شمارهٔ ۲
دوش چون زلف شب به شانه زدند
رقم کفر بر زمانه زدند
ماه را در چهار بالش چرخ
نوبت ملک پنج گانه زدند
هر خدنگی که از مسیر شهاب
راست کردند بر نشانه زدند
از پی جدی کرکسان فلک
پر برین سبز آشیانه زدند
گوش ناهید را که از پروین
حلقه ای پر ز درو دانه زدند
فرق بهرام را که از اکلیل
تاج عالی خسروانه زدند
آخر الامر پیش در گاهش
جملگی سر بر آستانه زدند
چرخ از آن لحظه باز آگاهست
که قزل ارسلان شهنشاهست
صبح صادق چو در جهان بدمید
گل صد برگ آسمان بدمید
زنگی شب به جادوی گفتی
شعله آتش از دهان بدمید
هر کجا پرتوی از ان برسید
لاله بشکفت و ارغوان بدمید
گفتی اندر مزاج آدم خاک
لطف ایزد نسیم جان بدمید
یا مسیح از طریق معجز دم
به سوی شخص ناتوان بدمید
نفس جذب کهربای سحر
در زوایای کهکشان بدمید
روح قدسی و اِن یَکاد بخواند
سوی ملک خدایگان بدمید
خسرو بحر و بر مظفر دین
که ظفر با رکاب اوست قرین
ملک را تازه روز بازاری ست
که جهان را چنو جهان داری ست
پیش قدرش سپهر نه پوشش
همچو ویران چار دیواری ست
باد با عزم او گران جایی ست
خاک با حلم او سبکساری ست
فتنه را در جهان گلی نشکفت
که نه از نوک رمح او خاری ست
هر کجا تیر او رود گویی
اثر ناله دل افکاری ست
هر کجا خشم او رسد گویی
صفت حاصل ستمکاری ست
تیغ هندی چو از نیام کشید
بره از گرگ انتقام کشید
ای فلک پیش تو کمر بسته
دولتت دست چرخ بر بسته
نو عروسان خلد گیسوها
به سر نیزه تو بر بسته
گرد شبرنگ موکبت به نبرد
گذر موکب سحر بسته
پیش یاجوج فتنه صولت تو
هر زمان رخنه دگر بسته
چرخ در موکبت پیاده دوی ست
قبه ماه بر سپر بسته
نیک نامی عدلت از عالم
راه پیکان بد خبر بسته
وقت تسلیم ملک با تو قضا
گفته لفظی صریح وسر بسته
که مه و مهر زیر دامن توست
نام وننگ جهان به گردن توست
رایت ار با فلک خطاب کند
سرمه در چشم آفتاب کند
غضبت هرشبی به خون شفق
روی آفاق را خضاب کند
هر کجا خشک سال عافیت است
ابر تیغ تو فتح باب کند
اثر قهرت آب دریا را
روز کین جرعه سراب کند
لطف لفظ تو در مکنون را
بار دیگر ز شرم آب کند
پاسبان سپهر هفتم را
حزم بیدار تو به خواب کند
چرخ بد مست را به جام غرور
رای هشیار تو خراب کند
تخت را چون تو به نشینی نیست
بر تو دیهیم را گزینی نیست
خسروا ملک و عمرت افزون باد
چهره دولت تو گلگون باد
هر دلی کز محبت تو تهیست
از جفای زمانه پر خون باد
سعی جاسوس خاطرت پیوست
رهبر شب روان گردون باد
عهد هارون درگهت دایم
حسد روزگار مامون باد
ید بیضای موسویت به جود
کیسه پرداز گنج قارون باد
مرکز آفتاب دولت تو
از مدار زوال بیرون باد
خطبه و سکه ممالک را
نام والقاب تو همایون باد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش چون زلف شب به شانه زدند
رقم کفر بر زمانه زدند
هوش مصنوعی: دیشب مانند زلف شب، که به آرامی شانه میشود، سرنوشت ناپسندی برای جهان رقم زدند.
ماه را در چهار بالش چرخ
نوبت ملک پنج گانه زدند
هوش مصنوعی: ماه را بر روی چهار بالش قرار دادند و چرخش نوبت ملکهای پنجگانه را شروع کردند.
هر خدنگی که از مسیر شهاب
راست کردند بر نشانه زدند
هوش مصنوعی: هر تیر که به سمت ستارهها هدفگیری شد، بر نشانهای دقیق برخورد کرد.
از پی جدی کرکسان فلک
پر برین سبز آشیانه زدند
هوش مصنوعی: پرندگان بزرگ آسمان با جدیت و پشتکار، بر روی درختان بلند لانهسازی کردند.
گوش ناهید را که از پروین
حلقه ای پر ز درو دانه زدند
هوش مصنوعی: گوش سیاره ناهید را که از ستاره پروین حلقهای پر از دانهها ساختهاند.
فرق بهرام را که از اکلیل
تاج عالی خسروانه زدند
هوش مصنوعی: تفاوت بهرام را که تاج باشکوهی به سبک شاهان را بر سرش گذاشتند.
