برگردان به زبان ساده
یاد ندارد کس از مُلوک و سَلاطین
شاهی چون پهلوی به عِزّ و به تَمکین
هوش مصنوعی: هیچکس یادش نمیآید که مانند شاهان و سلاطین، هیچ شاهی به قدر پهلوی به عزت و احترام باشد.
فرق بلندش دهد جمال به فرقد
پرّ کلاهش دهد فروغ به پروین
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت شخصی اشاره دارد که موهای بلند او مانند ستارههای درخشان در آسمان جذاب است و زیباییاش به اندازهای است که با نور ستارههای دیگر مقایسه میشود. در واقع، زیبایی و جذابیت او به دیگران فخر میدهد و نور او در میان دیگران درخشانی خاصی دارد.
جرعهای از مهر اوست چشمهٔ حیوان
اخگری از قهر اوست آذر برزین
هوش مصنوعی: یک قطره از عشق او مانند چشمهای زنده است و آتشی که از خشم او برمیخیزد، مانند آتش برزین است که توان و خشونت خاصی دارد.
قائِدِ صد کشور است بر زبر تخت
آفت صد لشکر است بر زبر زین
هوش مصنوعی: این عبارت به شرح حال یک شخص مهم و قدرتمند اشاره دارد که بر تخت نشسته و همچون فرماندهی بر کشورهای متعدد حکومت میکند. او به گونهای است که در برابرش صد لشکر وجود دارد و به خوبی بر آنها تسلط دارد. این تصویر نشاندهندهی قدرت و عظمت آن شخص است.
هست دلش بستهٔ سعادت کشور
چون دل خسرو به دام طرهٔ شیرین
هوش مصنوعی: دل او به سعادت کشور وابسته است، همچنان که دل خسرو به زیبایی و جذابیت موی شیرین.
تکیه به شمشیر خویش دارد این شاه
نی چو ملوک دگر به بالش و بالین
هوش مصنوعی: این پادشاه به شمشیر خود تکیه دارد و مانند دیگر پادشاهان به تخت و بستر خود تکیه نمیکند.
زنده بدو نامهای فرخ اجداد
قارن و گشتسب شاه و سورن و شروین
هوش مصنوعی: این شعر به ذکر نامهای معتبر و بزرگانی از نیاکان قارن و گشتسب اشاره دارد که هر کدام دارای مقام و مقامتی ویژه در تاریخ و داستانهای ایرانی هستند. به نوعی نشاندهنده ارادت شاعر به این شخصیتهای نامی و بازتابدهنده عظمت و شکوه آنهاست.
نفس عصامیش برنشاند به مسند
نی ستخوانهای خاک خوردهٔ پیشین
هوش مصنوعی: نفس پر احساس و عمیق او، مقام و جایگاه جدیدی را به وجود آورد که در آن، مشکلات و رنجهای گذشته کنار گذاشته شدهاند.
شاید تخمین عزم و جزمش کردن
قطرهٔ باران کس ار شمرد به تخمین
هوش مصنوعی: شاید کسی نتواند به درستی اراده و تصمیم قوی او را همانند یک قطره باران تخمین بزند.
گر بوزد صرصر نهیبش در باغ
برجهد از لاله برگ، خنجر و زوبین
هوش مصنوعی: اگر باد تندی بوزد، گلها و برگها در باغ به شدت به حرکت درمیآیند و از جایشان میجهند، مانند اینکه خنجر و نیزهای به سویشان پرتاب شده باشد.
ور گذرد نکهت عطایش بر دشت
بردمد از خار خشک، لاله و نسرین
هوش مصنوعی: اگر بوی خوش عطا و نوازش او از دشت بگذرد، حتی در میان خارهای خشک هم لاله و نسرین خواهند آمد.
مُلکستانا، خدایگانا، شاها
رحمی بر چاکر و ثناگر دیرین
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ و محترم، تو که صاحب ملک و قدرتی، لطفی بر بنده و ستایشگری قدیمی خود داشته باش.
خشم تو بر من فرود مقدرت توست
قدرت خود بنگر و ضعیفی من بین
هوش مصنوعی: خشم تو بر من ناشی از قوّت و قدرت توست. به قدرت خود توجه کن و ضعف مرا ببین.
