گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۳۴

بیا ما چند کس با هم بسازیم
چو شادی کم شود با غم بسازیم
بیا تا با خدا خلوت گزینیم
چو عیسی با چنین مریم بسازیم
گر از فرزند آدم کس نماند
چه غم داریم با آدم بسازیم
ور آدم نیز از ما گوشه گیرد
به جان تو که بی‌او هم بسازیم
یکی جانی است ما را شادی انگیز
که گر ویران شود عالم بسازیم
اگر دریا شود آتش بنوشیم
وگر زخمی رسد مرهم بسازیم
به پیش کعبه رویش بمیریم
بدان چاه و بدان زمزم بسازیم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ما چند کس با هم بسازیم
چو شادی کم شود با غم بسازیم
هوش مصنوعی: بیایید تعدادی از ما با هم دوستی ایجاد کنیم. وقتی شادابی کم می‌شود، با غم و اندوه کنار هم باشیم.
بیا تا با خدا خلوت گزینیم
چو عیسی با چنین مریم بسازیم
هوش مصنوعی: بیا تا با خدا به تنهایی بپردازیم و مانند عیسی با مریم، ارتباطی نزدیک و صمیمی برقرار کنیم.
گر از فرزند آدم کس نماند
چه غم داریم با آدم بسازیم
هوش مصنوعی: اگر از انسان‌ها دیگر کسی باقی نماند، چه اهمیتی دارد؟ ما می‌توانیم با خود آدم‌ها کنار بیاییم.
ور آدم نیز از ما گوشه گیرد
به جان تو که بی‌او هم بسازیم
هوش مصنوعی: اگر آدم هم از ما دوری کند، برای تو اینقدر قوی هستیم که بدون او هم می‌توانیم زندگی کنیم.
یکی جانی است ما را شادی انگیز
که گر ویران شود عالم بسازیم
هوش مصنوعی: یک روح شاداب و خوشحال وجود دارد که باعث خوشحالی ما می‌شود؛ حتی اگر همه‌چیز را از دست بدهیم، می‌توانیم دوباره آن را بسازیم.
اگر دریا شود آتش بنوشیم
وگر زخمی رسد مرهم بسازیم
هوش مصنوعی: اگر دریا آتش شود، آن را خواهیم نوشید و اگر آسیبی به ما برسد، مرهمی برای آن درست خواهیم کرد.
به پیش کعبه رویش بمیریم
بدان چاه و بدان زمزم بسازیم
هوش مصنوعی: به سمت کعبه می‌رویم و در آنجا به خاطر چاه و چشمه زمزم جان می‌دهیم و خود را فدای آن می‌کنیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۳۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/04/20 21:07
همایون

در این غزل به روشنی جلال دین هواداری خود از عیسی را نشان میدهد و اینکه رازورزی و عرفان او با عیسی هماهنگی دارد او حتی به وضوح و با آگاهی همه دیگران را حتی آدم که نخستین و نزدیک ترین است را به کنار میزند
و دائره قسمت را به دوست زنده و چند نفر که با هم می نشینند محدود میکند تا دوستی اسیر ناخالصی ها نشود و جان و زندگی تا آنجا که مقدور است خودنمایی کند و از مردگی و خشکی محفوظ بماند