گنجور

شمارهٔ ۶ - خم دو طره

خَمِ دو طُرّهٔ طَرّارِ یار یکدله بین
به پای دل ز خمش صد هزار سلسله بین
از آن کمندِ خم اندر خمش نخواهد رَست
دلم ز بیدلی این صبر و تاب و حوصله بین
نگر قیامت از سرو قد و قامت او
دو صد قیامت و آشوب و سوز و ولوله بین
مکانِ خال به دنبال چشم و ابروی یار
مکین چون نقطهٔ بایی به مدّ بسمله بین
به غمزه چشمش زد راه دل سپرد به زلف
شریکِ دزد نظر کن رفیقِ قافله بین
اگر اثر نکند آهِ دل مپرس چرا
میانِ آه و اثر صد هزار مرحله بین
لب و دهانِ ترا تهمتی به هیچ زدند
شکر شکن ز سخن مشکلیِ مسئله بین
اگر فروخته‌ام دین و دل به غمزهٔ یار
هزار سود ز سودای این معامله بین
به راهِ بادیهٔ عشق آی و عارف را
ضعیف و خسته و رنجور و پا پُرآبله بین

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خَمِ دو طُرّهٔ طَرّارِ یار یکدله بین
به پای دل ز خمش صد هزار سلسله بین
هوش مصنوعی: دو تَرَک از موهای یار به قدری زیبا و دلربا است که دلم را از جمع سلسله‌وار عشق‌ها پر کرده است.
از آن کمندِ خم اندر خمش نخواهد رَست
دلم ز بیدلی این صبر و تاب و حوصله بین
هوش مصنوعی: دل من از این غم و بی‌تابی هرگز نخواهد رست و در چنگال این افسردگی گرفتار است. به صبر و تحمل من نگاه کن.
نگر قیامت از سرو قد و قامت او
دو صد قیامت و آشوب و سوز و ولوله بین
هوش مصنوعی: نگاه کن چگونه در قیامت، قد و قامت او باعث ایجاد دو صد قیامت و هیجان و آشوب و درد و شور می‌شود.
مکانِ خال به دنبال چشم و ابروی یار
مکین چون نقطهٔ بایی به مدّ بسمله بین
هوش مصنوعی: جای خالی به دنبال نگاه و جذابیت یار نباش، چون نقطه‌ای در کنار حرف "ب" در کلمه "بسم‌الله" است که معنای خاصی ندارد.
به غمزه چشمش زد راه دل سپرد به زلف
شریکِ دزد نظر کن رفیقِ قافله بین
هوش مصنوعی: چشمش با نگاهی زیبا دل مرا به سوی خود کشید و به زلف یار که شبیه دزدی است، اشاره کرد. ای دوست، توجه کن که رفیق مسافران این عشق چه کسی است.
اگر اثر نکند آهِ دل مپرس چرا
میانِ آه و اثر صد هزار مرحله بین
هوش مصنوعی: اگر دل کسی به شدت غمگین باشد و آهی از آن برآید، نباید از او سوال کنی که چرا این آه تأثیر ندارد. زیرا بین دل و تأثیر آن، مراحل و فاصله‌های زیادی وجود دارد که نمی‌توان به سادگی آنها را دید یا درک کرد.
لب و دهانِ ترا تهمتی به هیچ زدند
شکر شکن ز سخن مشکلیِ مسئله بین
هوش مصنوعی: حرف‌ها و نسبت‌هایی که به لب و دهان تو داده‌اند، بی‌معنا و ناخواستند. تو با سخنان شیرین و دلنشین خود، معماها و مسائل را روشن می‌کنی.
اگر فروخته‌ام دین و دل به غمزهٔ یار
هزار سود ز سودای این معامله بین
هوش مصنوعی: اگر من در مقابل چهره‌ی زیبا و خوش‌نفس یار خود، دین و دل را فدای او کرده‌ام، هزاران نفع و سود از این اقدام را در خیال خود می‌بینم.
به راهِ بادیهٔ عشق آی و عارف را
ضعیف و خسته و رنجور و پا پُرآبله بین
هوش مصنوعی: در مسیر عشق قدم بزن و شخصی را ببین که به خاطر این محبت، ضعیف، خسته، رنجور و پاهایش پر از تاول شده است.

حاشیه ها

1402/10/22 21:12
کژدم

با کنار هم گذاشتن نخستین حرف هر بیت (به جز بیت آخر) به نام «خانم‌بالا» می‌رسیم؛ همان کسی که زنده‌یاد عارف قزوینی تصنیف دیدم صنمی را به عشقش ساخته است.

همچنین با نگرش بر نوشته‌های عارف در زندگی‌نامهٔ خودنوشته‌اش در مقدمهٔ دیوان چاپ برلین خود، باید به این نکته اشاره کرد که سرایندهٔ این غزل، عارف نبوده بلکه کسی بوده به نام «حاجی رفعت علیشاه» که نخستین بار در رشت با عارف دیدار داشته و پس از پی بردن به سرگذشت وی این غزل را از زبان عارف سروده است.