گنجور

مدح حضرت علی (ع)

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به علی داد پیمبر
چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: مهرداد بیات

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
هوش مصنوعی: ستایش کن و از کسی تمجید کن که پیامبر او را ستود و در حقش سخن نیک گفت و همه امور به او سپرد.
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
هوش مصنوعی: این چه کسی است که در چنین حالتی قرار دارد؟ چه کسی بوده و چه کسی خواهد بود؟ جز شیر خدا، حیدر کرّار، که پرچمدار شجاعت و دلیری است.
این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
هوش مصنوعی: این دین را می‌توان به دایره‌ای تشبیه کرد که در آن پیغمبر ما نقطه مرکزی است و علی، مانند خط پرگار، دور او را می‌سازد.
علم همه عالم به علی داد پیمبر
چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
هوش مصنوعی: پیامبر به علی تمام علم و دانش را عطا کرد، همچنان که باران بهاری، طراوت و زندگی را به گلزار می‌بخشد.

حاشیه ها

1394/11/25 21:01
سید علی

بدو داد همه کار
یعنی پیامبر جانشینی خودش را به علی داد.
علم همه عالم به علی داد
یعنی علم لدنی را به علی علیه السلام داد.

1394/11/25 23:01
همیشه بیدار

ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندر آن یک میم غرق است

1394/11/25 23:01
همیشه بیدار

جواب این ابهام را مولوی چنین میدهد (حکایت بقال و طوطی ):
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
همسری با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشر ایشان بشر
ما و ایشان بستهٔ خوابیم و خور
این ندانستند ایشان از عمی
هست فرقی درمیان بی‌منتهی
هر دو گون زنبور خوردند از محل
لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
هر دو گون آهو گیا خوردند و آب
زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب
هر دو نی خوردند از یک آب‌خور
این یکی خالی و آن پر از شکر
صد هزاران این چنین اشباه بین
فرقشان هفتاد ساله راه بین
این خورد گردد پلیدی زو جدا
آن خورد گردد همه نور خدا
این خورد زاید همه بخل و حسد
وآن خورد زاید همه نور احد
این زمین پاک و آن شوره‌ست و بد
این فرشتهٔ پاک و آن دیوست و دد
هر دو صورت گر به هم ماند رواست
آب تلخ و آب شیرین را صفاست
جز که صاحب ذوق کی شناسد بیاب
او شناسد آب خوش از شوره آب
سحر را با معجزه کرده قیاس
هر دو را بر مکر پندارد اساس
ساحران موسی از استیزه را
برگرفته چون عصای او عصا
زین عصا تا آن عصا فرقیست ژرف
زین عمل تا آن عمل راهی شگرف
لعنة الله این عمل را در قفا
رحمة الله آن عمل را در وفا
کافران اندر مری بوزینه طبع
آفتی آمد درون سینه طبع
هرچه مردم می‌کند بوزینه هم
آن کند کز مرد بیند دم بدم
او گمان برده که من کردم چو او
فرق را کی داند آن استیزه‌رو

1394/11/25 23:01
محمد

کوکب خانم
میگوید مولانا هم آیه ی قرآن را قبول نداشته
با متعصبین هم کلام مشو جان من ، که آب در هاون کوفتن است
با احترام

1394/11/26 00:01
همیشه بیدار

زانک از قرآن بسی گمره شدند
زان رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمی ای عنود
چون ترا سودای سربالا نبود

1394/11/26 01:01
آ،سد،عباس

«خرافه خطرناک‌ترین بیماری جامعه‌ است که آثار زیان‌بار آن، تمامی جهات زندگی انسان‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، از علوم، اخلاق و اقتصاد تا سیاست و مدیریت و...! بیماری خرافه، چنان خطرناک است که اگر کسی از این بیماری سخن بگوید، یا مردم را به مبارزه با آن فراخواند، به شدت مورد تعقیب و آزار قرار می‌گیرد و زندگی‌اش به خطر می‌افتد!»
از «فلسفه خرافات- یحیی یثربی»

