اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت: چنین آوردهاند که در ایام ماضی و سوالف دهور، صیادی بود، سگی مَعلَم داشت، ازین پهنبری، باریکساقی، لاغر میانی، فربهسرینی، افکندهگوشی، برگرفتهدمی، ببر سینهای، عقابْ کینهای، شیر زوری، پیل حملهای، گرگتازی، نهنگیازی، چون صرصر در صحرا و چون نکبا در فضا، مرغ از هوا درآوردی و آهو در بیدا صید کردی.
هوش مصنوعی: او گفت: در گذشتههای دور، صیادی بود که سگی داشت. آن سگ، لاغر و باریکاندام بود، اما دارای ویژگیهایی مانند سر بزرگ و گوشهای آویزان بود. او میتوانست به خوبی در صحرا شکار کند و در آسمان پرندهها را به دام بیندازد و در بیابان آهوها را شکار نماید.
اقب ساط شرس شمردل
موجد الفقره رخو المفصل
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره به شرایطی دارد که در آن شخص دچار فقر و تنگدستی شده و از مصائب زندگی رنج میبرد. به ویژه، ممکن است به وضعیت جسمی و روحی فرد ارتباط داشته باشد و بیانگر احساس فشار و نارساییای باشد که با آن مواجه است.
له اذا ادبر لحظ المقبل
کانما ینظر من سجنجل
هوش مصنوعی: وقتی کسی دل میکند و پشت میکند، به نظر میرسد که در قفس است و نمیتواند به راحتی نگاه کند.
یقعی جلوس البدوی المصطلی
یعدوا اذا احزن عدو المسهل
هوش مصنوعی: بدوی نشسته در حال عبادت، وقتی دشمنش به او آسیب میزند، با سرعت و شجاعت به مقابله برمیخیزد.
باربع مجدوله لم تجدل
فتل الایادی ربذات الارجل
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک پدیده یا حالتی میپردازد که در آن تلاش برای جمعآوری یا نظم دادن به چیزی با شکست مواجه میشود. در این حالت، بهنظر میرسد که نمیتوان با وجود تمام کوششها، اجزای مختلف را به یکدیگر متصل کرد. در واقع، این بیت به نوعی به ناهماهنگی و عدم سازگاری میان عناصر مختلف اشاره دارد.
آثارها امثالها فی الجندل
یکاد فی الوثب من التفتل
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و قدرت آثار و نشانهها اشاره شده است. این نشانهها آنچنان قوت و تأثیر دارند که به نظر میرسد آمادهاند تا از جایی به جای دیگر بجهند و خود را نشان دهند. به طور کلی، این جمله به توانایی و قدرت نهفته در آثار و نشانهها تأکید میکند.
یجمع بین متنه و الکلکل
ذی ذنب اجرد غیر اعزل
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که همه چیزهایی که خطا یا نقصی دارند، در نهایت به هم متصل میشوند، به طوری که مشکلات و عیوب نمیتوانند مانع از ارتباط و وحدت شوند. در واقع، به نوعی میگوید که هر کس با هر عیبی، در یک سطح مشترک قرار میگیرد و موانع نمیتوانند دلیلی برای جدا کردن افراد از یکدیگر باشند.
