... :
با سلام تمامی برداشتها زیبا و به نوعی صحیح بودن و میشه گفت به نوعی تفکر شاعر بوده برداشت من هم نزدیک است از نظر من چون خصلت سگ در حالت عادی به قولی پاچه گیری است و گاهی ما به افرادی این صفت رو میدیم به نوعی شاعر خواسته بگوید که این خصلت زشت سگی رو کنار بگذار (سگی بگذار...مثل سگ نباش...مثل سگ رفتار نکن... بد اخلاقی نکن...یا مثل همون سگ اصحاب کهف خصلت سگی خود را گذاشت کنار) و رفتارش رو اصلاح کند.
بادرود بیکران به همه عزیزان گنجوری بااحترام به نظرات همه عزیزان
اول اینکه بیت به بیت این شعر دنیای از درس وپند عبرت هستش بویژه دوبیت اخر
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم
واما درمورد سگ یاسگی بگذار مامردمانیم... خوب واضح ومشخصه وفای سگ ومهر ومحبت و پایبندی به حتی تعهد سگ ونمک شناسی سگ انگار سگ ندیده باشیم و ندونیم که این جاندار چققققدر عجیب و غریب واما با ارزش است ازدیر باز تا واپسین...
بیشترین حالت ومفهومش این میتونه باشه که از سگ یاد بگیریم رسم وفا مهربانی وحتی گذشت را چه اینکه مابارهایه سگ پرخاش پر خاش میکنیم اما او هربار باوفایی حیرت انگیز بازم وفا وفا وفا🤔
شاید قابل باور نباشد اما ماچون سگ گله داشتیم والان دارم وفا وچیزهاد دیدیم که حیرت آوره سگی بوده مرحوم پدرم درزمان حیاط گرفته بود وبعد مرگ چون ازطرف من متاسفانه بی وفایی دید....
بعد از یک سال!! ببینید دوستان بعد یک سال بدون آنکه بداند و دیده باشد ما کجا پدرمان را دفن کرده ایم دیگران مشاهده کرده اند که
رفته سرقبر صاحب اصلی اش یعنی مرحوم پدر
مانند یک آدم وفا دار گریه کرده 😭😭 عده ای دیگر هم شاهداین صحنه بودند البته که صحنه های بس قابل توجه دیگری از وفای باور نکردنی سگ این حیوان بس عجیب و باوفا وبا ارزش، پس پر واضح است که این مهم به ذهن چون حضرت مولانا هم برسد که در شعر چنین زیبا و جذاب و پر معانی بگنجاند واز سگ هم مام ببرد
با درود فراوان خدمت دوستان ،حرف "ی"در کلمهء سگی از نظر دستوری" ی "حاصل مصدری است و در این صورت سگی معنای سگ بودن را میدهد همچنین "بگذار" البته در این بیت به معنی رها کن،ترک کن و همانطور که بعضی از دوستان فرمودند مفهوم این بیت خیلی ساده و عاری از پیچیدگی است یعنی مخاطب را از خلق و خوی سگ بودن،رفتار حیوانی و کنش غیر انسانی داشتن برحذر میدارد و او را به رفتاری انسانی،مهربانانه و نوعدوستی ترغیب میکند زیرا که بقول شاعر ما مردمانیم و باید به صفات انسانی متصف شویم.
با سلام و عرض ادب. چقدر این گنجور سایت خوبی است. واقعا از خوندن کامنتها و تفسیر و تحلیل دوستان لذت بردم. تفاوت حاشیه نویسی و ابراز نظر در اینجا با سایر سایتها اینه که اینجا عمدتا افراد اهل ادب و فرهنگ و هنر صحبت می کنند و در نتیجه مکالمات و بحثها با حداقل تنش (یا خدای نکرده توهین) انجام میشه. با آرزوی بهروزی برای دوستان عزیز
شرح غزل شمارهٔ ۱۵۳۵ دیوان شمس (بیا تا قدرِ یکدیگر بدانیم)
مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
این غزل، فراخوانی ساده و انسانی است برای محبت ورزیدن به یکدیگر قبل از آنکه یکدیگر را از دست بدهیم. غزل ابیاتی با مضامینی تاثیرگذار دارد:
بیا تا قدرِ یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
چو مؤمن آینهیْ مؤمن یقین شد
چرا با آینه ما روگرانیم؟
مومنان باید آینه اصلاح یکدیگر باشند و از هم روی نگردانند. اگر طبق خدیث نبوی مومن آینه مون است، چرا ما باید از یکدیگر روگردان باشیم؟
کریمان جان فدایِ دوست کردند
سگی بگذار، ما هم مردمانیم
اهل کرم، جانشان را فدای دوست می کنند. به عکس سگ صفتانی که دائماً می خواهند یکدیگر را گاز بگیرند.
فسون قل اعوذ و قل هو الله
چرا در عشق همدیگر نخوانیم؟
همچنان که از شیطان به خدا پناه می بریم، با خواندن معوذین، عشق را نیز از شر بدی ها و بدخواهان و شیاطین محافظت کنیم.
غرضها تیره دارد دوستی را
غرضها را چرا از دل نرانیم؟
غرض و مرض و بدخواهی دشمن دوستی هایمان است.
گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مردهپرست و خصمِ جانیم؟
چرا باید مرده پرست باشیم و پس از مرگ دوستان مان، بخواهیم با آنان دوست شویم؟
چو بعدِ مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
تا آخر عمر از آشتی دیرهنگام و بعد از مرگ در عذاب خواهیم بود.
کنون پندار مُردم، آشتی کن
که در تسلیم، ما چون مردگانیم
من مثل مرده ها تسلیم هستم. پس همین الآن با من آشتی کن نه پس از مرگ من.
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رُخم را بوسه ده، کاکنون همانیم
به جای اینکه بر گورم بوسه زنی، بر رویم بوسه ده.
خمش کن مردهوار ای دل، ازیرا
به هستی متهم ما زین زبانیم
"خمش" تخلص مولانا هم هست. مولانا در مقطع غزل به خود می گوید مثل مرده ها خاموش باش زیرا که این زبان نشانه هستی و ادعای وجود ماست. هستی اتهامی است که به دلیل زبان داشتن برای ما ثابت می شود.
9 آذر 1403