شاهین گنجشک را شکار نسازد
عمری اگر بیخورش گذارد شاهین
هوش مصنوعی: اگر شاهین مدت زیادی گرسنه بماند، نمیتواند گنجشک را شکار کند.
جرم رهی چیست تا به گوشهٔ زندان
همچو جنایت گران بماند چندین
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره میکند که جرم و گناه او چه بوده است که در گوشهٔ زندان، مثل جنایتکاران، مدت زیادی باقی بماند. به نوعی، او احساس میکند که دلیل ماندنش در زندان به اندازهٔ دیگران سنگین و ناعادلانه است.
چندی بودم به سمج دیگر محبوس
همچون گنجشک، بستهٔ قفس کین
هوش مصنوعی: مدتی است که مانند یک گنجشک در قفس، به دلیل عشق و وابستگی در حبس بودم.
آوردندم کنون به محبس بالا
محبس بالا بتر ز محبس پایین
هوش مصنوعی: مرا به زندانی بردند که بالاتر است، اما این زندان بالایی از زندان پایینی سختتر و وحشتناکتر است.
هست وثاقم به روی شارع و میدان
ناف ری و رهگذار خیل شیاطین
هوش مصنوعی: من به شدت به خیابانها و میدانهای شهر نافری متصل هستم و در میان جمعیتی که شیاطین در آن حضور دارند، در حال حرکت هستم.
چق چق پای ستور و همهمهٔ خلق
فرفر واگون و بوق و عرعر ماشین
هوش مصنوعی: صدای پای اسب و شلوغی مردم، صدای سوت واگون و بوق و صدای ماشینها به گوش میرسد.
تق تق نجار و دمدم حلبیساز
عربدهٔ بنز همچو کوس سلاطین
هوش مصنوعی: صدای نجاری به گوش میرسد و در کنار آن، صدای حلبیساز نیز به گوش میرسد. این صداها، شبیه به صدای دلنشین و پرشکوهی هستند که از سوارکاران و مقامات بلندپایه به گوش میرسد.
زنگ بیسیکلت هفاهف موتوسیکلت
زین دو بتر طاق طاق گاری بیدین
هوش مصنوعی: صدای زنگ دوچرخه و موتورسیکلت به گوش میرسد، زین دوچرخه بر روی دوچرخه محکم شده و صدای جریم گاری به صورت مداوم میآید.
کاخ بلرزاند و صمّاخ بدرّد
چون گذرد پر ز بار کامیون سنگین
هوش مصنوعی: وقتی کامیون سنگینی از کنار میگذرد، ساختمانها به لرزه در میآیند و صدای بلندی ایجاد میشود.
وان خرک دورهگرد و صاحب نحسش
هردو به هم همصدا شوند و همآیین
هوش مصنوعی: آن درازگوش دورهگرد و صاحب بدش، هر دو با هم صدا بلند کنند و با هم یکی شوند.
این یک عرعر کند به یاد خریدار
وآن یک عرعر کند چو بوید سرگین
هوش مصنوعی: یکی از آنها به یاد کسی که آن را میخرد، عرعر میکند و دیگری وقتی که بو میکشد، صدایی شبیه عرعر را درمیآورد.
سیبی و آلویی و هلویی و جوزی
گاه به بالا روند و گاه به پایین
هوش مصنوعی: میوههای مختلف مانند سیب، آلو، هلو و گردو گاهی به سمت بالا میروند و گاهی به سمت پایین.
پیش طبقشان ترازویی و چراغی است
کاین را لوله شکسته و آن را شاهین
هوش مصنوعی: در مقابل آنها ترازویی و چراغی وجود دارد که یکی از آنها ترک خورده و دیگری به شکل شاهین است.
این یک گوید بیا به سیب دماوند
آن یک گوید بیا به آلوی قزوین
هوش مصنوعی: یکی میگوید بیا تا از سیب دماوند بچشیم و آن دیگری میگوید بیا و آلوهای قزوین را امتحان کنیم.
آن یک گوید که نیست شهد و طبرزد
همچو هلوی رسیدهام خوش و شیرین
هوش مصنوعی: یک نفر میگوید که من طعم شیرین و خوشمزه مثل هلو را دارم، هرچند دیگر از شهد و شیرینی خبری نیست.