و این صیاد، اسباب معاش زن و فرزندان و قوام نفقه و هزینه ایشان به وی تقویم کردی و بدان روزگار بسر بردی. روزی این صیاد در کوهی به شکار رفته بود و بر اثر صیدی میدوید، به در غاری رسید، شکافی دید که عسل از وی میچکید. بهتر نظر کرد، نحل بسیار دید در وی خانه ساخته و روز و شب در آن کوهسار از اطراف اشجار، طلی که بر زهرات ریاض و شجرات غیاض افتد، اقتباس میکردند و بر گل و سنبل میچریدند. روز بر اوراق نرگس میغلتیدند و شب در سرادقات مسدس که از موم ساخته بودند، میخفتند. امیر النحل برای سیاست بر سر و دربان از برای دفع آلودگان بر در و شهدهای مختلفالالوان برای ذخیره زمستان مهیا کرده. مرد چون آن بدید، با خود گفت: بیهیچ رنجی، پای به گنجی فرو شد و بی هیچ کوششی، بخششی به چنگ آمد. «اصبت فالزم و وجدت فاغنم». هیچ رنجی ازین ناجحتر و هیچ علمی ازین صالحتر نخواهد بود. مصلحت آن بوَد که هر روز ازین انگبین، قدری به شهر میبرم و از بهای آن مصالح معیشت میسازم و حالی، وعایی که داشت پر کرد و در شهر آورد و بر بقالی عرضه کرد و بها قرار داد و انگبین در ترازو نهاد. بقال خواست که انگبین برسنجد و وزن آن معلوم کند، قطرهای انگبین بر زمین چکید و بقال را در دکان از برای دفع موشان، راسویی بود، دست آموز و بازیگر که ضرر دست موذیان دفع کردی. چون قطره انگبین بدید، بدوید و به زبان بلیسید. سگ صیاد بر سبیل عادت، راسو مشاهده کرد، تضاد طبیعی و خلاف صنیعی در وی بجنبید. دَرجَست و راسو را بکشت. بقال چون راسو را کشته دید، از خشم بر خود پیچید، سنگی بر سر سگ زد و از جان، بیجان کرد. صیاد چون آن حال مشاهده کرد، شمشیر بر کشید و دست بقال بینداخت. بازاریان چون بقال را بر آن صفت دیدند، صیاد را به زخم گرفتند و چندان بزدند که هلاک شد. خبر به سمع والی رسید که بقال را بیموجبی دست بینداختند و صیادی را بازاریان در غوغا به قتل مثقل بکشتند. لشکریان از برای دفع شر و اطفای آن نایره برنشستند تا اوباش و غوغا را از تهیّج حرب و فتنه باز دارند. غوغاگر شدند و با لشکریان در کارزار ایستادند و مقاتلتی عظیم و حربی قوی پدید آمد و آن فتنه بدان جای انجامید که هفتاد هزار کس کشته شدند و شهر خراب گشت. مثل زنند که صد ساله جور و ظلم ملوک به از دو روزه شرّ عوام و فتنه غوغاست.
هوش مصنوعی: صیاد، برای تامین زندگی و نیازهای خانوادهاش تلاش میکرد. روزی در حین شکار، به غاری رسید که عسل از آن چکید و با دیدن زنبورهایی که در آنجا مشغول کار بودند، به فکر فرو رفت. او متوجه شد که میتواند با جمعآوری عسل بدون زحمت زیادی به سود خوبی برسد. بنابراین تصمیم گرفت هر روز مقداری از عسل را به شهر ببرد و با فروش آن نیازهای معیشتیاش را تامین کند. وقتی به بازار رفت و عسل را به فروش گذاشت، در حین وزن کردن، یک قطره عسل روی زمین چکید و این موجب شد که یک راسو، که در مغازه برای دفع موشها نگهداری میشد، به سمت آن برود و شروع به لیسیدن کند. سگ صیاد به طور طبیعی به راسو حمله کرد و او را کشت. بقال که از این حادثه خشمگین شده بود، سنگی به سمت سگ پرتاب کرد و او را کشت. صیاد که این صحنه را مشاهده کرد، به دفاع از سگش برخواست و سلاحش را به سمت بقال نشانه رفت. دیگر بازرگانان به این دعوا پیوستند و صیاد را به شدت زدند تا جایی که او جانش را از دست داد. وقتی خبر به والی رسید، او به لشکرش دستور داد تا با این شورش و نابسامانی مقابله کنند. درگیری شدیدی رخ داد و بسیاری از افراد جان خود را از دست دادند و شهر ویران شد. این حادثه نشاندهنده این است که ظلم و ستم سلطنتی، حتی اگر طولانیمدت باشد، بهتر از فتنه و آشوبهای ناگهانی مردمی است.
