گنجور

شمارهٔ ۶ - خم دو طره

خَمِ دو طُرّهٔ طَرّارِ یار یکدله بین
به پای دل ز خمش صد هزار سلسله بین
از آن کمندِ خم اندر خمش نخواهد رَست
دلم ز بیدلی این صبر و تاب و حوصله بین
نگر قیامت از سرو قد و قامت او
دو صد قیامت و آشوب و سوز و ولوله بین
مکانِ خال به دنبال چشم و ابروی یار
مکین چون نقطهٔ بایی به مدّ بسمله بین
به غمزه چشمش زد راه دل سپرد به زلف
شریکِ دزد نظر کن رفیقِ قافله بین
اگر اثر نکند آهِ دل مپرس چرا
میانِ آه و اثر صد هزار مرحله بین
لب و دهانِ ترا تهمتی به هیچ زدند
شکر شکن ز سخن مشکلیِ مسئله بین
اگر فروخته‌ام دین و دل به غمزهٔ یار
هزار سود ز سودای این معامله بین
به راهِ بادیهٔ عشق آی و عارف را
ضعیف و خسته و رنجور و پا پُرآبله بین

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1402/10/22 21:12
کژدم

با کنار هم گذاشتن نخستین حرف هر بیت (به جز بیت آخر) به نام «خانم‌بالا» می‌رسیم؛ همان کسی که زنده‌یاد عارف قزوینی تصنیف دیدم صنمی را به عشقش ساخته است.

همچنین با نگرش بر نوشته‌های عارف در زندگی‌نامهٔ خودنوشته‌اش در مقدمهٔ دیوان چاپ برلین خود، باید به این نکته اشاره کرد که سرایندهٔ این غزل، عارف نبوده بلکه کسی بوده به نام «حاجی رفعت علیشاه» که نخستین بار در رشت با عارف دیدار داشته و پس از پی بردن به سرگذشت وی این غزل را از زبان عارف سروده است.