لیک چه شهد و طبرزدی که در آخور
خر نخورد زان به ضرب پتک و تبرزین
هوش مصنوعی: اما چه فایدهای دارد که خر به غذاهایی همچون شهد و طبرزدی دسترسی داشته باشد اگر آنها را نخورَد؟ این بهتر است که به زور و با ضربهای چون پتک و تبرزین مجبور به خوردن شود.
بر لب استخر دیدهای که ز غوکان
شب چه بساطی است، آن به عین بود این
همان صدای آزار دهندهای که قورباغههای کنار استخر کاخت دارند را من عینا در زندان تجربه میکنم.
تا طبق کالشان تمام نگردد
هیچ نبندند لب ز بخ بخ و تحسین
هوش مصنوعی: تا زمانی که کارشان به پایان نرسد، از ابراز نظر و تحسین خودداری نمیکنند.
انجیری تا دو دانهای بفروشد
خواند هردم هزار سورهٔ وَالتّین
هوش مصنوعی: انجیری که فقط دو دانه میفروشد، مدام هزار بار آیات سورهٔ التین را تلاوت میکند.
راست چو اندر میان مجلس شورا
بحث و تشاجر به حلّ و فصل قوانین
هوش مصنوعی: در وسط مجلس شورای تصمیمگیری، بحث و جدل برای حل و تنظیم قوانین در جریان است.
بدتر ازین هرسه، روزنامهفروش است
زبر بغل دسته دسته کاغذ چرکین
هوش مصنوعی: بدتر از همه، کسی است که روزنامه میفروشد و در زیر بغلش دستههای کاغذ کثیف را حمل میکند.
آن یک گوید که های گلشن و توفیق
مختصر واقعات قمصر و نائین
هوش مصنوعی: یکی از آنها میگوید که ای گلشن و خوشبختیهای اندک، واقعیتهای قمصر و نائین.
این یک گوید که های کوشش و اقدام
کشتن پور ملخ به خوار و ورامین
هوش مصنوعی: این یک میگوید که به خاطر تلاش و اقدام برای کشتن پسر ملخ، به خوار و ورامین بروید.
عکس فلان کُنت کاو به سال گذشته
بسته به رم با فلانه کُنتِسِ کابین
هوش مصنوعی: عکس یکی از اشراف زادهها که در سال گذشته با یکی از اشراف زادههای زن در رم عکسی گرفته است.
ناخن اگر روی مس کشند چگونه است؟
هست صداشان جگرخراش دو چندین
هوش مصنوعی: اگر ناخن روی مس کشیده شود، صدایی تولید میکند که بسیار آزاردهنده و دلخراش است. این صدا به شدت آزارنده و عذابآور است.
در گلوی هر یکی تو گویی گشته است
تعبیه طبل سکندر و خم روئین
هوش مصنوعی: در گلوی هر فردی به نوعی صدای طبل جنگ سکندر نهفته است، به طوری که گویی همه آنها آمادگی برای نبرد و هیاهوی جنگ را در خود دارند.
از همه بدتر سر و صدای گداهاست
کاین یک وَالنَّجم خواند آن یک یاسین
هوش مصنوعی: بدترین چیزها سر و صدایی است که گداها ایجاد میکنند؛ یکی از آنها آهنگ «والنجم» را میخواند و دیگری «یاسین» را.
گوید آن یک بده به نذر ابوالفضل
یک دو سه شاهی به دست سیّدِ مسکین
هوش مصنوعی: میگوید یکی از آنها به نذر ابوالفضل، کمی پول به دست آن سید فقیر بدهد.
وآن دگر اندر پیادهرو به بم و زیر
نوحه کند با نوای نازک و غمگین
هوش مصنوعی: و آن شخص دیگر در پیادهرو به سمت بم میرود و با صدای لطیف و غمانگیز نوحه میخواند.
نرهخری کج نموده پای که لنگم
گاهی بر لب دعا و گاهی نفرین
هوش مصنوعی: یک نرهخر که پایش را کج کرده، گاهی طلب دعا میکند و گاهی بد و نفرین میفرستد.
پیرزنی چند طفل زرد نگونسار
گرد خود افکنده همچو بوتهٔ یقطین
هوش مصنوعی: یک پیرزن چندین کودک زرد و ناتوان را در اطراف خود جمع کرده، مانند بوتهای از کدو که در خاک افتاده باشد.
