گنجور

شمارهٔ ۵۶ - مساوات عشق

در عشق بدان فرقِ شهنشاه و گدا نیست
کس نیست که در کوی بُتان بی‌سر و پا نیست
در حُسن تو انگشت‌نما هستی و لیکن
در عشقِ تو جز من کسی انگشت‌نما نیست
رسوای تو گشتیم من و دل به جهان نیست
جایی که در آن قصهٔ رسواییِ ما نیست
مستم بگذارید بگریم به غمِ دل
جز اشک کسی در غمِ دل عقده‌گشا نیست
این مهر که دارد به تو دل در همه کس نه
وین جای که داری تو به دل در همه جا نیست
با یار سخن دوش شد از عالمِ وحدت
گفتم مشنو هر که تو را گفت خدا نیست
بد گفت رقیب از پی و بشنیدم و گفتم
با یار که دل بد مکن این نیز به ما نیست
در فتنهٔ یغماگریِ چشم تو ای شوخ
آن چیست که غارت‌زده در کشورِ ما نیست
گر پُر شود ایران همه از حضرتِ اشرف
یک بی‌شرفی مثل رئیس‌الوزرا نیست
صحبت به ادب کن برِ اهلِ ادب عارف
اینجاست که جای سخنِ پرت و پلا نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در عشق بدان فرقِ شهنشاه و گدا نیست
کس نیست که در کوی بُتان بی‌سر و پا نیست
هوش مصنوعی: در عشق، تفاوتی میان پادشاه و درویش وجود ندارد؛ همه کسانی که در مسیر محبوبان هستند، بی‌خبر و بی‌پناهند.
در حُسن تو انگشت‌نما هستی و لیکن
در عشقِ تو جز من کسی انگشت‌نما نیست
هوش مصنوعی: تو در زیبایی، بسیار برجسته و مشهوری، اما در عشق به تو، فقط من هستم که به چشم می‌آیم و کسی دیگر نیست.
رسوای تو گشتیم من و دل به جهان نیست
جایی که در آن قصهٔ رسواییِ ما نیست
هوش مصنوعی: ما به خاطر تو و دل شاکیم، در هیچ‌جا در این دنیا جایی نیست که داستان رسوایی ما در آن شناخته نشده باشد.
مستم بگذارید بگریم به غمِ دل
جز اشک کسی در غمِ دل عقده‌گشا نیست
هوش مصنوعی: بگذارید که من در اندوه خود اشک بریزم، زیرا جز اشک، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند بار غم را از دل من بردارد.
این مهر که دارد به تو دل در همه کس نه
وین جای که داری تو به دل در همه جا نیست
هوش مصنوعی: این عشق و محبتی که من به تو دارم، در کسی دیگر وجود ندارد و جایی که تو برای دل من داری، هیچ‌جا وجود ندارد.
با یار سخن دوش شد از عالمِ وحدت
گفتم مشنو هر که تو را گفت خدا نیست
هوش مصنوعی: در گفتگویی که در شب با محبوبم داشتم، از دنیای اتحاد و یگانگی سخن گفتم. گفتم، به هیچ‌کس گوش نکن که اگر کسی به تو گفت: خدا وجود ندارد، او را نپذیر.
بد گفت رقیب از پی و بشنیدم و گفتم
با یار که دل بد مکن این نیز به ما نیست
هوش مصنوعی: رقیب سخن بدی گفت و من شنیدم. به یارم گفتم که دلخور نشو، این حرف‌ها به ما مربوط نیست.
در فتنهٔ یغماگریِ چشم تو ای شوخ
آن چیست که غارت‌زده در کشورِ ما نیست
هوش مصنوعی: در آشفتگی و جذابیت نگاه تو، ای خوش‌قفلی، چه چیزی وجود دارد که در دل آدم‌ها و در سرزمین ما تحت تأثیر قرار نگرفته باشد؟
گر پُر شود ایران همه از حضرتِ اشرف
یک بی‌شرفی مثل رئیس‌الوزرا نیست
هوش مصنوعی: اگر تمام ایران از افراد بزرگ و محترم پر شود، باز هم هیچ فرد بی‌شرمی مانند رئیس‌الوزرا نخواهیم داشت.
صحبت به ادب کن برِ اهلِ ادب عارف
اینجاست که جای سخنِ پرت و پلا نیست
هوش مصنوعی: با احترام و نزاکت با کسانی که اهل ادب هستند صحبت کن. اینجا جای گفت‌وگوهای بی‌محتوا و حرف‌های الکی نیست.

حاشیه ها

1402/11/29 22:01
کژدم

عارف پیرامون این غزل نوشته است: «بعد از حرکت از اصفهان و آمدن به عراق در هفتم رمضان ۱۳۳۸ قمری کاغذی از اصفهان از حضرت آقای نظام همایون رسید که در آن غزلی را که در استقبال غزل خواجه به مطلعِ

پیش تو اگر رسم و ره مهر و وفا نیست

ما را به جز از مهر تو در دل به خدا نیست

ساخته بودند برای من فرستاده، من نیز غزل زیر را نوشتم.»

تاریخ قمری برابر است با چهارم خرداد ۱۲۹۹.