آخر الامر پیش در گاهش
جملگی سر بر آستانه زدند
هوش مصنوعی: در پایان کار، همه نزد درگاه او به سجده افتادند.
چرخ از آن لحظه باز آگاهست
که قزل ارسلان شهنشاهست
هوش مصنوعی: چرخ یا تقدیر فقط در زمانی به تغییرات خود پی میبرد که قزل ارسلان، به عنوان شاه، بر تخت نشسته باشد.
صبح صادق چو در جهان بدمید
گل صد برگ آسمان بدمید
هوش مصنوعی: وقتی صبح پاک و روشنی در دنیا پدیدار شد، مانند گلی زیبا در آسمان شکفت.
زنگی شب به جادوی گفتی
شعله آتش از دهان بدمید
هوش مصنوعی: شب زنگی به زیبایی از آتش گفته که با دمیدن خود شعلهای را از دهان خود به نمایش میگذارد.
هر کجا پرتوی از ان برسید
لاله بشکفت و ارغوان بدمید
هوش مصنوعی: هر جا که نوری از آن حضور پیدا کرد، گل لاله شکوفا میشود و عطر ارغوان در فضا میپیچد.
گفتی اندر مزاج آدم خاک
لطف ایزد نسیم جان بدمید
هوش مصنوعی: تو گفتی که در طبیعت انسان، خاک و محبت خدایی همچون نسیم جانبخش دمیده شده است.
یا مسیح از طریق معجز دم
به سوی شخص ناتوان بدمید
هوش مصنوعی: ای مسیح، با دمیدن معجزهآسا به سوی فردی ناتوان، به او قدرت و توانایی بخشیدی.
نفس جذب کهربای سحر
در زوایای کهکشان بدمید
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف نیروی جذبی مشابه خاصیت کهربا اشاره شده که در دل شگفتیها و زوایای کهکشان میوزد و به زیبایی و جاذبه آن فضا پرداخته میشود. این تصویر به نوعی زیبایی و شگفتیهای کیهان را نشان میدهد که به روح و نفس انسان عمق و جاذبگی میبخشد.
روح قدسی و اِن یَکاد بخواند
سوی ملک خدایگان بدمید
هوش مصنوعی: روح مقدس نزدیک است که به سوی ملک خدایان فرا بخواند.
خسرو بحر و بر مظفر دین
که ظفر با رکاب اوست قرین
هوش مصنوعی: خسرو مانند دریا و زمین است و دین مظفری که پیروزی همیشه همراه اوست.
ملک را تازه روز بازاری ست
که جهان را چنو جهان داری ست
هوش مصنوعی: پادشاهی در روز جدیدی همچون بازاری است که دنیا را به همین شکل و سلیقه نگه میدارد.
پیش قدرش سپهر نه پوشش
همچو ویران چار دیواری ست
هوش مصنوعی: هر قدر و ارزشی که انسان دارد، در برابر آسمان و عظمت آن ناپدید و پنهان است. این وضعیت مانند یک دیوار ویران است که دیگر حفاظتی ندارد.
باد با عزم او گران جایی ست
خاک با حلم او سبکساری ست
هوش مصنوعی: باد با تصمیم و اراده او سنگین و محکم است، در حالی که خاک به خاطر صبر و آرامش او سبک و بیبهانه است.
فتنه را در جهان گلی نشکفت
که نه از نوک رمح او خاری ست
هوش مصنوعی: در این جهان، هیچ گلی نرویید که نشانهٔ فتنه باشد و از نوک نیزه او خطری ننشیند.
هر کجا تیر او رود گویی
اثر ناله دل افکاری ست
هوش مصنوعی: هر جا که تیر عشق او به هدف میخورد، انگار نشانهای از درد و اندوه دل عاشق وجود دارد.
هر کجا خشم او رسد گویی
صفت حاصل ستمکاری ست
هوش مصنوعی: هر جا که خشم او بیفتد، انگار نشانهای از ظلم و ستم است.
تیغ هندی چو از نیام کشید
بره از گرگ انتقام کشید
هوش مصنوعی: چاقوی هندی وقتی از غلاف بیرون میآید، مانند برهای که از گرگ انتقام میگیرد، قوی و مهیب میشود.
ای فلک پیش تو کمر بسته
دولتت دست چرخ بر بسته
هوش مصنوعی: ای آسمان، من به خاطر تو عزم و اراده خود را جمع کردهام؛ زیرا روزگار به زودی بر تو کنترل خواهد شد.
نو عروسان خلد گیسوها
به سر نیزه تو بر بسته
هوش مصنوعی: عروسهای تازه، گیسوهای خود را به سر نیزه تو گره زدهاند.
گرد شبرنگ موکبت به نبرد
گذر موکب سحر بسته
هوش مصنوعی: گرد و غبار شبرنگ تو، در حین نبرد، عبور رد پای سحر را مسدود کرده است.
