شمارهٔ ۵۷ - هجر و سفر عارف دربهدر
عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت
تاریخ زندگی همه در درد سر گذشت
گویند اینکه عمر سفر کوته است و من
دیدم که عمر من ز سفر زودتر گذشت
بستی درم ز وصل و گشودی دری ز هجر
آوخ ببین چهها به منِ دربهدر گذشت
هجر تو خون دل به حسابت حواله کرد
در دوریات معیشتم از این ممر گذشت
با کوه کوه بار فراق غمت به کوه
رفتم، رسید سیل سرشک از کمر گذشت
بازیچه نیست عشق و محبت مگر نبود
در راه عشق یار پدر از پسر گذشت؟
سود و زیان و نفع و ضرر دخل و خرج عشق
کردم پس از هزار ضرر سربهسر گذشت
ما را چه خوب دستبهسر کرد تا که چشم
آمد ببیندش که چو برق از نظر گذشت
کو، تا دگر پدید شود گویمش چهها
بر من ز دست ظلم تو بیدادگر گذشت!»
کاری مکن که خلق ز جورت به جان رسند
ای جورپیشه، ورنه ز من یک نفر گذشت
مشکل بُوَد که از خطرِ عشق بگذری
عارف تو را که عمر ز چندین خطر گذشت
شمارهٔ ۵۶ - مساوات عشق: در عشق بدان فرقِ شهنشاه و گدا نیستشمارهٔ ۵۸ - خنده پس از گریه: به سر کویت اگر رخت نبندم چه کنم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت
تاریخ زندگی همه در درد سر گذشت
هوش مصنوعی: زندگی من گاهی در دوری و جدایی و گاهی در سفر سپری شد و تاریخ زندگی همهام با مشکلات و دردها گذشت.
گویند اینکه عمر سفر کوته است و من
دیدم که عمر من ز سفر زودتر گذشت
هوش مصنوعی: میگویند که مدت سفرهای زندگی کوتاه است، اما من متوجه شدم که عمر من حتی از سفر کردن هم زودتر به پایان رسید.
بستی درم ز وصل و گشودی دری ز هجر
آوخ ببین چهها به منِ دربهدر گذشت
هوش مصنوعی: تو درِ اتصال به من را بستی و درِ جدایی را به روی من گشودی. آه، ببین چه مصیبتها بر منِ آواره گذشته است.
هجر تو خون دل به حسابت حواله کرد
در دوریات معیشتم از این ممر گذشت
هوش مصنوعی: دوری تو باعث شد که خیلی رنج ببینم و مشکلات زیادی را تحمل کنم. در این فاصله، زندگیام به سختی و تنگنا گذشت.
با کوه کوه بار فراق غمت به کوه
رفتم، رسید سیل سرشک از کمر گذشت
هوش مصنوعی: به خاطر دوری و غم تو، به کوه رفتم و در آنجا احساس کردم که اشکهایم مانند سیلی جاری شدند و از کمرم گذشتند.
بازیچه نیست عشق و محبت مگر نبود
در راه عشق یار پدر از پسر گذشت؟
هوش مصنوعی: عشق و محبت موضوعی ساده و بیاهمیت نیست. آیا بدون وجود عشق، واقعاً میتوان انتظار داشت که پدر از فرزندش بگذرد؟
سود و زیان و نفع و ضرر دخل و خرج عشق
کردم پس از هزار ضرر سربهسر گذشت
هوش مصنوعی: بعد از تجربههای بسیار در عشق، چه سود و چه زیان، تمام هزینهها و درآمدها را حساب کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که تمامی ضررهای گذشته برابر شده است.
ما را چه خوب دستبهسر کرد تا که چشم
آمد ببیندش که چو برق از نظر گذشت
هوش مصنوعی: ما را به خوبی به فراموشی سپرد تا وقتی که چشممان به او افتاد، چون برق از مقابل دیدگانمان گذشت.
کو، تا دگر پدید شود گویمش چهها
بر من ز دست ظلم تو بیدادگر گذشت!»
هوش مصنوعی: کجا هستی، تا باز هم نمایان شوی؟ به او میگویم که چه چیزها بر من از ظلم و ستم تو گذشته است!
کاری مکن که خلق ز جورت به جان رسند
ای جورپیشه، ورنه ز من یک نفر گذشت
هوش مصنوعی: کاری نکن که مردم از ظلم تو به تنگی بیفتند، ای ظالم. اگر این طور شود، عاقبت کسی از من خواهد گذشت.
مشکل بُوَد که از خطرِ عشق بگذری
عارف تو را که عمر ز چندین خطر گذشت
هوش مصنوعی: عبارت اشاره دارد به این که عبور از دردها و خطرات عشق کار آسانی نیست. اگر فردی عارف و آگاه باشد، باید بداند که زندگیاش پر از این خطرات بوده و او توانسته از آنها عبور کند. عشق به چالشهای زیادی منجر میشود و تنها کسی که تجربه عمیقی دارد، میتواند این مسیر دشوار را طی کند.