شمارهٔ ۱۷
روز عید است و من امروز در آن تدبیرم
که دهم حاصل سیروزه و ساغر گیرم
چند روزیست که دورم ز رخ ساقی و جام
بس خجالت که به روی آمد ازین تقصیرم
من به خلوت ننشینم پس از این، ور به مثل
زاهد صومعه بر پای نهد زنجیرم
پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
آن که بر خاک در میکده جان داد کجاست
تا نهم در قدم او سر و پیشش میرم
می به زیر کش و سجادهٔ تقوی بر دوش
آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم
خلق گویند که حافظ سخن پیر نیوش
سالخورده میی امروز به از صد پیرم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: حمیدرضا محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز عید است و من امروز در آن تدبیرم
که دهم حاصل سیروزه و ساغر گیرم
هوش مصنوعی: امروز روز عید است و من تصمیم دارم که نتیجهی سی روز تلاش و عبادت خود را به دست بیاورم و از خوشیها بهرهمند شوم.
چند روزیست که دورم ز رخ ساقی و جام
بس خجالت که به روی آمد ازین تقصیرم
هوش مصنوعی: مدتی است که از چهرهی ساقی و جام دور هستم و از این که به خاطر اشتباهاتم خجالت زدهام، دلم نمیآید به او نگاه کنم.
من به خلوت ننشینم پس از این، ور به مثل
زاهد صومعه بر پای نهد زنجیرم
هوش مصنوعی: من دیگر در تنهایی نمینشینم، حتی اگر مثل یک زاهد در صومعه زنجیر به پا کنم.
پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
هوش مصنوعی: واعظ شهرم نصیحتهای بزرگان را میکند، اما من کسی نیستم که حرفهای دیگران را بپذیرم.
آن که بر خاک در میکده جان داد کجاست
تا نهم در قدم او سر و پیشش میرم
هوش مصنوعی: کسی که جانش را در میکده و در برابر عشق فدای میکند، کجاست تا من سرم را در برابر او بگذارم و به او احترام کنم؟
می به زیر کش و سجادهٔ تقوی بر دوش
آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم
هوش مصنوعی: شراب را بنوش و در عین حال ظاهر تقوا و دیانت را حفظ کن. ای کاش مردم از این ظاهرسازی من باخبر شوند!
خلق گویند که حافظ سخن پیر نیوش
سالخورده میی امروز به از صد پیرم
هوش مصنوعی: مردم میگویند که حافظ از بزرگترها سخن میگوید، اما من امروز میفهمم که یک جرعه از می بهتر از صد سال نصیحت از سالخوردگان است.
حاشیه ها
1388/02/01 08:05
متن این غزل از اینجا نقل شده:
پیوند به وبگاه بیرونی
1401/03/06 11:06
کژدم
این غزل با کمی تفاوت در دیوان کمال خجندی نیز هست:
1388/11/08 15:02
ره نشین
چقدر این غزل حافظانه است اگر اندکی دقیق شویم رهایی از زهد ریایی و رفتن به سوی مکتب عشق کاملا در غزل جلوه گر است .اگر غزل از حافظ هم نباشد و آن را بشنود آرزو می کند ای کاش سراینده من بودم .