و من بنده این قصه به سمع اعلی پادشاه- اسمعه الله المسار- از بهر آن گذرانیدم تا معلوم و مقرر شود که خار فتنه، مادت تشویش ملک و دولت باشد و اگر به دفع و قلع آن کوشیده نشود، صدمت حدت و زحمت اذیت و معرت مشقت او به کثرت ابتلا و تواتر بلا ادا کند.
هوش مصنوعی: من این داستان را برای آگاهی شاه عالی مقام نقل کردم تا مشخص شود که منبع مشکلات و فتنهها در کشور و دولت، همین مسائل است. اگر برای رفع و پیشگیری از این مشکلات تلاش نشود، آسیبها و زحمات ناشی از آن به طور مداوم و به فراوانی به مردم خواهد رسید.
لحا الله ذی الدنیا مناخا لراکب
فکل بعید الهم فیها معذب
هوش مصنوعی: خداوند دنیا را به گونهای فراهم کرده که میتواند برای مسافرانی که در آن به دنبال آرامش هستند، جایی امن و راحت باشد؛ اما کسانی که در این دنیا فقط به فکر خواستههای دور و دراز خود هستند، در نهایت دچار عذاب و رنج میشوند.
چو پایان نبینی ز سر فتنه را
به پایان ز پای اندر آرد سرت
هوش مصنوعی: اگر نتوانی پایان فتنه را ببینی، باید توجه کنی که خودت به سراغ آن فتنه نروید.
و من چون از عدل شاه نومید شدم، به تضرع و ابتهال بر درگاه ذوالجلال پناه گیرم و در حضرت ربوبیت، به عرض دادن حاجت مواظبت نمایم که «من قرع باب الله لایخیب». شاه از استماع این مقدمات، متغیر و متاثر شد. مثال داد که شاهزاده را سیاست کنند و آن را تاریخ قوانین عدل و عمده ابواب انصاف گردانند تا عالمیان بدانند که چون با جگرگوشه و قرةالعین محابا نمیفرماید، با هیچ اجنبی مواسات نخواهد رفت و بزرگان چنین گفتهاند که «السیاسه اساس الریاسه». چون این خبر به سمع وزیر پنجم رسید، جلاد را به تاخیر سیاست، اشارت فرمود و گفت: توقف کن تا من به خدمت حضرت روم و ضرر استعجال در تقریب آجال بر رای عالی او عرض دهم.
هوش مصنوعی: زمانی که از عدالت شاه ناامید شدم، به درگاه خداوند پناه بردم و با دل سوخته و دعاهای خالصانه، نیازهای خود را مطرح کردم زیرا میدانستم که هر کس به درگاه الهی در بزند، ناامید نخواهد شد. شاه از شنیدن این حرفها دلسرد و ناراحت شد و توصیه کرد که باید با شاهزاده به درستی رفتار شود و قوانین عدالت را به گونهای بازگو کنند که همه بدانند اگر با عزیزترین فرد خود رفتار نیکو نمیشود، با افراد غریبه نیز رفتار مناسب نخواهد بود. بزرگان گفتهاند که سیاست اساس سلطنت است. وقتی این موضوع به وزیر پنجم رسید، به جلاد دستور داد که کمی صبر کند و گفت که او باید به درگاه حضرت روم برود و ضرر عجله کردن در تعیین سرنوشت را به او بگوید.
حاشیه ها
بیدا: (از بیداء عربی) بیابان و دشت.
نکبا: نوعی تندباد.
عقابکینه: مجازا یعنی جنگی.
نحل: زنبور عسل، مگس انگبین.
سرادقات مسدس: سراپردههای ششگوش (منظور کندو است)
وعا یا وعاء: ظرف، هر چیز تو خالی.