پیش یاجوج فتنه صولت تو
هر زمان رخنه دگر بسته
هوش مصنوعی: هر بار که یاجوج و ماجوج قیام میکنند، فتنه و بلایای جدیدی به وجود میآید و ما هر بار به روشهای تازهای برای مقابله با آنها نیاز داریم.
چرخ در موکبت پیاده دوی ست
قبه ماه بر سپر بسته
هوش مصنوعی: چرخ (سرنوشت) در مسیر تو با دقت و شتاب حرکت میکند، گنبد ماه به عنوان نماد زیبایی بر روی سپر تو قرار دارد.
نیک نامی عدلت از عالم
راه پیکان بد خبر بسته
هوش مصنوعی: سخن از این است که شخصیت خوب و محبوب تو، مانند نیکو نامی، باعث شده است که دیگران از بدی و خبرهای ناخوشایند دوری کنند.
وقت تسلیم ملک با تو قضا
گفته لفظی صریح وسر بسته
هوش مصنوعی: زمانی که به موقعیت تسلیم و surrender میرسی، سرنوشت به روشنی و به طور مستقیم با تو سخن میگوید، اما این گفتار دارای جنبههای پنهانی و محدودیتهایی نیز هست.
که مه و مهر زیر دامن توست
نام وننگ جهان به گردن توست
هوش مصنوعی: در زیر دامن تو زیباییها و عشقها نهفته است و اعتبار و بیاعتباری جهان به تو وابسته است.
رایت ار با فلک خطاب کند
سرمه در چشم آفتاب کند
هوش مصنوعی: اگر عقل خود را به کار بگیری و با کائنات (فلک) گفتوگو کنی، میتوانی چشمانت را با دانش و درک، به گونهای پر نور کنی که حتی نور آفتاب را تحت تأثیر قرار دهد.
غضبت هرشبی به خون شفق
روی آفاق را خضاب کند
هوش مصنوعی: خشم تو هر شب مانند رنگ خون بر سپیدهدم، جهان را آغشته میکند.
هر کجا خشک سال عافیت است
ابر تیغ تو فتح باب کند
هوش مصنوعی: هر جا که خشکسالی و دشواری وجود داشته باشد، حضور تو مانند ابر بهاری میتواند درب خوشبختی و رفاه را بگشاید.
اثر قهرت آب دریا را
روز کین جرعه سراب کند
هوش مصنوعی: قدرت خشم تو باعث میشود که حتی آب دریا در روز انتقام نیز به گناهی کوچک و بیارزش تبدیل شود.
لطف لفظ تو در مکنون را
بار دیگر ز شرم آب کند
هوش مصنوعی: لطف و دلنوازی کلام تو، بار دیگر از شرم، بهگونهای بروز میکند که حتی آب نیز از آن خجالت بکشد.
پاسبان سپهر هفتم را
حزم بیدار تو به خواب کند
هوش مصنوعی: نگهبان آسمان هفتم، به خاطر احتیاط و تدبیر تو به خواب میرود.
چرخ بد مست را به جام غرور
رای هشیار تو خراب کند
هوش مصنوعی: چرخهی بد و بیثبات زندگانی میتواند به واسطهی احساس خودبزرگبینی و اعتماد به نفس زیاد تو، از بین برود و نابود شود.
تخت را چون تو به نشینی نیست
بر تو دیهیم را گزینی نیست
هوش مصنوعی: هیچ تختی جز تو شایستهی نشستن نیست و هیچ تاجی بر تو انتخاب نمیشود.
خسروا ملک و عمرت افزون باد
چهره دولت تو گلگون باد
هوش مصنوعی: ای کاش زندگی و ثروت تو روز به روز بیشتر شود و چهرهای شاداب و خوشبخت داشته باشی.
هر دلی کز محبت تو تهیست
از جفای زمانه پر خون باد
هوش مصنوعی: هر دلی که از محبت تو خالی باشد، به سبب ظلمت زمان باید به شدت رنج بکشد.
سعی جاسوس خاطرت پیوست
رهبر شب روان گردون باد
هوش مصنوعی: تلاش کن که به یاد تو از یک شب پرستاره خبر بدهم و هدایتگر راه باشی.
عهد هارون درگهت دایم
حسد روزگار مامون باد
هوش مصنوعی: عهد هارون، مکان تو همیشه در آسایش و دور از حسد و کینه روزگار مامون باشد.
ید بیضای موسویت به جود
کیسه پرداز گنج قارون باد
هوش مصنوعی: دست موسى مانند دست سفیدش، نشانهای از قدرت و معجزهاش است. به برکت بخشش و generosity، مانند کیسهای پر از گنج قارون، بیپایان و بینهایت است.
مرکز آفتاب دولت تو
از مدار زوال بیرون باد
هوش مصنوعی: آفتاب موفقیت تو همیشه در اوج باشد و هرگز به سمت زوال نرود.
خطبه و سکه ممالک را
نام والقاب تو همایون باد
هوش مصنوعی: امیدوارم که نام و القاب تو همیشه در رأس امور و در سکههای رسمی کشورهای مختلف دیده شود و در خطبهها مورد ذکر قرار گیرد.