یک طرف آید خروش دستهٔ کوران
کوری خواند دعا و مابقی آمین
هوش مصنوعی: در یک طرف، گروهی از افراد نابینا با صدای بلند دعا میخوانند و بقیه جمع به نشانه تأیید، پشت سر آنها «آمین» میگویند.
آید هردم قلندر از پی درویش
همچون تشرین که آید از پس تشرین
هوش مصنوعی: هر لحظه قلندری به دنبال درویشی میآید، مانند اینکه باران در فصل پاییز پس از گذشت فصلهای دیگر میبارد.
وز طرفی هایهوی آن زن و شوهر
با دو سه طفل کرایه کردهٔ رشکین
هوش مصنوعی: صدای شاد و خندههای آن زن و شوهر، همراه با دو یا سه بچهای که اجاره کردهاند، حسادتبرانگیز است.
بس که هیاهوی و داد و قال و مقال است
مرد مجامع ز هول گردد عنین
هوش مصنوعی: به دلیل شلوغی و سر و صدای زیاد در جمعها، مردان به شدت تحت فشار قرار میگیرند و ممکن است از تعادل خارج شوند.
ز اول صبح این بلا شروع نماید
وآخر شب رفته رفته یابد تسکین
هوش مصنوعی: از ابتدا صبح این مشکل آغاز میشود و در پایان شب به تدریج به آرامش میرسد.
تازه به بالین سرم قرار گرفته
بانگ سگانم برآورند ز بالین
هوش مصنوعی: به تازگی به بستر بیماری رفتهام و در این حال صدای پارس سگها مرا مزاحم کرده است.
هست خیابان ز هول، بیشهٔ ارمن
بنده چو بیژن در آن و خواب چو گرگین
هوش مصنوعی: در این خیابان تاریک و ترسناک، بندهای مانند بیژن در میان جنگلی وحشتناک و در کنار جایی خوابآلود شبیه گرگینی به سر میبرد.
وز در دیگر صدای پای قلاور
از دل و جانم قرار برده و تمکین
هوش مصنوعی: در دروازهی دیگر صدای گامهای قهرمان باعث شده که آرامشم را از دست بدهم و تمام وجودم را به تسلیم وادارد.
خوابگه تنگ من بود به شب و روز
از تف مرداد مه چو کامهٔ تنین
هوش مصنوعی: در شب و روز، محل خواب تنگ من به شدت تحت تأثیر گرمای مرداد بوده است، مانند صدای دلنشین تنین که برای من خوشایند است.
گرمی مرداد مردهام به در آورد
قلب اسد هم بسوخت بر من مسکین
هوش مصنوعی: در گرمای مرداد در حال مرگ هستم و قلب برج اسد نیز بر من بیچاره آتش میزند.
سجین گردد چو در ببندم و چون باز
در بگشایم، چو محشری ز مجانین
هوش مصنوعی: وقتی در را ببندم، همه چیز در سکوت و آرامش میشود، و وقتی که در را باز کنم، فضای پر از شور و شوقی به وجود میآید، همچون روز قیامت که همه مجانین به هیجان میآیند.
گاه ز سجین برم پناه به محشر
گاه ز محشر برم پناه به سجین
هوش مصنوعی: گاه به سراغ سجین میروم تا در آنجا پناه بگیرم و گاه به سمت محشر میروم و از آنجا نیز پناه میطلبم.
خواب ز چشمم به سوی هند گریزد
همچو بهیم از نهیب لشکر غزنین
هوش مصنوعی: خواب از چشمانم میگریزد مانند اینکه حیوانی از صدای ترسناک لشکری فرار کند.
بس که در این تنگنای در غم و رنجم
مدحت شه را به جهد سازم ترقین
هوش مصنوعی: به خاطرغم و اندوهی که در این شرایط سخت دارم، با تلاش و کوشش میخواهم تا ستایش شاه را بنویسم.
شاها چون من سخنسرای کم افتد
شاهد من این چکامهٔ خوش رنگین
هوش مصنوعی: ای پادشاه، چون کسی به سخنوری من نمیرسد، شاهد و گواه آن، این شعر زیبا و خوش رنگ من است.
گرچه به رنج اندرم ز قهر شهنشاه
عزت شه خواهم از خدای به هر حین
هوش مصنوعی: هرچند که از خشم پادشاه به زحمت دچارم، اما همواره از خداوند خواهان عزت و شرف هستم.