1394/11/26 11:01
سیدمَمّد

ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندر آن یک میم غرق است
کدام جهان؟
جهان اغراق ؟جهان خرافه ؟ جهان شوخی و طنز ؟جهان تعصب ؟ جهان بی استدلال ؟ جهان از سرِ شکم سیری ؟
جهان ،،،،،،،،؟
مگر جهانی خود ساخته
آخر دلیلی برای این گوهر فشانی لازم است.
هر چه گفته اند که نباید قبول کرد و تکرار ،
چه خوش گفت آنکه گفت : کاکتوسی دیدم که هلو میداد

1394/11/26 12:01
طنّاز

زانک از قرآن بسی گمره شدند
زان رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمی ای عنود
چون ترا سودای سربالا نبود
،،
مولانا جان ، سربالایی نفس گیر است. گمراهی ش بیشتر به ما می چسبد چون سرازیر است ،قِل قِل میخورم میرم پائین

1394/11/26 14:01
همیشه بیدار

شما که یک آیه قرآن را می خوانید پس آیات دیگر را چرا نمیخوانید؟
سوره نجم، آیات 1 تا 12
به نام خدای رحمان و رحیم.
سوگند به اجرام آسمانی هنگامی که غروب می کنند (1).
که هرگز همنشین و دوست شما (محمد) نه عمدا از صراط مستقیم منحرف شده، و نه به خطا (2).
و هرگز از روی هوی و هوس سخن نمی گوید (3).
آنچه می گوید به جز وحیی که به وی می شود نمی باشد (4).
اسراری است که جبرئیل شدید القوی به وی آموخته است (5).
کسی که به خاطر راءی و عقل کاملش بر چنین مقامی رسیده (6).
و در بلندترین افق جای گرفته (7).
و در عین بلندی رتبه اش به خدا نزدیک و نزدیک تر شده (8).
او رسول را آنقدر بالا برد که بیش از دو کمان و یا کمتر فاصله نماند (9).
در آنجا بود که خدا به بنده خود وحی کرد آنچه را که وحی کرد (10).
قلب پیامبر آنچه که دیده بود صادق بود (11).
بـا ایـن که خدا بر صدق او شهادت می دهد شما مشرکین می خواهید با اصرار خود او را در آنچه دیده در شک بیندازید؟! (12).
بله پیامبر (ص) یک انسان بود ولی نه مثل من و شما!
اینها اغراق و خرافه نیست!

1394/11/26 16:01
ناشناس

درود
خرافه این است که حقایق هستی را نبینیم و خوش باشیم به حرکت در سرازیری و گمراهی.
چه خوب است انسان این اندازه خود را بزرگ نبیند و به گمراهی خشنود نباشد.
دست و پایی بزند و دستگیره ی محکمی بیابد برای روز ناداری و تنهایی....
کبر و غرور و شادی به گمراهی، کار شیطان بود.
انسان اما از شیطان قوی تر است و بدا به حال ما اگر خود را در سطح شیطان پایین بیاوریم.

1394/11/31 06:01
مجتبی خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم
جلال الدین محمد، در فیه ما فیه (مجموعه ای از سخنان مولانا با احباب در اخلاق و تصوف) می فرماید:
هر کسی در دنیا به کاری مشغول است: یکی در محبتِ زن، یکی در مال، یکی در کسب، یکی در علم. همه را معتقدان است که درمان من و ذوق من و خوشی من و راحت من در آن است، و آن رحمت است. چون در آنجا می رود و می جوید نمی یابد، باز می گردد و چون ساعتی مکث می کند می گوید: آن ذوق و رحمت جستنی است، مگر نیک نجستم، باز بجویم. و چون باز می جوید نمی یابد، همچنین تا گاهی که رحمت روی نماید بی حجاب، بعد از آن داند که راه آن نبود. اما حق تعالی بندگان دارد که پیش از قیامت چنانند و می بینند آخر، علی رضی الله عنه می فرماید: لُو کُشف الغطاء ماازددت یقینا.
یعنی چون قالب را برگیرند و قیامت ظاهر شود یقین من زیادت نگردد. نظیرش چنان باشد که قومی در شب تاریک در خانه، روی به هر جانبی کرده اند و نماز می کنند، چون روز شود همه از آن بازگردند. اما آن را که رو به قبله بوده است در شب، چه بازگردد؟
چون همه سوی او می گردند. پس آن بندگان هم در شب روی به وی دارند و از غیر روی گردانیده اند، پس در حق ایشان قیامت ظاهر است و حاضر.
جلال الدین:
ای علی که جمله عقل و دیده‌ ای/شمه‌ ای وا گو از آنچه دیده‌ ای
عقل و دیده: ماثورات در حق اوست: عین الله الناظرة و اذنه الواعیة و یده الباسطة
و:
باز گو ای باز عرش خوش‌ شکار/تا چه دیدی این زمان از کردگار
و:
گفت فرما یا امیرالمومنین/تا بجنبد جان به تن در چون جنین
تا بجنبد جان به تن: یعنی جان چون جنین است و تن چون رحم و تو آفتاب، و تا تو نفرمایی جان زندگی حقیقی نگیرد.
بمنه و کرمه

