گنجور

بخش ۱۰ - آمدن دستور اول به حضرت شاه

پس دستور اول پیش شاه رفت و شرط خدمت و لوازم ثنا و تحیت اقامت کرد و گفت: مدت عمر شاه کامکار و خسرو نامدار در متابعت عدل و مشایعت عقل باد. دولت او معمور به سداد و حضرت او مشهور به رشاد. چون آثار عنایت و فضل الهی، صفات ذات شریف شاه را فهرست و شمایل عالمیان و دیباچه مناقب و ماثر آدمیان گردانیده است، خاطر منیر او مغیبات قضا از لوح تقدیر می خواند و عقل شریف او مکونات قدر که از کتم عدم، در حیز ظهور می آید، می بیند و می داند و از آنجا که رای کافی و عقل وافی و کمال حصافت و وفور شهامت پادشاه است، لایق و موافق نمی نماید به ترهات ناقض عهدی، بر چنین سیاستی هایل که تدارک آن در حیز امکان بشری متعذر است، اقدام نمودن که چون آفتاب یقین از حجاب شبهت و نقاب ریبت منکشف شود و چنین رای به امضا رسیده باشد و چنین مثالی تقدیم یافته، حسرت و ندامت، دستگیر فلاح و پایمرد نجاح نبود و حیرت ضجرت، نافع و ناجع نباشد و عقل این معانی بر خواند:

سوف تری اذا انجلی الغبار
افرس تحتک ام حمار

و قد قال الله تعالی: « یا ایها الذین امنوا ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» و اگر شاه در این معنی تانی نفرماید و شرایط احتیاط و تثبت بجای نیاورد و حق از باطل و زور از صدق جدا نکند، همچنان مغبون شود که آن مرد از طوطی خویش به تزویر و تخییل زن. و چون از حقیقت حال او استکشافی رفت و خفایای آن ماجرا و خبایای آن حادثه محقق شد، ندامت سود نداشت و پشیمانی مربح نبود. شاه پرسید که چگونه بود؟ بگوی.

بخش ۹ - داستان زن و گوسفند و پیلان و حمدونگان: وزیر گفت: آورده‌اند که در کوه‌های شهر همدان‌، حمدونگان بسیار بودند و ایشان را مهتری بود روزبه نام کاردیده و گرم و سرد چشیده و نیک و بد بدو رسیده و جهان‌گردیده‌؛ همیشه روزگار به تدبیر و حکمت گذاشتی و رعایت رعیت بر خود لازم و فریضه پنداشتی.بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی: دستور گفت: بقای پادشاه عدل باد در اقبال کامل و سعادت شامل و ایزد – تعالی- حافظ و ناصر و معین. چنین آورده‌اند که در شهور گذشته و سنین رفته، مردی زنی داشت که متابعت وساوس شیطانی و موافقت هواجس نفسانی نمودی و قدم در طرق مجهول شهوات و نهمات زدی و با جوانان نوخط و امردان با جمال عشق‌ها باختی و این مرد را طوطی‌یی بود، سخن‌سرا‌ی و حاذق و لغت‌شناس و ناطق هر چه در خانه از خیر و شر و نفع و ضر حادث شدی، جمله اعلام دادی و وقایع حوادث باز نمودی.‌ شبی دوستی ضیافتی ساخت و هر تکلف و تنوق که لایق دوستان موافق و اخوان صادق باشد، بجای آورد مرد از عیال دستوری خواست و به وقت بیرون رفتن، پیش قفس طوطی رفت و گفت: ای پاسبان بیدار و ای نگهبان هشیار، باید که امشب در تیقظ و حراست زیادت کنی و سرمه سهر تا به وقت سحر در بصر کشی و به امعان نظر و دقت خاطر، تأمل نمایی و از هر چه حادث شود، غث و سمین و صلاح و فساد و خیر و شر بدانی و در حفظ آری و چندان که صبح سر از گریبان مشرق برآرد، به خانه باز آیم و همه اعتماد من بر قول تو خواهد بود و اعتداد من در حوادث به صدق گفتار تو که از غرض منزه است و از شوایب کدورت صافی است طوطی بدان ابتهاج نمود و گفت:

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس دستور اول پیش شاه رفت و شرط خدمت و لوازم ثنا و تحیت اقامت کرد و گفت: مدت عمر شاه کامکار و خسرو نامدار در متابعت عدل و مشایعت عقل باد. دولت او معمور به سداد و حضرت او مشهور به رشاد. چون آثار عنایت و فضل الهی، صفات ذات شریف شاه را فهرست و شمایل عالمیان و دیباچه مناقب و ماثر آدمیان گردانیده است، خاطر منیر او مغیبات قضا از لوح تقدیر می خواند و عقل شریف او مکونات قدر که از کتم عدم، در حیز ظهور می آید، می بیند و می داند و از آنجا که رای کافی و عقل وافی و کمال حصافت و وفور شهامت پادشاه است، لایق و موافق نمی نماید به ترهات ناقض عهدی، بر چنین سیاستی هایل که تدارک آن در حیز امکان بشری متعذر است، اقدام نمودن که چون آفتاب یقین از حجاب شبهت و نقاب ریبت منکشف شود و چنین رای به امضا رسیده باشد و چنین مثالی تقدیم یافته، حسرت و ندامت، دستگیر فلاح و پایمرد نجاح نبود و حیرت ضجرت، نافع و ناجع نباشد و عقل این معانی بر خواند:
هوش مصنوعی: دستور اول به دربار شاه رفت و با احترام به او گفت که امیدوار است عمر شاه به خوبی و در زیر سایه عدل و عقل ادامه یابد. او افزوده است که دولت شاه با راستی و درستی همراه است و شخصیت او به شجاعت شناخته شده است. چون نشانه‌های لطف و کرم الهی، ویژگی‌های برجسته شاه را به نمایش گذاشته و فضائل و کارهای بزرگ انسان‌ها را نشان می‌دهد، فکر روشن شاه می‌تواند مسائل پنهان قضا را از لوح تقدیر بخواند و عقل شریف او واقعیت‌های موجود را که از عدم به ظهور رسیده‌اند، درک می‌کند. او همچنین بیان کرده که از آنجایی که شاه دارای اندیشه و عقل کامل و شجاعت زیاد است، به هیچ‌وجه شایسته نیست که به وعده‌های شکسته و سیاست‌های پنهان و غیرموجه روی آورد، زیرا وقتی حقیقت مانند خورشید روشن می‌شود، چنین تصمیمی که تأیید شده باشد، حسرت و پشیمانی به دنبال نخواهد داشت و جست‌وجوی در حیرت دیگر، فایده‌ای نخواهد داشت. عقل این مسائل را درک می‌کند.
سوف تری اذا انجلی الغبار
افرس تحتک ام حمار
هوش مصنوعی: وقتی غبار برطرف شود، مشخص می‌شود که زیر پای تو اسب است یا الاغ.
و قد قال الله تعالی: « یا ایها الذین امنوا ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» و اگر شاه در این معنی تانی نفرماید و شرایط احتیاط و تثبت بجای نیاورد و حق از باطل و زور از صدق جدا نکند، همچنان مغبون شود که آن مرد از طوطی خویش به تزویر و تخییل زن. و چون از حقیقت حال او استکشافی رفت و خفایای آن ماجرا و خبایای آن حادثه محقق شد، ندامت سود نداشت و پشیمانی مربح نبود. شاه پرسید که چگونه بود؟ بگوی.
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی خبری به شما داد، تحقیق کنید مبادا بدون آگاهی به قومیتی آسیب بزنید و سپس بر آنچه کرده‌اید، پشیمان شوید». اگر شاه در این زمینه تأمل نکند و شرایط احتیاط و دقت را رعایت نکند و حق را از باطل و صدق را از دروغ تشخیص ندهد، مانند آن مردی خواهد شد که به تزویر و فریب طوطی‌اش اعتماد کرد. وقتی حقیقت موضوع روشن شد و رازهای آن ماجرا و حادثه مشخص گردید، دیگر پشیمانی فایده‌ای نخواهد داشت. شاه پرسید: این ماجرا چگونه بود؟ بگویید.