زان که وطن خواهم و نجات وطن را
دارم چشم از خدایگان سلاطین
هوش مصنوعی: من به خاطر وطنم میجنگم و نجات آن را در نظر دارم، بنابراین از نظر سلاطین و صاحبنظران روی برمیگردانم.
عرصهٔ این ملک بوده است ازین پیش
از یمن و مصر و شام تا ختن و چین
هوش مصنوعی: این سرزمین از زمانهای دور تا کنون شامل مناطقی چون یمن، مصر، شام، ختن و چین بوده است.
وز لب دانوب تا به عرصهٔ پنجاب
یافته از عدل و داد و ایمان تأمین
هوش مصنوعی: از لبهای رود دانوب تا سرزمین پنجاب، بر اثر عدالت، انصاف و ایمان، امنیت و آرامش برقرار شده است.
فتنهٔ یونان و تازی و مغول و ترک
پست نمود این بلند کاخ نوآیین
هوش مصنوعی: اختلافات و حملات یونانیها، عربها، مغولها و ترکها باعث شد که این بنا یا تمدن نوین به شدت آسیب ببیند و به یک سطح پایینتری برسد.
چون تو شدی جانشین کورش و دارا
گشت ز تو تازه آن زمانهٔ پیشین
هوش مصنوعی: زمانی که تو به عنوان جانشین کورش و داریوش قرار گرفتی، آن دوران گذشته دوباره زنده و تازه میشود.
بود وطن همچو باغ بیدر و دیوار
تاخته دزدان به میوهها و ریاحین
هوش مصنوعی: وطن مانند باغی است که نه در و دیواری دارد و دزدان به راحتی به میوهها و گلها آن حملهور میشوند.
عزم تو بر گرد آن کشید حصاری
وز بر آن برنهاد تیغ تو پرچین
هوش مصنوعی: عزم و ارادهی تو باعث شد تا دور آن منطقه دیواری بسازی و از آن طرف با تیغ و شمشیرت، دژ و حفاظی ایجاد کنی.
بوکه ز فرّ تو خون تازه درآید
بار دگر اندرین عروق و شرائین
هوش مصنوعی: به سبب حضور تو، خون تازهای در رگها و شریانهای من جریان مییابد.
ملک ز کف رفته بازگیری و بندند
پیش سپاه تو شهرها همه آنین
هوش مصنوعی: شاهی که از دست رفته، دوباره باید جمعآوری شود و شهرها همه در پیش سپاه تو، مانند بندهایی بسته خواهند شد.
بنده بهار اندر آن فتوح نوا نو
گشاید به تازه تازه مضامین
هوش مصنوعی: در فصل بهار، بنده در میان آن پیروزیها، آهنگ جدیدی را با مضامین تازه و نوین میسازد.
کرده به هر ماه نو سرودی تصنیف
کرده به هر سال نو کتابی تدوین
هوش مصنوعی: هر ماه نو، شعری تازه سروده و هر سال نو، کتابی جدید نوشتهام.
گرچه خود اکنون پیادهایست بر این نطع
گردد از فر اصطناع تو فرزین
هوش مصنوعی: هرچند اکنون تو در این میدان بهصورت پیاده ظاهر شدهای، اما به زودی به خاطر استعداد و مهارت تو، معرکه را میفروزی و به موفقیت خواهی رسید.
تا که جهان است شهریار جهان باش
یافته کشور ز عدل و داد تو تزئین
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، تو باید به عنوان پادشاه جهان شناخته شوی؛ زیرا سرزمین به وسیلهی عدالت و انصاف تو آراسته شده است.
رایت عزت به اوج مهر فرو کوب
لکهٔ ذلت ز چهر ملک فرو چین
هوش مصنوعی: فرمانروایی که با شکوه و عظمتش، مهر و محبت را در دلها پخش میکند، باید چهرهٔ ننگ و ذلت را از کشوری که در اختیار دارد، دور کند و آن را پوشش دهد.
تا ز دل و جان به پاس جان تو گویند
مردم ایران دعا و جبریل آمین
هوش مصنوعی: مردم ایران با تمام دل و جان خود برای تو دعا میکنند و فرشتهای مثل جبریل برای این دعا آمین میگوید.