1394/11/31 13:01
کوکب

گفت : 21 ساله بودم ، هرشب همراه با شوهرم ، حدود دوساعت ، رو به قبله به عبادت ، به امید رحمت الهی ، اشک در چشم و ناله در گلو ، از گناه ناکرده ، در خواست عفو میکردم . در 23 سالگی از ناله و زاری رویگردان شدم، دست همت به زانو گرفتم و به جای نشستن و درخواست رحمت از ناشناخته دوساعت شبانه را به دوخت لباس عروس پرداختم ، در ابتدا کاری از پیش نمی بردم ، ولی پس از چندی چنان تبحری یافتم که امروز با کمک چند زن که خود نان آور خانواده اند ، کار گاهی با تولید فراوان براه انداختم ، از درآمد این کارگاه اکنون 12 کودک بی سرپرست را سر پرستی میکنم و 3 جوان را به دانشگاه فرستاده ام ، ولی همسرم هنوز هرشب به سوی قبله می نشیند و تقاضای رحمت دارد
گفتم : تو رحمت را با زحمت به دست آوردی و همسرت هنوز ،،،،

1403/04/29 11:06
رضا از کرمان

سلام 

  حاشیه شما مرا یاد بخشی از کتاب  زندگانی من ،اثر زنده یاد احمد کسروی انداخت آنجا که خاطره سفرش را به قلم تحریر در آورده  ایشان میگوید در سال 1318 با اتوبوس از تهران عازم قزوین بودیم  سر هر پیج وگردنه ای سه تا صلوات میفرستادیم  بعد نوبت لعنت چی ها میشد  بر یزید لعنت وما میگفتیم بیش باد بر شمر لعنت بیش باد برابن ملجم ، معاویه، لعنت....  هرکس عطسه میکرد راننده اتوبوس را  پنج دقیقه کناری میزد که صبر آمده ،به هر امامزاده که میرسیدیم همه فاتحه میخواندیم وپول صدقه به صندوق ها می انداختیم  بعد از پنج ساعت وفرستادن 264 صلوات لاستیک اتوبوس ترکید وواژگون گردید . روحت شاد مرد.

 

 

1394/11/31 17:01
هانی

کوکب جان
اگر این داستان تخیلی شما واقعا هم حقیقت داشته باشد نشانگر این است که این دو نفر مسیر را اشتباه رفته اند. زن از این جهت که از اول یک طرف را گرفته و بعد هم طرف دیگر را. مرد هم که همواره یک طرف را.
دین واقعی خدا و مظهر کامل دینی الهی یعنی حضرت علی، دو طرف را داشته اند. هم عبادت خالصانه و هم کوشش فراوان در این دار دنیای زودگذر که مزرعه ی اخرت است.
آن مرد به همان افراد تنبل و تن پرور دکه ی مسجد کوفه می ماند که حضرت علی بر آنان نهیب زد و زن نیز به این میلیون میلیون انسان هایی که توهم زده شده اند که عبادت به جز خدمت خلق نیست.
عزیز من
انسان رستگار کسی است که رحمت را با دو گونه نگریستن به دست می آورد. هدف اصلی آخرت باشد و دنیا مزرعه ی آن؛ این زن داستان شما، اصل ماجرا را فراموش کرده و مزرعه را هدف پنداشته.
جواب شما هم به وی درست نمی نماید. چون شما هم دیدگاه و عمل یکسویه و ناکامل زن را تایید کرده اید.
خداوند بصیرت واقعی به شما و ما بدهد.

