اعضای معشوق
قامت چون سرو روانش نگر
آخته، آن موی میانش نگر
زلف و رخش دیدی و اکنون بیا
آن لب شیرین و زبانش نگر
کَشّی آن چشم سیاهش ببین
خوشّی آن تنگ دهانش نگر
بُرد به یک ضربه دل و جان من
آن نَدَب و داو گرانش نگر
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: مهرداد بیات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قامت چون سرو روانش نگر
آخته، آن موی میانش نگر
قد مانند سرو روانش را ببین، قد بلند و کمر باریکش را ببین
زلف و رخش دیدی و اکنون بیا
آن لب شیرین و زبانش نگر
حالا که صورتش را که دیدی بیا سخنان شیرینش را بشنو.
کَشّی آن چشم سیاهش ببین
خوشّی آن تنگ دهانش نگر
جذابیت و کشش چشمان سیاهش و زیبایی دهان تنگش را ببین.
بُرد به یک ضربه دل و جان من
آن نَدَب و داو گرانش نگر
این بیت به بازی تخته نرد اشاره دارد. ندب و داو گران اصطلاحاتی در این بازی هستند. با یک ضربه دل جان من را برد.

کسایی