شمارهٔ ۵۸ - خنده پس از گریه
به سر کویت اگر رخت نبندم چه کنم
واندر آن کوی اگر ره ندهندم چه کنم
من ز در بستن و واکردن میخانه به جان
آمدم گر نکنم باز و نبندم چه کنم
غم هجران و پریشانی و بدبختی من
تو پسندیدی اگر من نپسندم چه کنم
مانده در قید اسارت تن من وان خم زلف
میکشد، میروم افتاده به بندم چه کنم
من به اوضاع تو ای کشور بیصاحب جم
نکنم گریه پس از گریه نخندم چه کنم
آیت روی تو ز آتشکده زردشت است
من بر آن آتش سوزان چو سپندم چه کنم
خون من ریختی و وصل تو شد کام رقیب
من به ناچار دل از مهر تو کندم چه کنم
شرط عقل است سپس راه جنون گیرم و بس
عارف آسوده من از ناصح و پندم چه کنم
شمارهٔ ۵۷ - هجر و سفر عارف دربهدر: عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشتشمارهٔ ۵۹ - خسروان بیگانهپرست وکلای خائن!: ای طرّهات کلف به رخ آفتابکن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به سر کویت اگر رخت نبندم چه کنم
واندر آن کوی اگر ره ندهندم چه کنم
هوش مصنوعی: اگر نتوانم در کنار تو زندگی کنم، چه کار میتوانم بکنم؟ و اگر در آن مکان به من اجازه ندهند که وارد شوم، چه اقدامی میتوانم انجام دهم؟
من ز در بستن و واکردن میخانه به جان
آمدم گر نکنم باز و نبندم چه کنم
هوش مصنوعی: من به قدری از ورود و خروج به میخانه خسته شدهام که اگر نتوانم دوباره وارد شوم یا آن را ببندم، نمیدانم چه باید بکنم.
غم هجران و پریشانی و بدبختی من
تو پسندیدی اگر من نپسندم چه کنم
هوش مصنوعی: اگر تو جدایی، آشفتگی و بدبختی من را پسندیدهای، من چه کار میتوانم بکنم اگر خودم این وضعیت را نپسندم؟
مانده در قید اسارت تن من وان خم زلف
میکشد، میروم افتاده به بندم چه کنم
هوش مصنوعی: من در قید و بند جسمم حبس شدهام، اما آن خم زلف تو مرا میکشد. حالا من در این شرایط اسیر شدهام و نمیدانم چه باید بکنم.
من به اوضاع تو ای کشور بیصاحب جم
نکنم گریه پس از گریه نخندم چه کنم
هوش مصنوعی: من به وضعیت تو، ای کشور بیصاحب، افسوس میخورم و بعد از اینکه گریه کردم، نمیتوانم بخندم. چه کمکی از دستم برمیآید؟
آیت روی تو ز آتشکده زردشت است
من بر آن آتش سوزان چو سپندم چه کنم
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو مانند علامتی از آتشکده زردشت است و من به مانند سپند (نوعی گیاه معطر) در این آتش سوزان چه کار میتوانم بکنم؟
خون من ریختی و وصل تو شد کام رقیب
من به ناچار دل از مهر تو کندم چه کنم
هوش مصنوعی: تو خونم را ریختی و باعث شدی که رقیب من به خواستهاش برسد. من هم ناچار شدم که از عشق تو دل بکَندم، اما چه کنم که این وضعیت برایم بسیار دشوار است.
شرط عقل است سپس راه جنون گیرم و بس
عارف آسوده من از ناصح و پندم چه کنم
هوش مصنوعی: عقل به من میگوید که باید به سمت جنون بروم و تنها به این مسیر متوسل شوم. من یک عارف هستم که از نصیحت و مشاوره بینیازم، و نمیدانم با توصیهها چه کاری باید بکنم.