1394/11/31 22:01
همیشه بیدار

همانطور که هانی خانم میفرمایند توکل به حق همراه با سعی خود است که در آخر نتیجه میدهد:
گفت آری گر توکل رهبرست
این سبب هم سنت پیغمبرست
گفت پیغامبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
رمز الکاسب حبیب الله شنو
از توکل در سبب کاهل مشو

1394/11/31 22:01
همیشه بیدار

ببخشید کوکب خانم: جنابی را در یو توب دیدم که با تمسک به این آیه که شما استفاده کردید نه فقط به عقاید مردم بلکه به پیامبر و امام علی هم فحش میدهد (جناب بهرام مشیری). حال اگر شما کسایی را از غالیان میدانید برای بنده روشن نیست که چرا وقتتان را با کسایی میگیرید و در حواشی شعرای هم فکر خودتان نمینویسید...

1394/11/31 22:01
همیشه بیدار

از علامه محمد تقی جعفری(رحمة الله علیه) نقل شده است: برخی از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
موضوع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست». برای سنجش ارزش بسیاری از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معیار ارزش انسان ها در چیست.
هر کدام از جامعه شناسان، سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارائه دادند. هنگامی که نوبت به بنده رسید، گفتم:اگر می خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد. کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشین است، ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان سخنان مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پا ایستادند و کف زدند. هنگامی که تشویق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان، این کلام از من نبوده، بلکه از شخصی به نام علی(علیه السلام) است. آنحضرت در نهج البلاغه می فرماید: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه» " ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می دارد "وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس أمیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
حضرت علامه در ادامه می گفتند: عشق حلال به این است که انسان(مثلاً) عاشق پنجاه میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی پنجاه میلیونی!» چقدر بدش می آید؟ در واقع می فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد، ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد، چقدر پست و بی ارزش است!
اینجاست که ارزش و مفهوم «ثارالله» معلوم می شود. ثار الله اضافه تشریفی است؛ خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه خدای متعال است .

1394/11/01 00:02
کوکب

محمد جان
از پند تو ممنونم که گفتی :با متعصبین هم کلام مشو جان من ، که آب در هاون کوفتن است.
چَشم ، اطاعت

1394/11/01 00:02
همیشه بیدار

متاسفم که هر جایی که جوابی ندارید، دیگران را متعصب مینامید، ولی تعصب در حاشا کردن و پوشاندن حق و حقیقت هم وجود دارد. بدانید که نه شما و نه همه دوستان و اساتید روشن فکرتان میتوانند حق و حقیقت را بپوشانند.
و مکرو و مکرالله و الله خیر الماکرین

1398/05/05 18:08
عماد

کوکب خانم
شما که فرموده اید قرآن می فرماید پیامبر بشری مثل ماست. در ادامه می فرماید یوحی الیّ
در این یوحی کلی مطلب خوابیده، کسی که به او وحی می شود باید عصمت داشته باشد، علم داشته باشد و ....
لذا است که قران می فرماید سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجدالحرام الی المسجد الاقصی
اگر شما هم مثل پیامبر هستید می توانید یک شبه با امکانات آن روزی از مسجد الحرام به مسجدالاقصی بروید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمی گویم یک لحظه!

