شمارهٔ ۶۲
ایا شهی که ز آثار نعل شبرنگت
حسد برد به گه حمله صاحب شبدیز
تویی که بر تن خصم تو دِرع داوودی
ز رمح و تیغ تو پرویزنی بود خون بیز
چو ظلم بر در دروازه وجود رسید
ندای عدل تو بشنید بازگشت و گریز
ببرد چاشنی لطف تو به شیرینی
مزاج بی نمکی از جهان شورانگیز
اگر ز کین تو دندان خصم کنده شود
عجب نباشد از آن عزم تند و خنجر تیز
خدایگانا من بنده بر بساط ملوک
که جمله کم ز تو بودند و بیش از پرویز
به صد هنر قدری آبروی یافته ام
جهان ز حکم تو در نگذرد بگو که مریز
فلک به جام بلا شربتم از آن فرمود
که از عطای مزور نموده ام پرهیز
به سوی من نظری کن که بی سبب با من
جهان سفله به کین است و چرخ دون به ستیز
از آن زمان که فلک بر درت به پا استاد
زمانه بر سر بختم نشسته بود که خیز
کنون که خاک درت را ز اشک دیده من
به رنگ لاله برآورده چرخ رنگ آمیز
مرا به نزد تو بی پایمردی کرمت
برون ز حلقه در نیست هیچ دست آویز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایا شهی که ز آثار نعل شبرنگت
حسد برد به گه حمله صاحب شبدیز
هوش مصنوعی: آیا فرمانروایی که به خاطر نشانههای نعل اسب شبرنگت حسادت میورزد، در زمان حملهی صاحب شبدیز (اسب معروف) چه خواهد کرد؟
تویی که بر تن خصم تو دِرع داوودی
ز رمح و تیغ تو پرویزنی بود خون بیز
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که بر تن دشمن، زرهای شبیه زره داوود را بر تن کردهای و با نیزه و شمشیر خود، مانند پرویز، خون او را میریزی.
چو ظلم بر در دروازه وجود رسید
ندای عدل تو بشنید بازگشت و گریز
هوش مصنوعی: زمانی که ظلم به وجود انسان نزدیک شد، صدای عدالت تو را شنید و به عقب برگشت و فرار کرد.
ببرد چاشنی لطف تو به شیرینی
مزاج بی نمکی از جهان شورانگیز
هوش مصنوعی: تو با عطای خود، خوشی و لطفی را به زندگی میآوری که طعمش را بهتر از هر چیز دیگر میدانم و بینصیب ماندن از آن، زندگی را از جوشش و زیبایی خالی میکند.
اگر ز کین تو دندان خصم کنده شود
عجب نباشد از آن عزم تند و خنجر تیز
هوش مصنوعی: اگر دشمنی تو باعث شود که دشمن دندانش را دندان از کینه بکند، جالب نیست که این کار ناشی از اراده قوی و سلاح تیز او باشد.
خدایگانا من بنده بر بساط ملوک
که جمله کم ز تو بودند و بیش از پرویز
هوش مصنوعی: ای پروردگار من، من بندهای هستم در نزد پادشاهان، که همگی در مقایسه با تو کمسابقهاند و حتی بیشتر از پرویز، پادشاه بزرگ.
به صد هنر قدری آبروی یافته ام
جهان ز حکم تو در نگذرد بگو که مریز
هوش مصنوعی: با تلاش بسیار و به دست آوردن مهارتهای گوناگون، موفق شدهام خود را به سطحی از اعتبار برسانم. دنیا تحت تأثیر خواست تو قرار دارد، پس بگو که مرا از این مقام ننداز.
فلک به جام بلا شربتم از آن فرمود
که از عطای مزور نموده ام پرهیز
هوش مصنوعی: چرخ گردون با من از سر نوشیدنی پر از درد و رنجی حرف میزند که میگوید از بخششهای فریبنده باید دوری کرد.
به سوی من نظری کن که بی سبب با من
جهان سفله به کین است و چرخ دون به ستیز
هوش مصنوعی: به من نگاهی بینداز، زیرا بدون دلیل، دنیای پست و بیارزش علیه من قرار گرفته و روزگار نامناسبی برای من به وجود آورده است.
از آن زمان که فلک بر درت به پا استاد
زمانه بر سر بختم نشسته بود که خیز
هوش مصنوعی: از وقتی که آسمان (سرنوشت) به در خانهات آمده و ایستاده، زمانه بر سر نوشت من نشسته و منتظر است که من حرکت کنم.
کنون که خاک درت را ز اشک دیده من
به رنگ لاله برآورده چرخ رنگ آمیز
هوش مصنوعی: اکنون که اشکهای من خاک درگاه تو را به رنگ لاله درآورده، ای گردونه رنگها!
مرا به نزد تو بی پایمردی کرمت
برون ز حلقه در نیست هیچ دست آویز
هوش مصنوعی: من به حضور تو میرسم، اما چون تو را به خاطر مهربانیات دارم، هیچ راه نجاتی از این در ندارم.

ظهیر فاریابی