1403/03/27 12:05
رضا از کرمان

عماد جان سلام 

  بصورت اتفاقی حاشیه های این شعر را خواندم  وطبیعی است که با نظر بعضی از دوستان مخالفم وبا گروهی هم رای  این که کوکب خانم فرمودند وتوجیهی که شما فرمودید  خالی از مغالطه نیست  چرا اگر ملاک شما آموزه های قرآنی است وحی  به معنای تفهیم رموزی است پنهانی  وصرفا خاص پیامبران نبوده ومتاسفانه باید گفت که ارسال وحی تنها از سوی خدا هم نبوده ( وحی نفسی)، به عنوان شاهد از قرآن مثالهایی خدمتت ارایه میکنم :

در سوره شوری آیه 13 دین اسلام وباتبع آن خود قران را حاصل وحی دانسته 

 در سوره قصص ایه 7 وایه 38 طه  به مادر موسی وحی شده 

در ایه 11 سوره مایده مخاطب وحی حواریون عیسی (ع) است 

در سوره انفال ایه 12 به ملایکه وحی شده 

ایه 68 سوره نمل دلیل وحی به زنبور عسل است 

در ایه 12 فصلت به اسمان وحی شده  در ایات 4 و5 سوره زلزال به زمین وحی شده 

در ایه 51 شوری ملایکه به انسان وحی میکنند

ایه 11 مریم حضرت زکریا در حال روزه سکوت به مردم وحی میکند خدای را تسبیح کنید 

در ایه 121 سوره انعام شیطان به شیطان ودر ایه 112 همان سوره شیطان به انسان وحی کرده 

 پس به این نتیجه میرسیم که گستره مفهوم وحی بسیار فراتر از استدلال شماست وتوجیهی که متکلمان آورده اند متمایز کردن وحی تشریعی  از سایر وحی هایی است  که در بالا ذکر شد   

در مثالی دیگر در اسرار التوحید  باب دوم  فصل اول حکایت ششم که قابل تامل است در  باب مساله وحی که از شیخ سوال میشودکه پس از پیامبران در وحی بسته شده است ، به حسن مودب اشاره دارد که به او وحی میشود که دستار خود را به درویش مستمند ببخش ولی ایشان تعلل میکند که این موضوع باعث ارادت حسن مودب ، به ابوسعید ابوالخیر میگردد  وبقول خود شما در این یوحی کلی مطلب نهفته است  که قابل بحث است .

البته جهت رفع شبه در انواع وحی ،ناگفته نماند که مثالهای بالا از نظر متکمین به وحی نفسی  ووحی به رسول وپیامبران را وحی نبوی مینامند  وبین آن دو تفاوتهایی را قایل گردیده اند  ومقصود این است که پیامبران به دلیل تزکیه نفس وریاضت شایسته ظهور وتلقی وحی میگردند وگرنه تفاوتی بین نبی وغیر نبی نخواهد بود  وبه زبان دیگر وحی به پیامبران رابطه ای دوسویه است  در مثال های بالا رابطه یک طرفه است وبر هر شخص ،حیوان وجمادی میسر ونازل میگردد   که باعث فضیلت ایشان بر دیگر موجودات مشابه نیست که این خود نیز شاید توجیه ومغالطه ای، بیش از سوی متکمین علوم اسلامی نباشد .

.

  شاد باشی عزیزم

1398/07/19 10:10
هستی

یک روز یک بزرگواری گفت:روزی می رسد که همه
جوامع شریعت دارند و خدا را پذیرفتند اما ما ایرانی ها که از اول مدعی خداشناسی و رفتار نیک و پندار نیک و گفتارنیک بودیم،به لامذهبی و حیوان بودن می رسیم.
و الآن حتی به یک دهه هم نرسیده که به عینه داریم همچین چیزی را تجربه می کنیم.
خدا به صدا زدن ما احتیاج نداره این ما هستیم که به اون احتیاج داریم.
خطاب به کسانیکه وقتی حرف از تمدن و فرهنگ می شود کباده قدمت این سرزمین را می کشند.اگر واقعا به کوروش و تمدن باستانی خود می بالیم باید تدین آنهارم مد نظر گرفت.

1403/01/08 14:04
میلاد کمالی

احسنت به هستی عزیز. آفرین به این پیام زیبایی که گذاشتی.

1403/04/10 11:07
رضا از کرمان

 سلام 

در فصل نهم بخش  چهارم موضوع  وحی از نظر مولانا مطرح گردیده که در تکمیل عرایضم در حاشیه قبلی شاید مفید فایده باشد .

 مولانا » فیه ما فیه » فصل نهم - پروانه گفت که مولانا بهاءالدین پیش از آنک خداوندگار روی نماید

 شاد باشید